show episodes
 
Artwork

1
پرچم سفید

Ehsan Tarighat

Unsubscribe
Unsubscribe
ماهیانه
 
پرچم سفید روایتی است از سیاه‌ترین اتفاقی که در تاریخ بشریت افتاده؛ روایتی از داستان جنگ. جنگ‌هایی که ویران‌گر بودند. پرچم سفید نمادی است برای درس گرفتن از جنگ‌ و امیدی برای پایان دادن به آنها. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
  continue reading
 
ما در راوکست از تاریخ میگیم، چون معتقدیم که گذشته چراغ راه آینده است و سعی داریم در کنار هم این چراغ را روشن نگهداریم Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
  continue reading
 
Artwork
 
می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم Тавсифи сонетхои Хофиз
  continue reading
 
در هر اپیزود پادکست فارسی چنل‌بی گزارش یک ماجرای واقعی را به نقل از یک رسانه‌ی معتبر انگلیسی‌زبان برای شما تعریف می‌کنیم. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
  continue reading
 
Radio Dastneveshteha podcast focuses on modern Iranian history utilizing various archives such as Harvard's Iranian Oral History Projects, and other notable archives. The first season covers various topics such as 1961 Teacher's General Strike, 1987 Mecca Incident, and 40 Years of Post-Revolution Iranian Music. Season 2, Ayatollah's Spokesman is a deep dive into Sadegh Ghotbzadeh's Personal and Political Life.
  continue reading
 
قسمتهای این فصل از ناوکست به صورت پیوسته به ترجمهٔ مستقل کتاب انسان خردمند میپردازند.اینجا بخش به بخش پیش میریم و قصد داریم با هویت خودمون بیشتر آشنا بشیم
  continue reading
 
تاریخچهٔ واژگان واوکست یه روایت از داستان کلماتی هست که خیلی برامون آشنا هستن، و هر روز باهاشون سروکار داریم. شنیدین که میگن وجه تسمیه این اسم چیه؟ اینبار روشن رفته سراغ ریشه بعضی کلمات و اگه داستانی دوروبرشون باشه در موردشون حرف میزنه
  continue reading
 
Loading …
show series
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن از سر کوی تو هر کو به ملالت برود (اعنات) نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقه‌اش (لطف) حفظ خدای به تجمل بنشيند به جلالت برود سالک از نور هدايت (طلبد) ببرد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود (چون به جایی برسد گر به ضلالت برود) ای دليل دل گمگشته خدا را مددی که غريب ار …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چو دست (در) بر سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره (نظارگان بیچاره) بيچارگان نظاره زند به گوشه‌ی ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بيداری وگر به روز (حکایت) شکايت کنم به خواب رود طريق عشق پرآشوب و (آفت) فتنه است ای دل بيفتد آن که در اين راه با شتاب رود حباب …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۲۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز ديده چه گويم چه‌ها رود ما در درون سينه هوایی نهفته‌ايم بر باد اگر رود (سر) دل ما (زین) زان هوا رود خورشيد خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه يار نهاديم روی خويش بر روی ما رواست اگر آشنا رود سيل است آب ديده و (…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی به ناله‌ی دف و چنگ ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود به دور گل منشين بی شراب و شاهد و چنگ که همچو (دور) روز بقا هفته‌ای بود معدود شد از (بروج) خروج رياحين چو آسمان روشن زمين به اختر ميمون و طالع مسعود ز دست شاه…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۸ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان در ازل هر کو به فيض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم اين شاخ ار دهد باری پشيمانی بود خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن (بر آب) به دوش همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود؟ بی چراغ جام در خلوت نمی‌يارم نشست زان که کنج اهل دل بايد که…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۷ مفاعیلن مفاعیلن فعولن مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو می‌افتادم از (چشم) غم به تدبيرش اميد ساحلی بود دلی همدرد و ياری مصلحت‌بين که استظهار هر اهل دلی بود ز من ضايع شد اندر کوی جانان چه دامنگير يا رب منزلی بود سرشکم در طلب خون می‌چکانید ولی از وصل او بی‌حاصلی بود هنر بی‌عيب حرمان نيس…
  continue reading
 
