میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم Тавсифи сонетхои Хофиз
…
continue reading
رادیوراه کنج آرامی از دنیاست برای خواندن، فکر کردن و جستجوی راهی برای بهتر زیستن.
…
continue reading

1
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار ۲۴۷
1:07:06
1:07:06
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:07:06«««««🍷میبهـااااااااا»»»»» غزل نمره ۲۴۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن صبا (۱۲۴) ز منزل جانان گذر دريغ مدار وز او به عاشق بیدل خبر دريغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام (دل) بخت ای گل نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار حريف عشق تو بودم چو ماه نو بودی کنون که ماه تمامی نظر دريغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت اين مختصر دريغ مدار کنون که …
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان عيد است و آخر گل و ياران در انتظار ساقی به روی (یار) شاه ببين ماه و می بيار گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزهگشا طالبان يار دل برگرفته بودم از ايام گل ولی کاری (نکرد) بکرد همت پاکان روزهدار جز نقد جان به دست ندارم شراب کو کان نيز بر کرشمه ساقی کنم نثار؟ خوش دولتیست خ…
…
continue reading

1
الا ای طوطی گويای اسرار ۲۴۵
1:08:48
1:08:48
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:48«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۵ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل الا ای طوطی گويای اسرار مبادا خاليت شکر ز منقار سخن سربسته گفتی با حريفان خدا را زين معما پرده بردار به روی ما زن از ساغر گلابی که خوابآلودهايم ای بخت بيدار چه ره بود اين که زد در پرده مطرب که میرقصند با هم مست و هشيار از آن افيون که ساقی در می افکند حريفان را نه سر ماند (و) نه دستار خرد هرچ…
…
continue reading

1
معاشران گره از زلف یار باز کنید ۲۴۴
1:08:08
1:08:08
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:08«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۴ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن معاشران گره از زلف يار باز کنيد شبی خوش است بدين (وصله) قصهاش دراز کنيد حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنيد ميان عاشق و معشوق ف…
…
continue reading

1
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید ۲۴۳
1:07:05
1:07:05
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:07:05«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۳ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنيد از يار آشنا (خبر، نفس) سخن آشنا شنيد ای شاه حسن (سایه ز درویش برمگیر) چشم به حال گدا فکن کاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد خوش میکنم به بادهی مشکين مشام جان کز دلقپوش صومعه بوی ريا شنيد سر خدا که عارف سالک به کس نگفت در حيرتم که بادهفروش از کجا شنيد …
…
continue reading

1
بیا که رایت منصور پادشاه رسید ۲۴۲
1:13:01
1:13:01
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:13:01«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۲ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بيا که رايت منصور پادشاه رسيد نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فرياد دادخواه رسيد سپهر دور خوش اکنون (زند) کند که ماه آمد جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسيد ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسيد عزيز مصر به رغم برادران…
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن معاشران ز حريف شبانه ياد آريد حقوق بندگی مخلصانه ياد آريد به وقت سرخوشی از آه و نالهی عشاق به صوت و نغمهی چنگ و چغانه ياد آريد چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی ز عاشقان به سرود و ترانه ياد آريد چو در ميان مراد آوريد دست اميد ز عهد صحبت ما در ميانه ياد آريد سمند دولت اگر چند (سرکش است ولی) س…
…
continue reading

1
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید ۲۴۰
1:00:10
1:00:10
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:00:10«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۴۰ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (حسن طلب، ادب طلب) ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزيد وجه می میخواهم و مطرب، که میگويد رسيد؟ شاهدان در جلوه و من شرمسار کيسهام بار عشق و مفلسی صعب است میبايد کشيد قحط جود است آبروی خود نمیبايد فروخت باده و گل از بهای خرقه میبايد خريد گوييا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش من همیکردم …
…
continue reading

1
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید ۲۳۹
1:12:44
1:12:44
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:44«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست؟ فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد؟ ز روی ساقی مهوش گلی بچين امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دميد ز ميوههای بهشتی چه ذوق دريابد هر آن که سيب زنخدان شاهدی نگزيد؟ چنان کرشمهی ساقی دلم ز دست ببرد…
…
continue reading

1
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید ۲۳۸
1:13:18
1:13:18
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:13:18«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن جهان بر ابروی عيد از هلال وسمه کشيد هلال عيد در ابروی يار بايد ديد شکسته گشت چو پشت هلال قامت من کمان ابروی يارم چو (بار) باز وسمه کشيد مگر نسيم (تنت دوش) خطت صبح در چمن بگذشت که گل به بوی تو چون صبح پیرهن بدرید بيا که با تو بگويم غم ملالت دل چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنيد به لب رسيد مرا…
…
continue reading

