show episodes
 
Artwork

1
پرچم سفید

Ehsan Tarighat

Unsubscribe
Unsubscribe
ماهیانه
 
پرچم سفید روایتی است از سیاه‌ترین اتفاقی که در تاریخ بشریت افتاده؛ روایتی از داستان جنگ. جنگ‌هایی که ویران‌گر بودند. پرچم سفید نمادی است برای درس گرفتن از جنگ‌ و امیدی برای پایان دادن به آنها. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
  continue reading
 
ما در راوکست از تاریخ میگیم، چون معتقدیم که گذشته چراغ راه آینده است و سعی داریم در کنار هم این چراغ را روشن نگهداریم Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
  continue reading
 
Artwork
 
می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم Тавсифи сонетхои Хофиз
  continue reading
 
در هر اپیزود پادکست فارسی چنل‌بی گزارش یک ماجرای واقعی را به نقل از یک رسانه‌ی معتبر انگلیسی‌زبان برای شما تعریف می‌کنیم. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
  continue reading
 
Radio Dastneveshteha podcast focuses on modern Iranian history utilizing various archives such as Harvard's Iranian Oral History Projects, and other notable archives. The first season covers various topics such as 1961 Teacher's General Strike, 1987 Mecca Incident, and 40 Years of Post-Revolution Iranian Music. Season 2, Ayatollah's Spokesman is a deep dive into Sadegh Ghotbzadeh's Personal and Political Life.
  continue reading
 
قسمتهای این فصل از ناوکست به صورت پیوسته به ترجمهٔ مستقل کتاب انسان خردمند میپردازند.اینجا بخش به بخش پیش میریم و قصد داریم با هویت خودمون بیشتر آشنا بشیم
  continue reading
 
تاریخچهٔ واژگان واوکست یه روایت از داستان کلماتی هست که خیلی برامون آشنا هستن، و هر روز باهاشون سروکار داریم. شنیدین که میگن وجه تسمیه این اسم چیه؟ اینبار روشن رفته سراغ ریشه بعضی کلمات و اگه داستانی دوروبرشون باشه در موردشون حرف میزنه
  continue reading
 
Loading …
show series
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب بی‌غش و ساقی خوش، دو دام ره‌اند که زيرکان جهان از کمندشان نرهند من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه‌سياه هزار شکر که ياران شهر بی‌گنه‌اند جفا نه پيشه‌ی درويشی‌ست و راهروی بيار باده که اين سالکان نه مرد ره‌اند مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم شهان بی‌کمر و خسروان بی‌کله‌اند به هوش باش که ه…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان دانی که چنگ و عود چه تقرير می‌کنند؟ پنهان خوريد باده که (تکفیر) تعزير می‌کنند ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند عيب (منع) جوان و سرزنش پير می‌کنند جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز باطل در اين خيال که اکسير می‌کنند گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد مشکل حکايتی‌ست که تقرير می‌کنند ما از برون در …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۹ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان واعظان کاين جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار ديگر می‌کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه‌فرمايان چرا خود توبه کمتر می‌کنند گوييا باور نمی‌دارند روز داوری کاين همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان کاين همه ناز از غلام ترک…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گفتم کی‌ام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند گفتم به نقطه‌ی دهنت خود که (راه برد) برد راه گفت اين حکايتی‌ست که با نکته‌دان کنند گفتم صنم‌پرست مشو (برو) با صمد نشين گفتا به کوی عشق هم اين و هم آن ک…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۷ فاعلاتن فاعلاتن فاعلان شاهدان گر دلبری زين‌سان کنند زاهدان را رخنه در ايمان کنند هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد گلرخانش ديده نرگسدان کنند ای جوان سروقد گویی ببر پيش از آن کز قامتت چوگان کنند عاشقان را بر سر خود حکم نيست هر چه فرمان تو باشد آن کنند پيش چشمم کمتر است از قطره‌ای اين حکايت‌ها که از طوفان کنند يار (پیر) ما چون …
  continue reading
 