این اپیزود به بررسی تاریخچه پول و نقشی که سرمایه‌داری در شکل‌گیری امپراتوری‌ها و تحولات اقتصادی و سیاسی ایفا کرده، می‌پردازد. از اولین سکه‌ها و مبادلات کالا به کالا تا پیدایش نظام‌های پیچیده بانکی و سرمایه‌داری جهانی، در این قسمت مسیر تحول پول و تاثیر آن بر مناسبات قدرت و سیاست را مرور می‌کنیم. همچنین به این می‌پردازیم که چگونه سرمایه‌داری، با تمام…
  continue reading
 
شب ۲۳ نوامبر اتفاق عجیبی برای بلز پاسکال افتاد که باعث شد نام او غیر از حوزه‌ی ریاضیات و فیزیک، در جاروجنجال‌های بحث درباره‌‌ی خدا هم شنیده شود. او از این حرف زد که «آیا معقول است روی وجود خدا شرط ببندیم؟» و استدلالی آورد که زمین تازه‌ای برای بحث از باور به وجود یا عدمِ خدا باز کرد. ارجاعات مقاله‌ی «شرط‌بندیِ پاسکال» در دائرة‌المعارف فلسفی استنفورد…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۶ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن آن يار کز او خانه‌ی ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عيب بری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شيوه‌ی صاحب‌نظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم (گردش، محنت، فتنه) دولت دور قمری بود دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش بيچاره ندانست که يارش سفری بود خوش بود لب…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به کوی ميکده يا رب سحر چه مشغله بود؟ که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود حديث عشق که از حرف و صوت مستغنی‌ست به ناله‌ی دف و نی در خروش و (غلغله) ولوله بود مباحثی که در آن (حلقه) مجلس جنون می‌رفت ورای مدرسه و قال و قيل مساله بود دل از کرشمه‌ی ساقی به شکر بود ولی ز نامساعدی بختش اندکی گله بود …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۴ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديدم به/ خواب خوش که/ به دستم پی/ اله بود تعبير رفت و کار به دولت حواله بود چل (سی) سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت تدبير (آن) ما به دست شراب دوساله بود آن نافه‌ی مراد که می‌خواستم ز بخت در چين زلف آن بت مشکين‌کلاله بود از دست برده بود خمار غمم سحر دولت مساعد آمد و می در پياله بود خون‌ م…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گوهر مخزن اسرار همان است که بود حقه‌ی مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان (محرم) زمره‌ی (اسرار) ارباب امانت باشند لاجرم چشم گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همه‌شب تا دم صبح بوی زلف تو همان مونس جان است که بود طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد همچنان در عمل معدن و کان است که بود …
  continue reading
 
طی چند سال اخیر و با ظهور ترامپ چرخش بزرگی در جو و سویه و ساختار شبکه‌های اجتماعی پدید آمده است که وجه پیشرو، مدرن و پروگرسیو آن‌ها را به چهره‌ متهجر، ضد علم و سرشار از راست‌گرایی افراطی و فاشیسم کرده است. حضور ترامپ و ایلان ماسک در این شبکه‌ها و خریدن توییتر توسط ماسک و چرخش عظیم فس‌بوک و زاکربرگ در اتمام راستی‌آزامایی و تعدیل محتوا رای می‌توان در…
  continue reading
 
بحران جنگ در ویتنام هر روز داره پیچیده‌تر میشه و همه کشورها رو مثل باتلاق در خودش فرو می‌بره. اما انگار آمریکا داره بیشتر فرو میره و بدترین وضعیت خودش رو در این نبرد داره تجربه می‌کنه. اما شاید پایان این نبرد بتونه برای همه بهترین گزینه باشه. اما این پایان، تلخ‌تر از چیزیه که فکرش رو میشه کرد. منابع این پرونده ۱. The Vietnam war documentary directe…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۲ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن يک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم ليکن طلاق افتاده بود در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير عافيت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقيا جام (پیاپی) دمادم ده که در (اطوار سیر) سير طريق هر که (او عاشق) عاشق‌…
  continue reading
 
