Ganje Hozour audio Program #962
Manage episode 363630131 series 1755842
محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
برنامه شماره ۹۶۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۲ تاریخ اجرا: ۱۶ مِی ۲۰۲۳ - ۲۷ اردیبهشتبرای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۶۲ بر روی این لینک کلیک کنید.برای دانلود فایل صوتی برنامه ۹۶۲ با فرمت mp3 بر روی این لینک کلیک کنید.PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF متن نوشته شده پیغامهای تلفنی برنامه با فرمتتمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه ریز مناسب پرینت تمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه درشت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسخن تلخ مگو، ای لبِ تو حلواییسر فروکن به کرم، ای که بر این بالاییهر چه گویی تو، اگر تلخ و اگر شور، خوش استگوهر دیده و دل، جانی و جان افزایینه به بالا نه به زیری، و نه جان در جهت استشش جهت را چه کنم، در دل خون پالایی؟سر فروکن، که از آن روز که رویت دیدمدل و جان مست شد و عقل و خرد سوداییهر که او عاشق جسم است، ز جان محروم استتلخ آید شِکَر، اندر دهن صفراییای که خورشید تو را سجده کند هر شامیکِیْ بُوَد کز دل خورشید به بیرون آیی؟آفتابی، که ز هر ذره طلوعی داریکوهها را جهتِ ذرّه شدن میساییچه لطیفی، و ز آغاز چنان جباریچه نهانی و عجب این که در این غوغاییگر خطا گفتم و مقلوب(۱) و پراکنده مگیرور بگیری تو مرا، بخت نواَم افزاییصورت عشق تویی، صورت ما سایه تویک دمم زشت کنی، باز تواَم آراییمینماید که مگر دوش به خوابت دیدمکه من امروز ندارم به جهان گنجاییساربانا بمخوابان شتر، این منزل نیستهمرهان پیش شدستند، که را میپایی؟هین خمش کن که ز دَم آتش دل شعله زندشعله دم میزند این دم، تو چه میفرماییشمس تبریز چو در شمس فلک درتابدتابش روز شود از وی نابینایی(۱) مقلوب گفتن: پریشان حرف زدن، یاوه گفتن من ذهنی--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسخن تلخ مگو، ای لبِ تو حلواییسر فروکن به کرم، ای که بر این بالاییهر چه گویی تو، اگر تلخ و اگر شور، خوش استگوهر دیده و دل، جانی و جان افزایینه به بالا نه به زیری، و نه جان در جهت استشش جهت را چه کنم، در دل خون پالایی؟مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #360بنده را کی زَهره باشد کز فُضول(۲)امتحانِ حق کند ای گیجِ گُول؟آن، خدا را میرسد کو امتحانپیش آرَد هر دَمی با بندگانتا به ما، ما را نماید آشکارکه چه داریم از عقیده در سِرار(۳)(۲) فُضول: فضولی و گستاخی(۳) سِرار: باطن، نهانخانه، دل یا مرکز انسان--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #746امتحان بر امتحان است ای پدرهین، به کمتر امتحان، خود را مَخَرمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۳۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2370گفت: من آیینهام، مَصْقُولِ(۴) دستتُرک و هندو در من آن بیند که هست(۴) مَصْقُول: صیقلیافته--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۳۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2390گر جهان را پُر دُرِ مکنون(۵) کنمروزیِ تو چون نباشد، چون کنم؟(۵) دُرِّ مکْنُون: مروارید مستور و نهفته، وقتی که مروارید در صدف قرار گیرد و هیچ دستی به آن نرسد، گرانقدرتر و شفّافتر خواهد بود.--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۴۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2429آب، غالب شد بر آتش از نهیبآتشش جوشد چو باشد در حجاب چونکه دیگی در میان آید شهانیست کرد آن آب را کردش هوامولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #625پیشِ عطّاری یکی گِلخوار رفت تا خَرَد اَبْلوجِ(۶) قندِ خاصِ زَفْت (۶) اَبْلوج: قندِ سفید، شکرِ سفید--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #627گفت: گِل سنگِ ترازویِ من است گر تو را میلِ شِکَر بخْریدن استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #629گفت با خود: پیشِ آن که گِلخور است سنگ چه بْوَد؟ گِل نکوتر از زر استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #634اندر آن کَفّۀ ترازو ز اِعتداد(۷) او به جایِ سنگ، آن گِل را نهادپس برایِ کَفّۀ دیگر به دست هم به قدرِ آن شکر را میشکست چون نبودش تیشهیی، او دیر ماند مشتری را منتظر آنجا نشاندرویش آن سو بود، گِلخور ناشِکِفت(۸) گِل ازو پوشیده، دزدیدن گرفت(۷) اِعتداد: به شمار آوردن، به حساب آوردن، در اینجا یعنی وزن کردن(۸) ناشِکفت: بیصبرانه--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #642گرچه مشغولم، چنان احمق نیام که شِکَر افزون کشی تو از نِیامچون ببینی مر شِکَر را ز آزمود پس بدانی احمق و غافل که بودمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۴۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #647مالِ دنیا، دامِ مرغانِ ضعیف مُلکِ عُقْبیٰ، دامِ مرغانِ شریفمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بیمرادیهایِ خویشباخبر گشتند از مولایِ خویشبیمرادی شد قَلاووزِ(۹) بهشتحُفَّتِ الْجَنَّة شنو ای خوشسرشتحدیث نبوی«حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»(۹) قَلاووز: پیشآهنگ، پیشروِ لشکر--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #3013, Divan e Shamsیار در آخرزمان، کرد طَرَبسازیایباطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازیایجملهٔ عشّاق را یار بدین عِلم کُشتتا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازیایمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1359ننگرم کس را و گر هم بنگرماو بهانه باشد و، تو مَنْظَرم(۱۰)عاشقِ صُنعِ(۱۱) تواَم در شُکر و صبر(۱۲)عاشقِ مصنوع(۱۳) کی باشم چو گَبر(۱۴)؟عاشقِ صُنعِ خدا با فَر بوَدعاشقِ مصنوعِ او کافر بُوَد(۱۰) مَنْظَر: جای نگریستن و نظر انداختن(۱۱) صُنع: آفرینش(۱۲) شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.(۱۳) مصنوع: آفریده، مخلوق(۱۴) گبر: کافر--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3151معنیِ جَفَّ الْقَلَم کی آن بودکه جفاها با وفا یکسان بود؟بل جفا را، هم جفا جَفَّ الْقَلَموآن وفا را هم وفا جَفَّ الْقَلَمحدیث«جَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.»«خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علّتی بتّر ز پندارِ کمالنیست اندر جانِ تو ای ذُودَلال(۱۵)(۱۵) ذُودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3219در تگِ جو هست سِرگین ای فَتیٰ(۱۶)گرچه جو صافی نماید مر تو را(۱۶) فَتیٰ: جوان، جوانمرد--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3240کرده حق ناموس را صد من حَدید(۱۷)ای بسی بسته به بندِ ناپدید(۱۷) حَدید: آهن--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسخن تلخ مگو، ای لبِ تو حلواییسر فروکن به کرم، ای که بر این بالاییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۴۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2404دوزخست آن خانه کآن بیروزن استاصلِ دین، ای بنده رَوزَن کردن استتیشهٔ هر بیشهیی کم زن، بیاتیشهزن در کندنِ روزن، هَلامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1883, Divan e Shamsکو عاشقِ شیرینخَد(۱۸)، زر بدْهد و جان بدْهد؟چون مرغ دلِ او پرّد، زین گنبدِ بیروزن(۱۸) خَد: چهره، رخسار--------------مولوی، ديوان شمس، ترجیعات، ترجیع شمارهٔ چهل و سومRumi (Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)#43, Divan e Shamsزین دودناک(۱۹) خانه گشادند روزنیشد دود و، اندر آمد خورشیدِ روشنی(۱۹) دودناک: آمیخته به دود، پردود، دودآگین--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #914, Divan e Shamsز ناسپاسی ما بسته است روزن دلخدای گفت که انسان لِربِّه لَکَنودقرآن کریم، سوره عادیات (۱۰۰)، آیه ۶Quran, Al-Adiyat(#100), Line #6«إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ.»«همانا آدمی نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3574تاجِ کَرَّمْناست بر فرقِ سَرَتطُوقِ(۲۰) اَعْطَیناکَ آویزِ برت(۲۰) طُوق: گردنبند--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #627گفت: گِل سنگِ ترازویِ من استگر تو را میلِ شِکَر بخْریدن استمولوی، مثنوی، دفتر پنجم بیت ۸۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #881صد جَوالِ(۲۱) زر بیآری ای غَنیحق بگوید دل بیار ای مُنحَنی(۲۲)(۲۱) جَوال: کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار درست میکردند، بارجامه.(۲۲) مُنحَنی: خمیده، خمیدهقامت، بیچاره و درمانده--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٣٢۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #324بیوفایی دان وفا با ردِّ حق(۲۳)بر حقوقِ حق ندارد کس سَبَق(۲۳) ردِّ حق: آنکه از نظرِ حق تعالیٰ مردود است.--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٩۴١Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1941رحمت اندر رحمت آمد تا به سَربر یکی رحمت فِرو مآ ای پسرمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۰۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2063تا به دیوارِ بلا نآید سَرشنشنود پندِ دل آن گوشِ کرشمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1883, Divan e Shamsدو خواجه به یک خانه، شد خانه چو ویرانهاو خواجه و من بنده، پستی بُوَد و روغن(۲۴)(۲۴) روغن: اشاره به اینکه روغن در بالا قرار میگیرد و آب در پستی.--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2620, Divan e Shamsای دل به ادب بنشین، برخیز ز بدخوییزیرا به ادب یابی آن چیز که میگوییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #78از خدا جوییم توفیقِ ادببیادب محروم گشت از لطفِ رببیادب تنها نه خود را داشت بدبلکه آتش در همه آفاق(۲۵) زد(۲۵) آفاق: جمع اُفُق--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۴۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #341گرچه با تو، شه نشیند بر زمینخویشتن بشناس و، نیکوتر نشینمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #156گفت او: گر اَبْلَهم من در ادبزیرکم اندر وفا و در طلبگفت: ادب این بود خود که دیده شدآن دگر را خود همی دانی تو لُدّ(۲۶)(۲۶) لُدّ: دشمنِ سرسخت--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۱۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3218دل نگه دارید ای بیحاصلاندر حضورِ حضرتِ صاحبدلانپیشِ اهل تن، ادب بر ظاهرستکه خدا زیشان، نهان را ساتِرست(۲۷)پیشِ اهلِ دل، ادب بر باطن استزآنکه دلْشان بر سَرایر(۲۸)، فاطِن(۲۹) است(۲۷) ساتر: پوشاننده، پنهان کننده(۲۸) سَرایر: رازها، نهانیها، جمعِ سَریره(۲۹) فاطِن: دانا و زیرک--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3413پس ادب کردَش بدین جُرم اوستادکه مَساز از چوبِ پوسیده عِماد(۳۰)(۳۰) عِماد: ستون، تکیهگاه--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۷۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3705وآنکه اندر وَهم او ترکِ ادببیادب را سرنگونی داد ربمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۷۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1740بیادب گفتن سخن با خاصِ حقدل بمیرانَد، سیه دارد وَرَقمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #121بانگ بر وی زد به هَیبت آن نگارکه: مرو گستاخ، ادب را هوش دارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۱۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4018آن گروهی کز ادب بگریختندآبِ مردی، و آبِ مردان ریختندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3221تو به عکسی پیشِ کوران بهرِ جاه(۳۱)با حضور آیی نشینی پایگاه پیشِ بینایان، کُنی ترکِ ادبنارِ شهوت را از آن گشتی حَطَب(۳۲)چون نداری فِطْنَت(۳۳) و، نورِ هُدیٰبهرِ کُوران، روی را میزن جَلا(۳۱) جاه: مقامِ دنیوی(۳۲) حَطَب: هیزم(۳۳) فِطْنَت: زیرکی، باهوشی--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1490در گنه، او از ادب پنهانْش کردزان گنه بر خود زدن، او بَربخَورد(۳۴)(۳۴) بَربخَورد: برخوردار و کامیاب شد.