1
نفس برآمد و کام از تو برنمیآید ۲۳۷
1:12:42
1:12:42
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:42«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نفس برآمد و کام از تو برنمیآيد فغان که بخت من از خواب درنمیآيد صبا به چشم من انداخت خاکی از کوی(ت)ش (چنان به حسرت خاک در تو میمیرم) که آب زندگيم در نظر نمیآيد قد بلند تو را تا به بر نمیگيرم درخت کام و مرادم به بر نمیآيد در اين خيال به سر شد زمان عمر و هنوز بلای زلف (درازت) سياهت به سر …
…
continue reading

1
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید ۲۳۶
1:02:12
1:02:12
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:02:12«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۶ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن اگر آن طاير قدسی ز درم بازآيد عمر بگذشته به پيرانهسرم بازآيد دارم اميد بر اين اشک چو باران که دگر برق دولت که برفت از نظرم بازآيد آن که تاج سر من خاک کف پايش بود از خدا میطلبم تا (پادشاهی بکنم گر) به سرم بازآيد خواهم اندر (پی او) عقبش رفت و به ياران عزيز شخصم ار بازنيايد خبرم بازآيد گر نثا…
…
continue reading

1
زهی خجسته زمانی که یار بازآید ۲۳۵
1:09:33
1:09:33
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:33«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن زهی خجسته زمانی که يار بازآيد به کام (دلشدگان) غمزدگان غمگسار بازآيد به پيش (شاه) خيل خيالش کشيدم ابلق چشم بدان اميد که آن شهسوار بازآيد اگر نه در خم چوگان او رود سر من ز سر (چه گویم) نگويم و سر خود چه کار بازآيد؟ مقيم بر سر راهش نشستهام چون گرد بدان هوس که بدين رهگذار بازآيد دلی که با سر ز…
…
continue reading

1
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید ۲۳۴
1:11:11
1:11:11
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:11:11«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۴ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن چو آفتا/ب می از مش/رق پيا/له برآيد ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآيد نسيم در سر گل بشکند کلالهی سنبل چو از ميان چمن بوی آن کلاله برآيد حکايت شب هجران نه آن (شکایت) حکايت حالیست که شمهای ز بيانش به صد رساله برآيد ز گردخوانِ نگونِ فلک (امید مدار) طمع نتوان داشت که بیملالت صد غصه يک نواله ب…
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۳ مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن دست از ط/لب ندارم/ تا کام/ من برآيد يا (جان) تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآيد بنمای رخ که خلقی واله شوند و حيران بگشای لب که فرياد از مرد و زن برآيد جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانت/ش نگرفته هيچ کامی جان از بدن برآي…
…
continue reading

1
بر سر آنم که گر ز دست برآید ۲۳۲
1:09:33
1:09:33
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:33«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۲ مفتعلن فاعلات و مفتعلن فع بر سر آ/نم که گر ز /دست برآ/يد دست به کاری زنم که غصه سرآيد خلوت (منظر، منزل) دل نيست جای صحبت (اغیار) اضداد ديو چو بيرون رود فرشته درآيد صحبت حکام، ظلمت شب يلداست نور ز خورشيد (خواه) جوی بو که برآيد بر در ارباب بیمروت دنيا چند نشينی که خواجه کی به درآيد؟ ترک گدایی مکن که گنج بيابی از نظر ر…
…
continue reading

1
گفتم غم تو دارم ۲۳۱
1:18:27
1:18:27
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:18:27«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۱ مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآيد گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآيد گفتم ز مهرورزان رسم وفا بياموز گفتا ز (ماهرویان) خوبرويان اين کار کمتر آيد گفتم که بر خيالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه ديگر آيد گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آيد گفتم خوشا هوایی…
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۳۰ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر به بادهی مشکين (کشد دلم) دلم کشد شايد که بوی خير ز زهد ريا نمیآيد جهانيان همه گر منع من کنند از عشق من آن کنم که خداوندگار فرمايد طمع ز فيض کرامت مبر که خلق کريم گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشايد مقيم حلقهی ذکر است دل بدان اميد که حلقهای ز سر زلف يار بگشايد چمن خوش است و هوا دلکش است و م…
…
continue reading