کنفرانس گوادلوپ به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ولاری ژیسکاردستن با حضور سران سه کشور قدرتمند غربی، جیمی کارتر (آمریکا)، هلموت اشمیت (آلمان) و جیمز کالاهان (انگلیس) از ۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹ (یا ۱۴ تا ۱۷ دی ۱۳۵۷) در جزیره گوادلوپ که در دریای کارائیب قرار دارد و یکی از مستعمرات فرانسه است برگزار شد. بحران ایران و سرنوشت شاه یکی از موضوعات این کنفرانس در ک…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۱ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود رسم عاشق‌کشی و شيوه‌ی شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست و آتش چهره بدين کار (از آن روی) برافروخته بود کفر زلفش ره دين می‌زد و آن سنگين‌دل در پی‌اش (رهش) مشعلی (مشعله) از چهره برافروخت…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۱۰ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش در حلقه‌ی ما قصه‌ی گيسوی تو بود تا دل شب سخن از سلسله‌ی موی تو بود دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت باز مشتاق کمانخانه‌ی ابروی تو بود هم عفاالله (ز) صبا کز تو پيامی می‌داد ور نه در کس نرسيديم که از کوی تو بود عالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشت فتنه‌انگيز جهان غمزه‌ی جادوی تو بود من …
  continue reading
 
در این اپیزود، داستان جذاب و مرموز زندگی ماتاهاری، یکی از مشهورترین جاسوسان تاریخ را بررسی می‌کنیم. از زندگی شخصی و نقش او به‌عنوان یک رقصنده‌ی افسونگر تا چگونگی ورودش به دنیای جاسوسی در دوران جنگ جهانی اول و نهایتاً سرنوشت تلخش که به یکی از بحث‌برانگیزترین پرونده‌های تاریخ تبدیل شد، همگی در این روایت گنجانده شده است. اگر به داستان‌های واقعی، پر از…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۹ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود ور نه هيچ از دل بی‌رحم تو تقصير نبود من ديوانه چو زلف تو رها می‌کردم هيچ لايق‌ترم از حلقه‌ی زنجير نبود يا رب آينه‌ی حسن چه جوهر دارد که در او آه مرا قوت تاثير نبود سر ز (حیرت) حسرت به در ميکده‌ها برکردم چون شناسای تو در صومعه يک پير نبود نازنين‌تر ز قدت د…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۸ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بيداد کنی شرط مروت نبود ما جفا از تو نديديم و تو (هرگز نکنی) خود نپسندی آن چه در مذهب ارباب (پیران، اصحاب) طريقت نبود خيره آن ديده که آبش نبرد گريه‌ی عشق تيره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مرغ همايون طلب و سايه‌ی او زان که با زاغ و زغن شهپر دولت…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۷ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که سر کوی توام منزل بود ديده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت (خاص) پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پير خرد نقل معانی می‌کرد عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود د…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۶ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان پيش از اينت بيش از اين (غمخواری) انديشه‌ی عشاق بود مهرورزی تو با ما شهره‌ی آفاق بود ياد باد آن صحبت شب‌ها که با (زلف توأم) نوشين‌لبان بحث سر عشق و ذکر حلقه‌ی عشاق بود پيش از (آن) اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۵ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود حلقه‌ی پير (مغانم ز ازل) مغان از ازلم در گوش است بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زيارتگه رندان جهان خواهد بود برو ای زاهد خودبين که ز چشم من و تو راز اين پرده نهان است و نهان خواهد ب…
  continue reading
 
در این اپیزود، داستان جذاب و مرموز زندگی ماتاهاری، یکی از مشهورترین جاسوسان تاریخ را بررسی می‌کنیم. از زندگی شخصی و نقش او به‌عنوان یک رقصنده‌ی افسونگر تا چگونگی ورودش به دنیای جاسوسی در دوران جنگ جهانی اول و نهایتاً سرنوشت تلخش که به یکی از بحث‌برانگیزترین پرونده‌های تاریخ تبدیل شد، همگی در این روایت گنجانده شده است. اگر به داستان‌های واقعی، پر از…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره‌ی ما پيدا بود ياد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت معجز عيسويت در لب شکرخا بود ياد باد آن که صبوحی‌زده در مجلس انس جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود ياد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت وين دل سوخته پروانه‌ی ناپروا بود ياد باد آن که در …
  continue reading
 