--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهر چه گویی تو، اگر تلخ و اگر شور، خوش استگوهر دیده و دل، جانی و جان افزاییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1570 عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِدبوالعَجَب، من عاشقِ این هر دو ضدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #614, Divan e Shamsزَهرآب(۳۵) ز دستِ وی گر فرق کنم از مِیپس در رهِ جانْ جانم والـلَّه به مَجاز آمد(۳۵) زهرآب: آبِ زهرآلود--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۱۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2011, Divan e Shamsگوهرِ باقی، درآ در دیدههاسنگ بستان، باقیان را برشکنمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1829, Divan e Shamsنورِ دو دیدهٔ منی، دور مشو ز چشمِ منشعلهٔ سینهٔ منی، کم مکن از شرارِ منمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #3055, Divan e Shamsتو بی ز گوش شنو، بیزبان بگو با اوکه نیست گفتِ زبان بیخلاف و آزاریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsنه به بالا نه به زیری، و نه جان در جهت استشش جهت را چه کنم، در دل خون پالایی؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بلا دادتا بازکَشَد به بیجَهاتَت(۳۶)(۳۶) بیجَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَمِ الهی--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2842, Divan e Shamsچه چگونه بُد عدم را؟ چه نشان نهی قِدَم(۳۷) را؟نگر اوّلین قَدَم را که تو بس نکو نهادی(۳۷) قِدَم: دیرینگی، قدیم (مقابل حدوث)--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۱۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #612تو مکانی، اصلِ تو در لامکاناین دکان بر بند و، بگشا آن دکانشش جهت مگریز، زیرا در جِهاتشَشدَره(۳۸) است، و ششدره مات است، مات(۳۸) شَشدَره: کنایه از مبهوت و متحیّر و عاجز ماندن در امور--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3573تو خوش و خوبی و، کانِ هر خوشی تو چرا خود منّتِ باده کشی؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسر فروکن، که از آن روز که رویت دیدمدل و جان مست شد و عقل و خرد سوداییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۷۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #771, Divan e Shamsدل و جان به آبِ حکمت ز غبارها بشوییدهله تا دو چشمِ حسرت سوی خاکدان نماندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1381باز دیوانه شدم من ای طبیبباز سودایی شدم من ای حبیبمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۰۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2007گر تو خود را پیش و پس داری گُمانبستهٔ جسمی و محرومی ز جانزیر و بالا، پیش و پس، وصفِ تن استبیجهت، آن ذاتِ جانِ روشن استمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۲۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #2724حُبُّکَ الْاَشْیاء یُعْمیکَ یُصِمّنَفْسُکَ السَّودا جَنَتْ لا تَخْتَصِمعشقِ تو به اشياء تو را كور و كر میکند. با من ستیزه مکن، زیرا نفسِ سیاهکار تو چنین گناهی مرتکب شده است.حدیث«حُبُّکَ الْاَشَّیءَ یُعْمی و یُصِمّ.» «عشقِ تو به اشياء تو را كور و كر میکند.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2362 کوری عشقست این کوریِّ منحُبِّ یُعْمی وَ یُصِمّ است ای حَسَنآری اگر من، دچار کوری باشم، آن کوری قطعاً کوری عشق است نه کوری معمولی. ای حَسَن بدان که عشق، موجب کوری و کری عاشق میشود.کورم از غیر خدا، بینا بدومقتضایِ(۳۹) عشق این باشد بگو(۳۹) مقتضا: لازمه، اقتضا شده--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهر که او عاشق جسم است، ز جان محروم استتلخ آید شِکَر، اندر دهن صفراییمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1946هیچ مگذار از تب و صَفرا اثرتا بیابی از جهان، طعمِ شِکَرمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۳۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1329پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبودزآن سبب، عالَم کبودت مینمودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۸۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2684دفعِ آن علّت بباید کرد زودکه شِکَر با آن، حَدَث(۴۰) خواهد نمودهر خوشی کآید به تو، ناخوش شودآبِ حیوان گر رسد، آتش شود(۴۰) حَدَث: مدفوع--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #99, Divan e Shamsدلارامِ نهان گشته ز غوغا(۴۱)!همه رفتند و خلوت شد، برون آ!برآور بنده را از غرقهٔ خونفرح دِه روی زردم را ز صفرا(۴۱) غوغا: مردمِ پست و فرومایه و فتنهانگیز، هیاهو و بانگ و آشوب--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsای که خورشید تو را سجده کند هر شامیکِیْ بُوَد کز دل خورشید به بیرون آیی؟مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٢٠٩Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1209سجده آمد کندنِ خشتِ لَزِب(۴۲)موجبِ قربی که وَاسْجُدْ واقتَرِبْکندن این سنگ های چسبنده همانند سجده آوردن است و سجود، موجب قرب بنده به حق می شود.قرآن کریم، سورۀ علق (۹۶)، آیۀ ۱۹Quran, Al-Alaq(#96), Line #19 «كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ»«نه، هرگز، از او پيروى مكن و سجده كن و به خدا نزديک شو.»(۴۲) لَزِب: چسبنده--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #466اندرین آهنگ(۴۳)، منگر سُست و پستکاندرین ره، صبر و شِقِّ اَنْفُس است(۴۳) آهنگ: قصد و اراده، راه و رسم، قاعده و قانون--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsآفتابی، که ز هر ذره طلوعی داریکوهها را جهتِ ذرّه شدن میساییمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۵۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4580آفتابی در یکی ذَرّه نهانناگهان آن ذرّه بگشاید دهانذرّه ذرّه گردد افلاک و زمینپیشِ آن خورشید، چون جَست از کَمین(۴۴)این چنین جانی چه درخوردِ تن است؟هین بشُو ای تن از این جان هر دو دستای تنِ گشته وِثاقِ(۴۵) جان، بس استچند تانَد(۴۶) بحر در مَشکی نشست؟