در این قسمت قراره شما رو با یکی از پرحاشیه‌ترین و مرموزترین خاندان‌های سیاسی خاورمیانه آشنا کنیم؛ خاندانی سوری که بیش از پنج دهه اسمش با قدرت، سیاست، و بحران گره خورده: یعنی خاندان اسد. اما این فقط یه داستان سیاسی نیست! پشت این اسم، آدم‌هایی وجود دارن که هرکدومشون با تصمیم‌ها، و با شخصیتشون، تاریخ سوریه رو شکل دادن. توی این اپیزود، قراره از تاریخچه…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟ دردم نهفته به ز طبيبان مدعی باشد که از خزانه‌ی غيبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکايتی به تصور چرا کنند چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهديست آن به که کار خود به عنايت رها کنند بی‌معرفت مباش که در من يز…
  continue reading
 
فلسطین بیشتر از صد سال است که موضوع مناقشه در خاورمیانه و در جهان و اشغال آن توسط صهیونیست‌ها به مثابه مورد متاخر مهاجر/استعمارگری درخور بررسی و نگاه دقیق است که هر چه از نقطه شروع این مناقشه دورتر می‌شویم بیشتر در زیر غبار تاریخ و دروغ‌های تاریخی لابی صهیونیسم و فرقه حمایت کننده از اسرائیل در جهان مدفون می‌شود. این پروژه فراموش کردن مسئله فلسطین و…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده‌ی لعل تو هوشيارانند تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زير زلف دوتا چون گذر کنی بنگر که از يمين و يسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببين که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند نصيب ماست بهشت ای خداشناس برو که مستحق…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۴ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن سمن‌بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند پری‌رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند به فتراک جفا جان‌ها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرين دل‌ها چو بگشايند بفشانند به عمری يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند سرشک گوشه‌گيران را چو دريابند در يابند رخ مهر از سحرخيزا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در نظربازی ما بی‌خبران حيرانند من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند وصف رخسار چو خورشید ز خفاش مپرس (وصل خورشيد به شبپره اعمی نرسد) که در آن آینه صاحب‌نظران حیرانند عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در اين دايره سرگردانند جلوه‌گاه رخ او ديده‌ی من تنها نيست ماه و خورشيد (همین) هم اين آ…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۲ مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن سرو چمان من چرا ميل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود ياد سمن نمی‌کند دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس گفت که اين سياه کج گوش به من نمی‌کند تا دل هرزه‌گرد من رفت به چين زلف او زان سفر دراز خود (یاد) عزم وطن نمی‌کند پيش کمان ابرويش لابه همی‌کنم ولی گوش کشيده است از آن گوش به من نمی‌کند با همه…
  continue reading
 