موافقان و مخالفان اُتانازی به چه استدلال‌هایی متمسک می‌شوند و چرا اُتانازی در بیماری‌های روانی بسیار مناقشه‌برانگیزتر است؟ توی این قسمت از پادکست لوگوس به این پرسش‌ها می‌پردازیم و تصویری جامع‌تر از اتانازی به دست می‌آوریم. رجاعات برای آماده‌کردن این متن از مقاله‌ی «اُتانازی داوطلبانه» در دائرة‌المعارف آنلاین استنفورد و هم‌چنین بخش «آسان‌مرگی» از کت…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بها»»»»» غزل نمره ۲۰۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق ميکده از درس و دعای ما بود دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد و اندر آن دايره سرگشته‌ی پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت که حکيمان جهان را مژه خون‌پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سايه‌ی آن سرو سهی‌بالا بود نيکی پير مغان بين ک…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۲ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بود آيا (باشد ای دل) که در ميکده‌ها بگشايند گره از کار فروبسته‌ی ما بگشايند اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشايند به صفای دل رندان (و) (که) صبوحی‌زدگان بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند نامه‌ی تعزيت دختر رز بنويسيد تا حريفان همه خون از مژه‌ها بگشايند گيسوی چنگ ببريد…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب بی‌غش و ساقی خوش، دو دام ره‌اند که زيرکان جهان از کمندشان نرهند من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه‌سياه هزار شکر که ياران شهر بی‌گنه‌اند جفا نه پيشه‌ی درويشی‌ست و راهروی بيار باده که اين سالکان نه مرد ره‌اند مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم شهان بی‌کمر و خسروان بی‌کله‌اند به هوش باش که ه…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۲۰۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان دانی که چنگ و عود چه تقرير می‌کنند؟ پنهان خوريد باده که (تکفیر) تعزير می‌کنند ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند عيب (منع) جوان و سرزنش پير می‌کنند جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز باطل در اين خيال که اکسير می‌کنند گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد مشکل حکايتی‌ست که تقرير می‌کنند ما از برون در …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۹ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان واعظان کاين جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار ديگر می‌کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه‌فرمايان چرا خود توبه کمتر می‌کنند گوييا باور نمی‌دارند روز داوری کاين همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان کاين همه ناز از غلام ترک…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گفتم کی‌ام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند گفتم به نقطه‌ی دهنت خود که (راه برد) برد راه گفت اين حکايتی‌ست که با نکته‌دان کنند گفتم صنم‌پرست مشو (برو) با صمد نشين گفتا به کوی عشق هم اين و هم آن ک…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۷ فاعلاتن فاعلاتن فاعلان شاهدان گر دلبری زين‌سان کنند زاهدان را رخنه در ايمان کنند هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد گلرخانش ديده نرگسدان کنند ای جوان سروقد گویی ببر پيش از آن کز قامتت چوگان کنند عاشقان را بر سر خود حکم نيست هر چه فرمان تو باشد آن کنند پيش چشمم کمتر است از قطره‌ای اين حکايت‌ها که از طوفان کنند يار (پیر) ما چون …
  continue reading
 
در این قسمت قراره شما رو با یکی از پرحاشیه‌ترین و مرموزترین خاندان‌های سیاسی خاورمیانه آشنا کنیم؛ خاندانی سوری که بیش از پنج دهه اسمش با قدرت، سیاست، و بحران گره خورده: یعنی خاندان اسد. اما این فقط یه داستان سیاسی نیست! پشت این اسم، آدم‌هایی وجود دارن که هرکدومشون با تصمیم‌ها، و با شخصیتشون، تاریخ سوریه رو شکل دادن. توی این اپیزود، قراره از تاریخچه…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟ دردم نهفته به ز طبيبان مدعی باشد که از خزانه‌ی غيبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکايتی به تصور چرا کنند چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهديست آن به که کار خود به عنايت رها کنند بی‌معرفت مباش که در من يز…
  continue reading
 
فلسطین بیشتر از صد سال است که موضوع مناقشه در خاورمیانه و در جهان و اشغال آن توسط صهیونیست‌ها به مثابه مورد متاخر مهاجر/استعمارگری درخور بررسی و نگاه دقیق است که هر چه از نقطه شروع این مناقشه دورتر می‌شویم بیشتر در زیر غبار تاریخ و دروغ‌های تاریخی لابی صهیونیسم و فرقه حمایت کننده از اسرائیل در جهان مدفون می‌شود. این پروژه فراموش کردن مسئله فلسطین و…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده‌ی لعل تو هوشيارانند تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زير زلف دوتا چون گذر کنی بنگر که از يمين و يسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببين که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند نصيب ماست بهشت ای خداشناس برو که مستحق…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۴ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن سمن‌بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند پری‌رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند به فتراک جفا جان‌ها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرين دل‌ها چو بگشايند بفشانند به عمری يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند سرشک گوشه‌گيران را چو دريابند در يابند رخ مهر از سحرخيزا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۳ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در نظربازی ما بی‌خبران حيرانند من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند وصف رخسار چو خورشید ز خفاش مپرس (وصل خورشيد به شبپره اعمی نرسد) که در آن آینه صاحب‌نظران حیرانند عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در اين دايره سرگردانند جلوه‌گاه رخ او ديده‌ی من تنها نيست ماه و خورشيد (همین) هم اين آ…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۲ مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن سرو چمان من چرا ميل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود ياد سمن نمی‌کند دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس گفت که اين سياه کج گوش به من نمی‌کند تا دل هرزه‌گرد من رفت به چين زلف او زان سفر دراز خود (یاد) عزم وطن نمی‌کند پيش کمان ابرويش لابه همی‌کنم ولی گوش کشيده است از آن گوش به من نمی‌کند با همه…
  continue reading
 