(۴۴) کَمین: نهانگاه، کَمینگاه(۴۵) وِثاق: اتاق، خرگاه(۴۶) تانَد: میتواند--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #950, Divan e Shamsکُهِ وجود چو کاهَست، پیشِ بادِ عدمکدام کوه که او را عدم چو کَه نَرُبود؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #607, Divan e Shamsدر عشقِ چنان چوگان میباش به سر گردانچون گوی درین میدان، یعنی بنمیارزدمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2466پیشِ چوگانهایِ حُکمِ کُنفَكانمیدویم اندر مکان و لامکانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1396آفتابی خویش را ذرّه نمودواندک اندک، رویِ خود را برگشودمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۳۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1388قوّت از حق خواهم و توفیق و لافتا به سوزن بر کَنَم این کوهِ قافمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsچه لطیفی، و ز آغاز چنان جباریچه نهانی و عجب این که در این غوغاییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #575, Divan e Shamsالا ای قادرِ قاهر، ز تن پنهان به دل ظاهرزهی پیدایِ پنهانم، تو را خانه کجا باشد؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #616گَر بِپَرّانیم تیر، آن نی زِ ماستما کَمان و تیراَنْدازَش خداستاین نه جبر، این معنی جَبّاری استذکرِ جَبّاری، برایِ زاری استمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1335, Divan e Shamsهر که درآید که منم، بر سرِ شاخش بزنمکاین حرمِ عشق بُوَد، ای حیوان، نیست اغل(۴۷)(۴۷) اغل: طویله، آخور--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۸۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3289جمع باید کرد اجزا را به عشق تا شوی خوش چون سمرقند و دمشقمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsگر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیرور بگیری تو مرا، بخت نواَم افزاییمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3369چند چندت گیرم و، تو بیخَبَردر سَلاسِل(۴۸) ماندهای پا تا به سرزنگِ تُو بر تُوت ای دیگِ سیاهکرد سیمای درونت را تباهبر دلت زنگار بر زنگارهاجمع شد، تا کور شد ز اسرارها(۴۸) سَلاسِل: زنجیرها، جمع سلسله--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۳۹۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3398چون حقت داد آن ریاضت، شکر کنتو نکردی، او کشیدت زامر ِکُنمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3574تاجِ کَرَّمْناست بر فرقِ سَرَتطُوقِ(۴۹) اَعْطَیناکَ آویزِ برت(۴۹) طُوق: گردنبند--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1949غُلِّ(۵۰) بُخل(۵۱) از دست و گردن دور کنبختِ نو دریاب در چرخِ کُهُن(۵۰) غُل: زنجیر(۵۱) بُخل: تنگ نظری--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1788همچو قومِ موسی اندر حَرِّ(۵۲) تیه(۵۳)ماندهیی بر جای، چل سال ای سَفیه(۵۴)میروی هرروز تا شب هَروَله(۵۵)خویش میبینی در اول مرحله(۵۲) حَرّ: گرما، حرارت(۵۳) تیه: بیابانِ شنزار و بی آب و علف؛ صحرای تیه بخشی از صحرای سینا است.(۵۴) سَفیه: نادان، بیخرد(۵۵) هَروَله: تند راه رفتن، حالتی بین راه رفتن و دویدن--------------دهخدابام تا شام در مشقّتِ راهشب همانجا که بامدادِ پگاهمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #256سَعیُکُم شَتّی، تناقض اندریدروز میدوزید، شب برمیدَریدتلاشهای شما پراکنده و گونهگون است، و شما در دامِ تناقض گرفتار آمدهاید. چنانکه مثلا روز میدوزید و شب همان را پاره میکنید.قرآن کریم، سورهٔ لیل (۹۲)، آیهٔ ۴Quran, Al-Lail(#92), Line #4«إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّىٰ» «كه: همانا كوششهاى شما پراکنده و گونه گون است.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #840جهد فرعونی، چو بیتوفیق بودهرچه او میدوخت، آن تفتیق(۵۶) بود(۵۶) تَفتیق: شکافتن--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsصورت عشق تویی، صورت ما سایه تویک دمم زشت کنی، باز تواَم آراییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۳۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2439, Divan e Shamsیک لحظه هَستم میکند، یک لحظه پَستم میکندیک لحظه مَستم میکند، خودکامهای(۵۷)، خَمّارهای(۵۸)(۵۷) خودکامه: خودرأی، خودسر، لَجوج(۵۸) خَمّاره: مؤنث خَمّار، میفروش، شرابفروش--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1204, Divan e Shamsدل ز تو بُرهان طَلَبد، سایهٔ برهان نه تویی؟بر مَثَلِ سایه برو باز به برهان و مترسمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۴۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2465لحظهای ماهم کند، یک دَم سیاه خود چه باشد غیرِ این، کارِ اِله؟ پیشِ چوگانهایِ حُکمِ کُنْفَکان میدویم اندر مکان و لامکانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۸۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4856گرگِ درّندهست نفسِ بَد، یقینچه بهانه مینهی بر هر قرین؟مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۲۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #2225ای تواضع بُرده پیشِ ابلهانوی تکبّر بُرده تو پیشِ شهانآن تکبّر بر خَسان خوب است و چُستهین مرو معکوس، عکسش بندِ توستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #560, Divan e Shamsلذّتِ بیکرانهای است، عشق شدهست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsمینماید که مگر دوش به خوابت دیدمکه من امروز ندارم به جهان گنجاییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوالِ دنیا روز و شبچون قلم در پنجهٔ تقلیبِ(۵۹) رب(۵۹) تقلیب: برگردانیدن، واژگونه کردن--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2313در بُنِ چاهی همی بودم زبون(۶۰) در همهٔ عالَم نمیگنجم کنون(۶۰) زبون: پست و فرومایه--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsساربانا بمخوابان شتر، این منزل نیستهمرهان پیش شدستند، که را میپایی؟مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3259من غلامِ آنکه اندر هر رِباط(۶۱)خویش را واصل نداند بر سِماط(۶۲)بس رِباطی که بباید ترک کرد تا به مَسکَن در رسد یک روز مرد(۶۱) رِباط: خانه، سرا، منزل، کاروانسرا(۶۲) سِماط: بساط، سفره، خوان، فضای یکتایی، فضای بینهایتِ گشودهشده--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1480, Divan e Shamsشب بود و همه قافله محبوسِ رِباطی(۶۳)خیزید کز آن ظلمت و آن حبس رهیدیم(۶۳) رِباط: کاروانسرا--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2372, Divan e Shamsهمه حجّاج برفته حرم و کعبه بدیدهتو شتر هم نخریده که شکستست مَهاره(۶۴)بنگر سویِ حریفان که همه مَست و خَرابندتو خمش باش و چنان شو، هله ای عَربدهباره(۶۵)(۶۴) مَهاره: مهار، افسار، زمام(۶۵) عَربدهباره: آنکه بسیار بدمستی میکند. عربدهجوی--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #623بنگر این