سیاستمداران آمریکایی هنوز نتونستن به بحران جنگ ویتنام و حضور نظامی در این کشور غلبه کنن که درگیر مسائل جدی سیاسی در کشورشون هم هستن. از یه طرف انتخابات و دروغ‌ها و ترور‌ها در آمریکا و از طرف دیگه بحران نظامی و سیاسی در ویتنام آمریکا رو به کام یک باتلاق عظیم کشونده اسپانسر ------ پادکست رادیو کامرس وب‌سایت رادیو کامرسی ------ منابع این پرونده ۱. The…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۱ مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پيغام وی وانگه به يک پيمانه می با من وفاداری کند دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نوميد نتوان بود از او باشد که دلداری کند گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام گفتا …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۰ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن کلک مشکين تو روزی که ز ما ياد کند ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند قاصد (حضرت) منزل سلمی که سلامت (بادا) بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند شاه را به بود از طا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۹ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان طاير دولت اگر باز گذاری بکند يار بازآيد و با وصل قراری بکند ديده را دستگه در و گهر گر چه نماند بخورد خونی و تدبير نثاری بکند دوش گفتم بکند لعل لبش چاره‌ی من هاتف غيب ندا داد که آری بکند کس نيارد بر او دم زند از قصه‌ی ما مگرش باد صبا گوش‌گذاری بکند داده‌ام باز نظر را به تذروی پرواز بازخواند…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن مرا به رندی و عشق آن فضول عيب کند که اعتراض بر اسرار علم غيب کند کمال (صدق) سر محبت ببين نه نقص گناه که هر که بی‌هنر افتد نظر به عيب کند ز عطر حور بهشت آن (زمان) نفس برآيد بوی که خاک ميکده‌ی ما عبير جيب کند چنان (بزد) زند ره اسلام غمزه ساقی که اجتناب ز صهبا مگر صهيب کند کليد گنج سعادت قبول ا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن دلا (بساز) بسوز که سوز تو کارها بکند نياز نيم‌شبی دفع صد بلا بکند عتاب يار پری‌چهره عاشقانه بکش (عتاب یار مبین مهر عاشقانه بورز) که يک کرشمه تلافیٌ صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان‌نما بکند طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک چو درد در تو نبيند (کیت) که را دوا بکند…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گر میفُ - روشُ حاجه- ترندان رَ- واکند گر می‌فروش حاجت رندان روا کند ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند ساقی به جام عدل بده باده تا گدا غيرت نياورد که جهان پربلا کند حقا (که در زمان) کز اين غمان برسد مژده امان گر سالکی به عهد امانت وفا کند گر رنج پيش (پیشت) آيد و گر راحت ای حکيم نسبت مکن به …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۵ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن نقدها را بود آيا که عياری گيرند تا همه صومعه‌داران پی کاری گيرند مصلحت‌ديد من آن است که ياران همه کار بگذارند و خم طره ياری گيرند خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقی گر فلکشان بگذارد که قراری گيرند قوت بازوی پرهيز به خوبان مفروش که در اين خيل حصاری به سواری گيرند يا رب اين بچه‌ی ترکان (مغبچگان‌ ا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه‌نشين باده‌ی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشيد قرعه‌ی کار به نام من ديوانه زدند جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت (درِ) ره افسانه زدند ما به صد خرمن پندار ز ره چون نرو…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند بيخود از شعشعه‌ی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک‌سحری بود و چه فرخنده‌شبی آن شب قدر که اين تازه‌براتم دادند بعد از اين روی من و آينه‌ی وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه‌ی (عالم) ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن حسب‌حالی ننوشتی و شد ايامی چند محرمی کو که فرستم به تو پيغامی چند؟ ما بدان مقصد (اعلا) عالی نتوانيم رسيد هم مگر پيش نهد لطف شما گامی چند چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب فرصت عيش نگه دار و بزن جامی چند قند آميخته با گل نه علاج دل ماست بوسه‌ای چند برآميز به دشنامی چند زاهد از کوچه‌ی ر…
  continue reading
 
فلسطین بیشتر از صد سال است که موضوع مناقشه در خاورمیانه و در جهان و اشغال آن توسط صهیونیست‌ها به مثابه مورد متاخر مهاجر/استعمارگری درخور بررسی و نگاه دقیق است که هر چه از نقطه شروع این مناقشه دورتر می‌شویم بیشتر در زیر غبار تاریخ و دروغ‌های تاریخی لابی صهیونیسم و فرقه حمایت کننده از اسرائیل در جهان مدفون می‌شود. این پروژه فراموش کردن مسئله فلسطین و…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۱ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند که به بالای چمان از بن و بيخم برکند حاجت مطرب و می نيست تو برقع بگشا که به رقص آوردم آتش رويت چو سپند هيچ رویی نشود آينه‌ی حجله بخت مگر آن روی که مالند در آن سم سمند گفتم اسرار غمت هر چه بود گو می‌باش صبر از اين بيش ندارم چه کنم تا کی و چند مکش آن آهوی م…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای پسته‌ی تو خنده زده بر حديث قند مشتاقم (بیمارم) از برای خدا يک شکر بخند طوبی ز قامت تو نيارد که دم زند زين قصه بگذرم که سخن می‌شود بلند خواهی که برنخيزدت از ديده رود خون دل در وفای صحبت رود کسان مبند گر جلوه (طیره) می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی ما نيستيم معتقد شيخ خودپسند ز آشفتگی حال م…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر يار خاکسار شدم رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند چو پرده‌دار به شمشير می‌زند همه را کسی مقيم حريم حرم نخواهد ماند چه جای شکر و شکايت ز نقش نيک و بد است چو بر صحيفه‌ی هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشيد گفته‌ان…
  continue reading
 