سیاستمداران آمریکایی هنوز نتونستن به بحران جنگ ویتنام و حضور نظامی در این کشور غلبه کنن که درگیر مسائل جدی سیاسی در کشورشون هم هستن. از یه طرف انتخابات و دروغ‌ها و ترور‌ها در آمریکا و از طرف دیگه بحران نظامی و سیاسی در ویتنام آمریکا رو به کام یک باتلاق عظیم کشونده اسپانسر ------ پادکست رادیو کامرس وب‌سایت رادیو کامرسی ------ منابع این پرونده ۱. The…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۱ مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پيغام وی وانگه به يک پيمانه می با من وفاداری کند دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نوميد نتوان بود از او باشد که دلداری کند گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام گفتا …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۹۰ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن کلک مشکين تو روزی که ز ما ياد کند ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند قاصد (حضرت) منزل سلمی که سلامت (بادا) بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند شاه را به بود از طا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۹ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان طاير دولت اگر باز گذاری بکند يار بازآيد و با وصل قراری بکند ديده را دستگه در و گهر گر چه نماند بخورد خونی و تدبير نثاری بکند دوش گفتم بکند لعل لبش چاره‌ی من هاتف غيب ندا داد که آری بکند کس نيارد بر او دم زند از قصه‌ی ما مگرش باد صبا گوش‌گذاری بکند داده‌ام باز نظر را به تذروی پرواز بازخواند…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن مرا به رندی و عشق آن فضول عيب کند که اعتراض بر اسرار علم غيب کند کمال (صدق) سر محبت ببين نه نقص گناه که هر که بی‌هنر افتد نظر به عيب کند ز عطر حور بهشت آن (زمان) نفس برآيد بوی که خاک ميکده‌ی ما عبير جيب کند چنان (بزد) زند ره اسلام غمزه ساقی که اجتناب ز صهبا مگر صهيب کند کليد گنج سعادت قبول ا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن دلا (بساز) بسوز که سوز تو کارها بکند نياز نيم‌شبی دفع صد بلا بکند عتاب يار پری‌چهره عاشقانه بکش (عتاب یار مبین مهر عاشقانه بورز) که يک کرشمه تلافیٌ صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان‌نما بکند طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک چو درد در تو نبيند (کیت) که را دوا بکند…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گر میفُ - روشُ حاجه- ترندان رَ- واکند گر می‌فروش حاجت رندان روا کند ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند ساقی به جام عدل بده باده تا گدا غيرت نياورد که جهان پربلا کند حقا (که در زمان) کز اين غمان برسد مژده امان گر سالکی به عهد امانت وفا کند گر رنج پيش (پیشت) آيد و گر راحت ای حکيم نسبت مکن به …
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۵ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن نقدها را بود آيا که عياری گيرند تا همه صومعه‌داران پی کاری گيرند مصلحت‌ديد من آن است که ياران همه کار بگذارند و خم طره ياری گيرند خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقی گر فلکشان بگذارد که قراری گيرند قوت بازوی پرهيز به خوبان مفروش که در اين خيل حصاری به سواری گيرند يا رب اين بچه‌ی ترکان (مغبچگان‌ ا…
  continue reading
 
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۸۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه‌نشين باده‌ی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشيد قرعه‌ی کار به نام من ديوانه زدند جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت (درِ) ره افسانه زدند ما به صد خرمن پندار ز ره چون نرو…
  continue reading
 
Loading …

راهنمای مرجع سریع

در حین کاوش به این نمایش گوش دهید
پخش