1
بخت از دهــان دوست نشانم نمیدهد ۲۲۹
1:05:13
1:05:13
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:05:13«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۹ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهم اينم (نمی) همیستاند و آنم نمیدهد مردم (ز اشتیاق) در اين فراق و در (این) آن پرده راه نيست يا هست و پردهدار نشانم نمیدهد زلفش کشيد باد صبا چرخ سفله بين کان جا مجال باد وزانم نمیدهد چندان که…
…
continue reading

1
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود ۲۲۸
1:09:13
1:09:13
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:13«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۸ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر من از باغ تو يک (غنچه) ميوه بچينم چه شود؟ پيش پایی به چراغ تو ببينم چه شود؟ يا رب اندر کنف سايهی آن سرو بلند گر من سوخته يک دم بنشينم چه شود؟ آخر ای خاتم جمشيد همايونآثار گر فتد عکس تو بر (لعل) نقش نگينم چه شود؟ من که در کوی بتان منزل و ماوی دارم گر دهی جای به فردوس برینم چه شود واعظ (…
…
continue reading

1
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود ۲۲۷
1:11:00
1:11:00
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:11:00«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۷ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است حيوانی که ننوشد می و انسان نشود گوهر پاک ببايد که شود قابل فيض ور نه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبيس و حيل ديو (سلیمان) مسلمان نشود عشق م…
…
continue reading

1
ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود ۲۲۶
1:12:09
1:12:09
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:09«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ترسم که اشک در (بر) غم ما پردهدر شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود گويند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود وليک به خون جگر شود خواهم شدن به ميکده گريان و (عذرخواه) دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تير دعا کردهام روان باشد کز آن ميانه يکی کارگر شود ای جان حديث ما…
…
continue reading

1
ساقی حديث سرو و گل و لاله میرود ۲۲۵
1:13:51
1:13:51
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:13:51«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۵ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ساقی حديث سرو و گل و لاله میرود وين بحث با ثلاثهی غساله میرود می ده که نوعروس (سخن) چمن حد حسن يافت کار اين زمان ز صنعت دلاله میرود باد بهار میوزد از (بوستان) گلستان شاه و از ژاله باده در قدح لاله میرود خویکرده میخرامد و بر عارض سمن از رشک روی او عرق ژاله میرود از ره مرو به ع…
…
continue reading

1
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود ۲۲۴
1:06:34
1:06:34
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:06:34«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۴ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بیخبر نرود دلا مباش چنين هرزهگرد و هرجایی که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سپيد چو باشه (ز کبر) در پی هر صيد مختصر نرود من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود طمع در آن لب شيرين نکردنم ا…
…
continue reading

1
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود ۲۲۳
1:09:15
1:09:15
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:15«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خيال (رخ دوست) دهنت به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند تا ابد سر نکشد و از سر پيمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکين من است برود از دل من و از دل من آن نرود آن چنان مهر توام در د…
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن از سر کوی تو هر کو به ملالت برود (اعنات) نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقهاش (لطف) حفظ خدای به تجمل بنشيند به جلالت برود سالک از نور هدايت (طلبد) ببرد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود (چون به جایی برسد گر به ضلالت برود) ای دليل دل گمگشته خدا را مددی که غريب ار …
…
continue reading

1
چو دست در سر زلفش زنم به تاب رود ۲۲۱
1:10:19
1:10:19
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:10:19«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چو دست (در) بر سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره (نظارگان بیچاره) بيچارگان نظاره زند به گوشهی ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بيداری وگر به روز (حکایت) شکايت کنم به خواب رود طريق عشق پرآشوب و (آفت) فتنه است ای دل بيفتد آن که در اين راه با شتاب رود حباب …
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز ديده چه گويم چهها رود ما در درون سينه هوایی نهفتهايم بر باد اگر رود (سر) دل ما (زین) زان هوا رود خورشيد خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه يار نهاديم روی خويش بر روی ما رواست اگر آشنا رود سيل است آب ديده و (…
…
continue reading

1
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود ۲۱۹
1:06:59
1:06:59
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:06:59«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی به نالهی دف و چنگ ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود به دور گل منشين بی شراب و شاهد و چنگ که همچو (دور) روز بقا هفتهای بود معدود شد از (بروج) خروج رياحين چو آسمان روشن زمين به اختر ميمون و طالع مسعود ز دست شاه…
…
continue reading