وقتی بیماری به نقطه‌ی لاعلاج رسیده و درد و رنج بسیاری را تحمل می‌کند، آیا اخلاقاً می‌توان او را کُشت؟ این پرسش ما را به مسئله‌ی اتانازی می‌کشاند. در این قسمت، از مفهوم اتانازی و برخی از دسته‌بندی‌های آن صحبت می‌کنیم. تعامل برای طرح پرسش‌های مربوط به این قسمت، می‌توانید تا تاریخ بیستم آذرماه پرسش‌هایتان را از طریق این لینک برای من ارسال کنید. ارجاعا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۸ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن هر که شد محرم دل در حرم يار بماند وان که اين کار ندانست در انکار بماند اگر از پرده برون شد دل من عيب مکن شکر ايزد که نه در پرده‌ی پندار بماند صوفيان واستدند از گرو می همه رخت دلق ما بود (خرقه‌ی ماست) که در خانه‌ی خمار بماند محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد قصه ماست که در هر سر بازار بماند…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آينه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه‌داری و آيين سروری داند هزار نکته‌ی باريکتر ز مو اينجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند وفا و عهد نکو باشد ار بياموزی وگرنه هر که تو بينی ستمگری داند به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۶ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سحرم دولت بيدار به بالين آمد گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد قدحی درکش و سرخوش به (خرابات خرام) تماشا بخرام تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد مژدگانی بده ای خلوتی نافه‌گشای که ز صحرای ختن آهوی مشکين آمد گريه آبی به رخ سوختگان بازآورد ناله فريادرس عاشق مسکين آمد مرغ دل باز هوادار کمان ابرويست ا…
  continue reading
 
توانبخشی شناختی چطوری مغزم رو بهتر میکنه ؟ توی این اپیزود این سوال رو با سارا تروند روانشناس و توانبخش شناختی در میون گذاشتم تا بیشتر از قبل به دنیای جذاب تکنولوژی و مغز سفر کنیم :لینک پرسشنامه پژوهش سارا بر روی سرطان پستان https://survey.porsline.ir/s/X6xxFLe9 :آی دی تلگرام سارا برای اطلاعات در مورد پژوهش و ارتباط باهاش @Saratarvand موسیقی گیتار ا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن صبا به تهنيت پير می‌فروش آمد که موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد هوا مسيح‌نفس گشت و باد نافه‌گشای درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد تنور لاله چنان برفروخت باد بهار که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد به گوش هوش نيوش از من و به عشرت کوش که اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مج…
  continue reading
 
غزل نمره ۱۷۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوش‌خبر از طرف سبا بازآمد برکش ای مرغ سحر نغمه‌ی داوودی باز که سليمان گل از باد هوا بازآمد عارفی کو که کند فهم زبان سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد مردمی کرد و کرم لطف (خداداده) خداداد به من کان بت (سنگدل) ماهرخ از راه وفا بازآمد لاله بوی می نوشين بشنيد از دم صبح دا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوش‌خبر از طرف سبا بازآمد برکش ای مرغ سحر نغمه‌ی داوودی باز که سليمان گل از باد هوا بازآمد عارفی کو که کند فهم زبان سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد مردمی کرد و کرم لطف (خداداده) خداداد به من کان بت (سنگدل) ماهرخ از راه وفا بازآمد لاله بوی می نوشين…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در نمازم خم ابروی تو با ياد آمد حالتی رفت که محراب به فرياد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار کان تحمل که تو ديدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند موسم عاشقی و کار به بنياد آمد بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد ای عروس هنر از بخت شکايت منما …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۲ مفعول و مفاعلن فعولن عشق تو نهال حيرت آمد وصل تو کمال حيرت آمد بس غرقه‌ی حال وصل کآخر هم بر سر حال حيرت آمد يک دل بنما که در ره او بر چهره نه (ز) خال حيرت آمد نه وصل بماند و نه واصل آن جا که خيال حيرت آمد از هر طرفی که گوش کردم آواز سوال حيرت آمد شد منهزم از کمال عزت آن را که جلال حيرت آمد سر تا قدم وجود حافظ در عشق …
  continue reading
 
فصل دوم پادکست رادیو دستنوشته‌هامرور مفصلی بر زندگی صادق قطب‌زادهعنوان این اپیزود خانه‌ای برای آیت‌الله است که در آن ماجرای سه خانه‌ مختلفی که برای اسکان آیت‌الله خمینی در پاریس تهیه شدند را می‌شنوید. وبسایت سخنگوی آیت‌اللهhttps://radio.dastneveshteha.com/ حمایت مالی از پادکست رادیودستنوشته‌ها: https://www.gofundme.com/f/dastneveshteha…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۱ مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد خاک وجود ما را از آب (باده) ديده گل کن ويرانسرای دل را گاه عمارت آمد اين شرح بی‌نهايت کز (حسن) زلف يار گفتند حرفی‌ست از هزاران کاندر عبارت آمد عيبم بپوش زنهار ای خرقه‌ی می‌آلود کان پاک (یار) پاکدامن بهر زيارت آمد امروز جای هر …
  continue reading
 