کَشتیِّ خَلقان غرقِ عشقاژدهایی گشت گویی حلقِ عشقاژدهایی ناپدیدِ دلرُباعقل همچون کوه را او کهرُباعقلِ هر عطّار کآگه شد از اوطبلهها(۶۶) را ریخت اندر آبِ جو(۶۶) طبله: صندوقچه--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهین خمش کن که ز دَم آتش دل شعله زندشعله دم میزند این دم، تو چه میفرماییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1344, Divan e Shams دمِ او جان دهدت رو ز نَفَخْتُ(۶۷) بپذیرکارِ او کُنْ فَیَکُونست، نه موقوفِ علل(۶۷) نَفَخْتُ: دمیدم--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1305دَم مَزَن تا بشنوی از دمزنانآنچه نآمد در زبان و در بیاندَم مَزَن تا بشنوی زآن آفتابآنچه نآمد درکتاب و در خطابدَم مَزَن تا دم زند بهرِ تو روحآشنا(۶۸) بگذار در کشتیِّ نوح(۶۸) آشنا: شنا--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #32تا نپوشد رویِ خود را از دَمَت دَم فرو خوردن بباید هر دَمَت-------------------------مجموع لغات:(۱) مقلوب گفتن: پریشان حرف زدن، یاوه گفتن من ذهنی(۲) فُضول: فضولی و گستاخی(۳) سِرار: باطن، نهانخانه، دل یا مرکز انسان(۴) مَصْقُول: صیقلیافته(۵) دُرِّ مکْنُون: مروارید مستور و نهفته، وقتی که مروارید در صدف قرار گیرد و هیچ دستی به آن نرسد، گرانقدرتر و شفّافتر خواهد بود.(۶) اَبْلوج: قندِ سفید، شکرِ سفید(۷) اِعتداد: به شمار آوردن، به حساب آوردن، در اینجا یعنی وزن کردن(۸) ناشِکفت: بیصبرانه(۹) قَلاووز: پیشآهنگ، پیشروِ لشکر(۱۰) مَنْظَر: جای نگریستن و نظر انداختن(۱۱) صُنع: آفرینش(۱۲) شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.(۱۳) مصنوع: آفریده، مخلوق(۱۴) گبر: کافر(۱۵) ذُودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه(۱۶) فَتیٰ: جوان، جوانمرد(۱۷) حَدید: آهن(۱۸) خَد: چهره، رخسار(۱۹) دودناک: آمیخته به دود، پردود، دودآگین(۲۰) طُوق: گردنبند(۲۱) جَوال: کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار درست میکردند، بارجامه.(۲۲) مُنحَنی: خمیده، خمیدهقامت، بیچاره و درمانده(۲۳) ردِّ حق: آنکه از نظرِ حق تعالیٰ مردود است.(۲۴) روغن: اشاره به اینکه روغن در بالا قرار میگیرد و آب در پستی.(۲۵) آفاق: جمع اُفُق(۲۶) لُدّ: دشمنِ سرسخت(۲۷) ساتر: پوشاننده، پنهان کننده(۲۸) سَرایر: رازها، نهانیها، جمعِ سَریره(۲۹) فاطِن: دانا و زیرک(۳۰) عِماد: ستون، تکیهگاه(۳۱) جاه: مقامِ دنیوی(۳۲) حَطَب: هیزم(۳۳) فِطْنَت: زیرکی، باهوشی(۳۴) بَربخَورد: برخوردار و کامیاب شد.(۳۵) زهرآب: آبِ زهرآلود(۳۶) بیجَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَمِ الهی(۳۷) قِدَم: دیرینگی، قدیم (مقابل حدوث)(۳۸) شَشدَره: کنایه از مبهوت و متحیّر و عاجز ماندن در امور(۳۹) مقتضا: لازمه، اقتضا شده(۴۰) حَدَث: مدفوع(۴۱) غوغا: مردمِ پست و فرومایه و فتنهانگیز، هیاهو و بانگ و آشوب(۴۲) لَزِب: چسبنده(۴۳) آهنگ: قصد و اراده، راه و رسم، قاعده و قانون(۴۴) کَمین: نهانگاه، کَمینگاه(۴۵) وِثاق: اتاق، خرگاه(۴۶) تانَد: میتواند(۴۷) اغل: طویله، آخور(۴۸) سَلاسِل: زنجیرها، جمع سلسله(۴۹) طُوق: گردنبند(۵۰) غُل: زنجیر(۵۱) بُخل: تنگ نظری(۵۲) حَرّ: گرما، حرارت(۵۳) تیه: بیابانِ شنزار و بی آب و علف؛ صحرای تیه بخشی از صحرای سینا است.(۵۴) سَفیه: نادان، بیخرد(۵۵) هَروَله: تند راه رفتن، حالتی بین راه رفتن و دویدن(۵۶) تَفتیق: شکافتن(۵۷) خودکامه: خودرأی، خودسر، لَجوج(۵۸) خَمّاره: مؤنث خَمّار، میفروش، شرابفروش(۵۹) تقلیب: برگردانیدن، واژگونه کردن(۶۰) زبون: پست و فرومایه(۶۱) رِباط: خانه، سرا، منزل، کاروانسرا(۶۲) سِماط: بساط، سفره، خوان، فضای یکتایی، فضای بینهایتِ گشودهشده(۶۳) رِباط: کاروانسرا(۶۴) مَهاره: مهار، افسار، زمام(۶۵) عَربدهباره: آنکه بسیار بدمستی میکند. عربدهجوی(۶۶) طبله: صندوقچه(۶۷) نَفَخْتُ: دمیدم(۶۸) آشنا: شنا----------------------------************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسخن تلخ مگو ای لب تو حلواییسر فروکن به کرم ای که بر این بالاییهر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش استگوهر دیده و دل جانی و جان افزایینه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت استشش جهت را چه کنم در دل خون پالاییسر فروکن که از آن روز که رویت دیدمدل و جان مست شد و عقل و خرد سوداییهر که او عاشق جسم است ز جان محروم استتلخ آید شکر اندر دهن صفراییای که خورشید تو را سجده کند هر شامیکی بود کز دل خورشید به بیرون آییآفتابی که ز هر ذره طلوعی داریکوهها را جهت ذره شدن میساییچه لطیفی و ز آغاز چنان جباریچه نهانی و عجب این که در این غوغاییگر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیرور بگیری تو مرا بخت نوام افزاییصورت عشق تویی صورت ما سایه تویک دمم زشت کنی باز توام آراییمینماید که مگر دوش به خوابت دیدمکه من امروز ندارم به جهان گنجاییساربانا بمخوابان شتر این منزل نیستهمرهان پیش شدستند که را میپاییهین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زندشعله دم میزند این دم تو چه میفرماییشمس تبریز چو در شمس فلک درتابدتابش روز شود از وی نابیناییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسخن تلخ مگو ای لب تو حلواییسر فروکن به کرم ای که بر این بالاییهر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش استگوهر دیده و دل جانی و جان افزایینه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت استشش جهت را چه کنم در دل خون پالاییمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #360بنده را کی زهره باشد کز فضولامتحان حق کند ای گیج گولآن خدا را میرسد کو امتحانپیش آرد هر دمی با بندگانتا به ما ما را نماید آشکارکه چه داریم از عقیده در سرارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #746امتحان بر امتحان است ای پدرهین به کمتر امتحان خود را مخرمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۳۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2370گفت من آیینهام مصقول دستترک و هندو در من آن بیند که هستمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۳۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2390گر جهان را پر در مکنون کنمروزی تو چون نباشد چون کنممولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۴۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2429آب غالب شد