1
در ازل هر کو ز فیض دولت ارزانی بود ۲۱۸
1:07:39
1:07:39
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:07:39«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۸ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان در ازل هر کو به فيض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم اين شاخ ار دهد باری پشيمانی بود خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن (بر آب) به دوش همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود؟ بی چراغ جام در خلوت نمیيارم نشست زان که کنج اهل دل بايد که…
…
continue reading

1
مسلمانان مرا وقتی دلی بود ۲۱۷
1:01:22
1:01:22
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:01:22«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۷ مفاعیلن مفاعیلن فعولن مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو میافتادم از (چشم) غم به تدبيرش اميد ساحلی بود دلی همدرد و ياری مصلحتبين که استظهار هر اهل دلی بود ز من ضايع شد اندر کوی جانان چه دامنگير يا رب منزلی بود سرشکم در طلب خون میچکانید ولی از وصل او بیحاصلی بود هنر بیعيب حرمان نيس…
…
continue reading

1
آن یار کز او خانهی ما جای پری بود ۲۱۶
1:10:22
1:10:22
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:10:22«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۶ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن آن يار کز او خانهی ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عيب بری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شيوهی صاحبنظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم (گردش، محنت، فتنه) دولت دور قمری بود دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش بيچاره ندانست که يارش سفری بود خوش بود لب…
…
continue reading

1
به کوی میکده یارب سحر چه مشغله بود ۲۱۵
1:08:45
1:08:45
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:45«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به کوی ميکده يا رب سحر چه مشغله بود؟ که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود حديث عشق که از حرف و صوت مستغنیست به نالهی دف و نی در خروش و (غلغله) ولوله بود مباحثی که در آن (حلقه) مجلس جنون میرفت ورای مدرسه و قال و قيل مساله بود دل از کرشمهی ساقی به شکر بود ولی ز نامساعدی بختش اندکی گله بود …
…
continue reading

1
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود ۲۱۴
1:09:06
1:09:06
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:06«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۴ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديدم به/ خواب خوش که/ به دستم پی/ اله بود تعبير رفت و کار به دولت حواله بود چل (سی) سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت تدبير (آن) ما به دست شراب دوساله بود آن نافهی مراد که میخواستم ز بخت در چين زلف آن بت مشکينکلاله بود از دست برده بود خمار غمم سحر دولت مساعد آمد و می در پياله بود خون م…
…
continue reading

1
گوهر مخزن اسرار همان است که بود ۲۱۳
1:08:27
1:08:27
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:27«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گوهر مخزن اسرار همان است که بود حقهی مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان (محرم) زمرهی (اسرار) ارباب امانت باشند لاجرم چشم گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همهشب تا دم صبح بوی زلف تو همان مونس جان است که بود طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد همچنان در عمل معدن و کان است که بود …
…
continue reading

1
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود ۲۱۲
1:11:33
1:11:33
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:11:33«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۲ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن يک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی میخواستم ليکن طلاق افتاده بود در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير عافيت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقيا جام (پیاپی) دمادم ده که در (اطوار سیر) سير طريق هر که (او عاشق) عاشق…
…
continue reading

1
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود ۲۱۱
1:08:07
1:08:07
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:07«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۱ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود رسم عاشقکشی و شيوهی شهرآشوبی جامهای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود میدانست و آتش چهره بدين کار (از آن روی) برافروخته بود کفر زلفش ره دين میزد و آن سنگيندل در پیاش (رهش) مشعلی (مشعله) از چهره برافروخت…
…
continue reading

1
دوش در حلقهی ما قصهی گيسوی تو بود ۲۱۰
1:02:22
1:02:22
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:02:22«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۰ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش در حلقهی ما قصهی گيسوی تو بود تا دل شب سخن از سلسلهی موی تو بود دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت باز مشتاق کمانخانهی ابروی تو بود هم عفاالله (ز) صبا کز تو پيامی میداد ور نه در کس نرسيديم که از کوی تو بود عالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشت فتنهانگيز جهان غمزهی جادوی تو بود من …
…
continue reading

1
قتل این خسـته به شمشیر تو تقدیر نبود ۲۰۹
1:07:53
1:07:53
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:07:53«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۹ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود ور نه هيچ از دل بیرحم تو تقصير نبود من ديوانه چو زلف تو رها میکردم هيچ لايقترم از حلقهی زنجير نبود يا رب آينهی حسن چه جوهر دارد که در او آه مرا قوت تاثير نبود سر ز (حیرت) حسرت به در ميکدهها برکردم چون شناسای تو در صومعه يک پير نبود نازنينتر ز قدت د…
…
continue reading