سربازای تازه نفس ویتنام شمالی به خط شده بودن که به سمت جنوب حرکت کنن. اولین بار بود که برای جنگ اعزام‌می شدن. لحظه شماری می کردن که به نیروهای دشمن برسن و اونا رو تارومار کنن. به خیالشون قرار بود ملت قهرمان ویتنام رو از همه بدیهای عالم نجات بدن و دست امپریالیست های جهانخوار و ظالم رو از کشورشون کوتاه کنن. وقتی تو مسیر هوشی مین به سمت جنوب می رفتن س…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۷۰ مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن زاهد (حافظ) خلوت‌نشين دوش به ميخانه شد از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست باز به يک جرعه می عاقل و فرزانه شد شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب باز به پيرانه سر عاشق و ديوانه شد مغبچه‌ای می‌گذشت راهزن دين و دل در پی آن آشنا از همه بيگانه شد آتش رخسار گل خرمن بلبل…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۹ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ياری اندر کس نمی‌بينيم ياران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟ آب حيوان تيره‌گون شد، خضر فرخ‌پی کجاست؟ خون چکيد از شاخ گل، باد بهاران را چه شد؟ (گل بگشت از رنگ و بو...) کس نمی‌گويد که ياری داشت حق دوستی حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ ياران را چه شد؟ لعلی از کان مروت برنيامد سال…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد بسوختيم در اين آرزوی خام و نشد به لابه (طنز) گفت شبی مير مجلس تو شوم شدم به رغبت خويشش کمين غلام و نشد پيام داد که خواهم نشست با رندان بشد به رندی و دردی‌کشيم نام و نشد رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل که ديد در ره خود تاب و پيچ دام و نشد بدان هوس که به مست…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان ستاره‌ای بدرخشيد و ماه مجلس شد دل رميده‌ی ما را رفيق و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله‌آموز صد مدرس شد به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که مير مجلس شد خيال آب خضر بست و جام (کیخسرو) اس…
  continue reading
 
برای پخش این صدا از مصاحب کسب اجازه شده Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacyتوسط فرزآن
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۶ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان روز هجران و شب فرقت يار آخر شد زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود عاقبت در قدم باد بهار آخر شد شکر ايزد که به (بوی گل نوروزی باز) اقبال کله‌گوشه‌ی گل نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز قصه‌ی غصه که در دولت يار آخر شد آن پريشانی …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۵ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مرا مهر سيه‌چشمان ز سر بيرون نخواهد شد قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد رقيب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت مگر آه سحرخيزان سوی گردون نخواهد شد مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد (هر آن قسمت که رفت آنجا کم و افزون نخواهد شد) خدا را محت…
  continue reading
 
فلسطین بیشتر از صد سال است که موضوع مناقشه در خاورمیانه و در جهان و اشغال آن توسط صهیونیست‌ها به مثابه مورد متاخر مهاجر/استعمارگری درخور بررسی و نگاه دقیق است که هر چه از نقطه شروع این مناقشه دورتر می‌شویم بیشتر در زیر غبار تاریخ و دروغ‌های تاریخی لابی صهیونیسم و فرقه حمایت کننده از اسرائیل در جهان مدفون می‌شود. این پروژه فراموش کردن مسئله فلسطین و…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۴ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد عالم پير دگرباره جوان خواهد شد ارغوان جام عقيقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد این (زين) تطاول که کشيد از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره‌زنان خواهد شد گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگير مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد ای دل ار عشرت امروز به…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۶۳ مفعول و مفاعلن فعولن گل بی رخ يار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان بی لاله‌عذار خوش نباشد رقصيدن سرو و حالت گل بی صوت هزار خوش نباشد با يار شکرلب گل‌اندام بی بوس و کنار خوش نباشد (باغ و گل و مل خوش است لیکن بی صحبت یار خوش نباشد) هر نقش که دست عقل بندد جز نقش نگار خوش نباشد جان نقد محقر است حافظ …
  continue reading
 
Loading …

راهنمای مرجع سریع

در حین کاوش به این نمایش گوش دهید
پخش