بر آتش از نهیبآتشش جوشد چو باشد در حجاب چونکه دیگی در میان آید شهانیست کرد آن آب را کردش هوامولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #625پیش عطاری یکی گلخوار رفت تا خرد ابلوج قند خاص زفت مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #627گفت گل سنگ ترازوی من است گر تو را میل شکر بخریدن استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #629گفت با خود پیش آن که گلخور است سنگ چه بود گل نکوتر از زر استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #634اندر آن کفه ترازو ز اعتداداو به جای سنگ آن گل را نهادپس برای کفه دیگر به دست هم به قدر آن شکر را میشکست چون نبودش تیشهیی او دیر ماند مشتری را منتظر آنجا نشاندرویش آن سو بود گلخور ناشکفت گل ازو پوشیده دزدیدن گرفتمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #642گرچه مشغولم چنان احمق نیام که شکر افزون کشی تو از نیامچون ببینی مر شکر را ز آزمود پس بدانی احمق و غافل که بودمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۴۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #647مال دنیا دام مرغان ضعیف ملک عقبی دام مرغان شریفمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بیمرادیهای خویشباخبر گشتند از مولای خویشبیمرادی شد قلاووز بهشتحفت الجنه شنو ای خوشسرشتحدیث نبوی«حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #3013, Divan e Shamsیار در آخرزمان کرد طربسازیایباطن او جد جد ظاهر او بازیایجمله عشاق را یار بدین علم کشتتا نکند هان و هان جهل تو طنازیایمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1359ننگرم کس را و گر هم بنگرماو بهانه باشد و تو منظرمعاشق صنع توام در شکر و صبرعاشق مصنوع کی باشم چو گبرعاشق صنع خدا با فر بودعاشق مصنوع او کافر بودمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3151معنی جف القلم کی آن بودکه جفاها با وفا یکسان بودبل جفا را هم جفا جف القلموآن وفا را هم وفا جف القلمحدیث«جَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.»«خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علتی بتر ز پندار کمالنیست اندر جان تو ای ذودلالمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3219در تگ جو هست سرگین ای فتیگرچه جو صافی نماید مر تو رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3240کرده حق ناموس را صد من حدیدای بسی بسته به بند ناپدیدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسخن تلخ مگو ای لب تو حلواییسر فروکن به کرم ای که بر این بالاییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۴۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2404دوزخست آن خانه کآن بیروزن استاصل دین ای بنده روزن کردن استتیشه هر بیشهیی کم زن بیاتیشهزن در کندن روزن هلامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1883, Divan e Shamsکو عاشق شیرینخد زر بدهد و جان بدهدچون مرغ دل او پرد زین گنبد بیروزنمولوی، ديوان شمس، ترجیعات، ترجیع شمارهٔ چهل و سومRumi (Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)#43, Divan e Shamsزین دودناک خانه گشادند روزنیشد دود و اندر آمد خورشید روشنیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #914, Divan e Shamsز ناسپاسی ما بسته است روزن دلخدای گفت که انسان لربه لکنودقرآن کریم، سوره عادیات (۱۰۰)، آیه ۶Quran, Al-Adiyat(#100), Line #6«إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ.»«همانا آدمی نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3574تاج کرمناست بر فرق سرتطوق اعطیناک آویز برتمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #627گفت گل سنگ ترازوی من استگر تو را میل شکر بخریدن استمولوی، مثنوی، دفتر پنجم بیت ۸۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #881صد جوال زر بیآری ای غنیحق بگوید دل بیار ای منحنیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٣٢۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #324بیوفایی دان وفا با رد حقبر حقوق حق ندارد کس سبقمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٩۴١Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1941رحمت اندر رحمت آمد تا به سربر یکی رحمت فرو مآ ای پسرمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۰۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2063تا به دیوار بلا نآید سرشنشنود پند دل آن گوش کرشمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1883, Divan e Shamsدو خواجه به یک خانه شد خانه چو ویرانهاو خواجه و من بنده پستی بود و روغنمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2620, Divan e Shamsای دل به ادب بنشین برخیز ز بدخوییزیرا به ادب یابی آن چیز که میگوییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #78از خدا جوییم توفیق ادببیادب محروم گشت از لطف رببیادب تنها نه خود را داشت بدبلکه آتش در همه آفاق زدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۴۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #341گرچه با تو شه نشیند بر زمینخویشتن بشناس و نیکوتر نشینمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #156گفت او گر ابلهم من در ادبزیرکم اندر وفا و در طلبگفت ادب این بود خود که دیده شدآن دگر را خود همی دانی تو لدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۱۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3218دل نگه دارید ای بیحاصلاندر حضور حضرت صاحبدلانپیش اهل تن ادب بر ظاهرستکه خدا زیشان نهان را ساترستپیش اهل دل ادب بر باطن استزآنکه دلشان بر سرایر فاطن استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3413پس ادب کردش بدین جرم اوستادکه مساز از چوب پوسیده عمادمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۷۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3705وآنکه اندر وهم او ترک ادببیادب را سرنگونی داد ربمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۷۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1740بیادب گفتن سخن با خاص حقدل بمیراند سیه دارد ورقمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #121بانگ بر وی زد به هیبت آن نگارکه مرو گستاخ ادب