1
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود ۲۰۸
1:05:31
1:05:31
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:05:31«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۸ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بيداد کنی شرط مروت نبود ما جفا از تو نديديم و تو (هرگز نکنی) خود نپسندی آن چه در مذهب ارباب (پیران، اصحاب) طريقت نبود خيره آن ديده که آبش نبرد گريهی عشق تيره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مرغ همايون طلب و سايهی او زان که با زاغ و زغن شهپر دولت…
…
continue reading

1
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود ۲۰۷
1:13:13
1:13:13
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:13:13«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۷ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که سر کوی توام منزل بود ديده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت (خاص) پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پير خرد نقل معانی میکرد عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود د…
…
continue reading

1
پیش از اینت بیش از این اندیشهی عشاق بود ۲۰۶
1:22:37
1:22:37
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:22:37«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۶ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان پيش از اينت بيش از اين (غمخواری) انديشهی عشاق بود مهرورزی تو با ما شهرهی آفاق بود ياد باد آن صحبت شبها که با (زلف توأم) نوشينلبان بحث سر عشق و ذکر حلقهی عشاق بود پيش از (آن) اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر…
…
continue reading

1
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود ۲۰۵
1:14:44
1:14:44
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:14:44«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۵ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود حلقهی پير (مغانم ز ازل) مغان از ازلم در گوش است بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زيارتگه رندان جهان خواهد بود برو ای زاهد خودبين که ز چشم من و تو راز اين پرده نهان است و نهان خواهد ب…
…
continue reading

1
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود ۲۰۴
1:03:19
1:03:19
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:03:19«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهرهی ما پيدا بود ياد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت معجز عيسويت در لب شکرخا بود ياد باد آن که صبوحیزده در مجلس انس جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود ياد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت وين دل سوخته پروانهی ناپروا بود ياد باد آن که در …
…
continue reading

1
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود ۲۰۳
1:18:35
1:18:35
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:18:35«««««🍷میبها»»»»» غزل نمره ۲۰۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سالها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق ميکده از درس و دعای ما بود دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد و اندر آن دايره سرگشتهی پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی میپرداخت که حکيمان جهان را مژه خونپالا بود میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سايهی آن سرو سهیبالا بود نيکی پير مغان بين ک…
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بود آيا (باشد ای دل) که در ميکدهها بگشايند گره از کار فروبستهی ما بگشايند اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشايند به صفای دل رندان (و) (که) صبوحیزدگان بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند نامهی تعزيت دختر رز بنويسيد تا حريفان همه خون از مژهها بگشايند گيسوی چنگ ببريد…
…
continue reading

1
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهاند ۲۰۱
1:17:07
1:17:07
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:17:07«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب بیغش و ساقی خوش، دو دام رهاند که زيرکان جهان از کمندشان نرهند من ار چه عاشقم و رند و مست و نامهسياه هزار شکر که ياران شهر بیگنهاند جفا نه پيشهی درويشیست و راهروی بيار باده که اين سالکان نه مرد رهاند مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم شهان بیکمر و خسروان بیکلهاند به هوش باش که ه…
…
continue reading

1
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند ۲۰۰
1:12:20
1:12:20
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:20«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان دانی که چنگ و عود چه تقرير میکنند؟ پنهان خوريد باده که (تکفیر) تعزير میکنند ناموس عشق و رونق عشاق میبرند عيب (منع) جوان و سرزنش پير میکنند جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز باطل در اين خيال که اکسير میکنند گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد مشکل حکايتیست که تقرير میکنند ما از برون در …
…
continue reading

1
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند ۱۹۹
1:15:02
1:15:02
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:15:02«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۹ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان واعظان کاين جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار ديگر میکنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبهفرمايان چرا خود توبه کمتر میکنند گوييا باور نمیدارند روز داوری کاين همه قلب و دغل در کار داور میکنند يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان کاين همه ناز از غلام ترک…
…
continue reading

1
گفتم کیام دهان و لبت کامران کنند ۱۹۸
1:09:52
1:09:52
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:52«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گفتم کیام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند گفتم خراج مصر طلب میکند لبت گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند گفتم به نقطهی دهنت خود که (راه برد) برد راه گفت اين حکايتیست که با نکتهدان کنند گفتم صنمپرست مشو (برو) با صمد نشين گفتا به کوی عشق هم اين و هم آن ک…
…
continue reading