را هوش دارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۱۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4018آن گروهی کز ادب بگریختندآب مردی و آب مردان ریختندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3221تو به عکسی پیش کوران بهر جاهبا حضور آیی نشینی پایگاه پیش بینایان کنی ترک ادبنار شهوت را از آن گشتی حطبچون نداری فطنت و نور هدیبهر کوران روی را میزن جلامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1490در گنه او از ادب پنهانش کردزان گنه بر خود زدن او بربخوردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش استگوهر دیده و دل جانی و جان افزاییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1570عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدبوالعجب من عاشق این هر دو ضدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #614, Divan e Shamsزهرآب ز دست وی گر فرق کنم از میپس در ره جان جانم والـله به مجاز آمدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۱۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2011, Divan e Shamsگوهر باقی درآ در دیدههاسنگ بستان باقیان را برشکنمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1829, Divan e Shamsنور دو دیده منی دور مشو ز چشم منشعله سینه منی کم مکن از شرار منمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #3055, Divan e Shamsتو بی ز گوش شنو بیزبان بگو با اوکه نیست گفت زبان بیخلاف و آزاریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsنه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت استشش جهت را چه کنم در دل خون پالاییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بلا دادتا بازکشد به بیجهاتتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2842, Divan e Shamsچه چگونه بد عدم را چه نشان نهی قدم رانگر اولین قدم را که تو بس نکو نهادیمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۱۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #612تو مکانی اصل تو در لامکاناین دکان بر بند و بگشا آن دکانشش جهت مگریز زیرا در جهاتششدره است و ششدره مات است ماتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3573تو خوش و خوبی و کان هر خوشی تو چرا خود منت باده کشیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsسر فروکن که از آن روز که رویت دیدمدل و جان مست شد و عقل و خرد سوداییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۷۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #771, Divan e Shamsدل و جان به آب حکمت ز غبارها بشوییدهله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1381باز دیوانه شدم من ای طبیبباز سودایی شدم من ای حبیبمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۰۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2007گر تو خود را پیش و پس داری گمانبسته جسمی و محرومی ز جانزیر و بالا پیش و پس وصف تن استبیجهت آن ذات جان روشن استمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۲۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #2724حبک الاشیاء یعمیک یصمنفسک السودا جنت لا تختصمعشق تو به اشياء تو را كور و كر میکند با من ستیزه مکن زیرا نفس سیاهکار تو چنین گناهی مرتکب شده استحدیث«حُبُّکَ الْاَشَّیءَ یُعْمی و یُصِمّ.» «عشقِ تو به اشياء تو را كور و كر میکند.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2362کوری عشقست این کوری منحب یعمی و یصم است ای حسنآری اگر من دچار کوری باشم آن کوری قطعا کوری عشق است نه کوری معمولی ای حسن بدان که عشق موجب کوری و کری عاشق میشودکورم از غیر خدا بینا بدومقتضای عشق این باشد بگومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهر که او عاشق جسم است ز جان محروم استتلخ آید شکر اندر دهن صفراییمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1946هیچ مگذار از تب و صفرا اثرتا بیابی از جهان طعم شکرمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۳۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1329پیش چشمت داشتی شیشه کبودزآن سبب عالم کبودت مینمودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۸۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2684دفع آن علت بباید کرد زودکه شکر با آن حدث خواهد نمودهر خوشی کآید به تو ناخوش شودآب حیوان گر رسد آتش شودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #99, Divan e Shamsدلارام نهان گشته ز غوغاهمه رفتند و خلوت شد برون آبرآور بنده را از غرقه خونفرح ده روی زردم را ز صفرامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsای که خورشید تو را سجده کند هر شامیکی بود کز دل خورشید به بیرون آییمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٢٠٩Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1209سجده آمد کندن خشت لزبموجب قربی که واسجد واقتربکندن این سنگ های چسبنده همانند سجده آوردن است و سجود موجب قرب بنده به حق می شودقرآن کریم، سورۀ علق (۹۶)، آیۀ ۱۹Quran, Al-Alaq(#96), Line #19 «كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ»«نه، هرگز، از او پيروى مكن و سجده كن و به خدا نزديک شو.»مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #466اندرین آهنگ منگر سست و پستکاندرین ره صبر و شق انفس استمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsآفتابی که ز هر ذره طلوعی داریکوهها را جهت ذره شدن میساییمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۵۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4580آفتابی در یکی ذره نهانناگهان آن ذره بگشاید دهانذره ذره گردد افلاک و زمینپیش آن خورشید چون جست از کمیناین چنین جانی چه درخورد تن استهین بشو ای تن از این جان هر دو دستای تن گشته وثاق جان بس استچند تاند بحر در مشکی نشستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #950, Divan e Shamsکه وجود چو کاهست پیش باد عدمکدام کوه که او را عدم چو که نربودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #607, Divan e Shamsدر عشق چنان چوگان میباش به سر گردانچون گوی درین میدان یعنی بنمیارزدمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2466پیش چوگانهای حکم کنفكانمیدویم اندر مکان و لامکانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1396آفتابی خویش را ذره نمودواندک اندک روی خود را برگشودمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۳۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1388قوت از حق خواهم و توفیق و لافتا به سوزن بر کنم این کوه قافمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsچه لطیفی و ز آغاز چنان جباریچه نهانی و عجب این که در این غوغاییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #575, Divan e Shamsالا ای قادر قاهر ز تن پنهان به دل ظاهرزهی پیدای پنهانم تو را خانه کجا باشدمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #616گَر بپرانیم تیر آن نی ز ماستما کمان و تیراندازش خداستاین نه جبر این معنی جباری استذکر جباری برای زاری استمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1335, Divan e Shamsهر که درآید که منم بر سر شاخش بزنمکاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغلمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۸۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3289جمع باید کرد اجزا را به عشق تا شوی خوش چون سمرقند و دمشقمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsگر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیرور بگیری تو مرا بخت نوام افزاییمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3369چند چندت گیرم و تو بیخبردر سلاسل ماندهای پا تا به سرزنگ تو بر توت ای دیگ سیاهکرد سیمای درونت را تباهبر دلت زنگار بر زنگارهاجمع شد تا کور شد ز اسرارهامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۳۹۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3398چون حقت داد آن ریاضت شکر کنتو نکردی او کشیدت زامر کنمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3574تاج کرمناست بر فرق سرتطوق اعطیناک آویز برتمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1949غل بخل از دست و گردن دور کنبخت نو دریاب در چرخ کهنمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1788همچو قوم موسی اندر حر تیهماندهیی بر جای چل سال ای سفیهمیروی هرروز تا شب هرولهخویش میبینی در اول مرحلهدهخدابام تا شام در مشقت راهشب همانجا که بامداد پگاهمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #256سعیکم شتی تناقض اندریدروز میدوزید شب برمیدریدتلاشهای شما پراکنده و گونهگون است و شما در دام تناقض گرفتار آمدهاید چنانکه مثلا روز میدوزید و شب همان را پاره میکنیدقرآن کریم، سورهٔ لیل (۹۲)، آیهٔ ۴Quran, Al-Lail(#92), Line #4«إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّىٰ» «كه: همانا كوششهاى شما پراکنده و گونه گون است.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #840جهد فرعونی چو بیتوفیق بودهرچه او میدوخت آن تفتیق بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsصورت عشق تویی صورت ما سایه تویک دمم زشت کنی باز توام آراییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۳۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2439, Divan e Shamsیک لحظه هستم میکند یک لحظه پستم میکندیک لحظه مستم میکند خودکامهای خمارهایمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1204, Divan e Shamsدل ز تو برهان طلبد سایه برهان نه توییبر مثل سایه برو باز به برهان و مترسمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۴۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2465لحظهای ماهم کند یک دم سیاه خود چه باشد غیر این کار اله؟پیش چوگانهای حکم کنفکان میدویم اندر مکان و لامکانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۸۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4856گرگ درندهست نفس بد یقینچه بهانه مینهی بر هر قرینمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۲۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #2225ای تواضع برده پیش ابلهانوی تکبر برده تو پیش شهانآن تکبر بر خسان خوب است و چستهین مرو معکوس عکسش بند توستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #560, Divan e Shamsلذت بیکرانهای است عشق شدهست نام اوقاعده خود شکایت است ور نه جفا چرا بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsمینماید که مگر دوش به خوابت دیدمکه من امروز ندارم به جهان گنجاییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوال دنیا روز و شبچون قلم در پنجه تقلیب ربمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2313در بن چاهی همی بودم زبون در همه عالم نمیگنجم کنونمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsساربانا بمخوابان شتر این منزل نیستهمرهان پیش شدستند که را میپاییمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3259من غلام آنکه اندر هر رباطخویش را واصل نداند بر سماطبس رباطی که بباید ترک کرد تا به مسکن در رسد یک روز مردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1480, Divan e Shamsشب بود و همه قافله محبوس رباطیخیزید کز آن ظلمت و آن حبس رهیدیممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2372, Divan e Shamsهمه حجاج برفته حرم و کعبه بدیدهتو شتر هم نخریده که شکستست مهارهبنگر سوی حریفان که همه مست و خرابندتو خمش باش و چنان شو هله ای عربدهبارهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #623بنگر این کشتی خلقان غرق عشقاژدهایی گشت گویی حلق عشقاژدهایی ناپدید دلرباعقل همچون کوه را او کهرباعقل هر عطار کآگه شد از اوطبلهها را ریخت اندر آب جومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زندشعله دم میزند این دم تو چه میفرماییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1344, Divan e Shams دم او جان دهدت رو ز نفخت بپذیرکار او کن فیکونست نه موقوف عللمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1305دم مزن تا بشنوی از دمزنانآنچه نآمد در زبان و در بیاندم مزن تا بشنوی زآن آفتابآنچه نآمد درکتاب و در خطابدم مزن تا دم زند بهر تو روحآشنا بگذار در کشتی نوحمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #32تا نپوشد روی خود را از دمت دم فرو خوردن بباید هر دمت
…
continue reading
1166 قسمت