Player FM - Internet Radio Done Right
21 subscribers
Checked 11M ago
اضافه شده در six سال پیش
محتوای ارائه شده توسط PersianBMS. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط PersianBMS یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
Player FM - برنامه پادکست
با برنامه Player FM !
با برنامه Player FM !
کوچه (۱۵) – یک وظیفه
Manage episode 223389668 series 2469359
محتوای ارائه شده توسط PersianBMS. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط PersianBMS یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
شهاب نیز از رفتن بهمن از ایران با خبر میشود و در قراری که با هم در کافه کوچه گذاشته اند، بهمن از وظیفه ای که ستاره و شهاب بر عهده او گذاشته اند صحبت میکند.
…
continue reading
47 قسمت
Manage episode 223389668 series 2469359
محتوای ارائه شده توسط PersianBMS. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط PersianBMS یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
شهاب نیز از رفتن بهمن از ایران با خبر میشود و در قراری که با هم در کافه کوچه گذاشته اند، بهمن از وظیفه ای که ستاره و شهاب بر عهده او گذاشته اند صحبت میکند.
…
continue reading
47 قسمت
همه قسمت ها
×در آخرین قسمت داستان رادیویی کوچه، حرفهای دل شهاب و ستاره، فروغ و کامران، نگار و بقیه بچه ها رو می شنویم. درسته که این داستان به پایان میرسه، ولی زندگی کاراکترهاش هنوزادامه داره. ستاره باید با صبوری جدایی ظاهری عشقش شهاب رو تحمل کنه، و شهاب باید تمام تلاشش رو بکنه که عشقش رو به دست بیاره. و وظیفه خونوادهها و دوستهاشون از همیشه سختتر و بیشتره. اونا بیش از پیش نقش مهمی در پشتیبانی شهاب و ستاره دارن و بازیگر های مهم زندگیشون هستن. با ما همراه باشید و ببینید نقش شما در کمک کردن به شهاب و ستاره چیه!…
شهاب و پدر و مادرش با ستاره در دفتر حاجی کهنسال ملاقات کردن. فروغ، از قاضی پرونده ی همسرش، کسی که کامران رو به دلیل بهائی بودن به ۵ سال حبس محکوم کرده بود، ستاره رو خواستگاری کرد. ستاره هم در جواب، با شجاعت، در حضور پدرش تمام حرف های دلش رو میزنه. عکس العمل حاجی کهنسال به تمام اینها چه خواهد بود؟
راهرو های دادگاه انگار تک تک قدم های شهاب، ستاره، و فروغ و کامران رو می فهمیدن و درک میکردن. چون به خوبی پژواک همه ی احساسات این ۴ نفر رو به گوش کل دنیا می رسوندن. بالاخره زمان رویارویی آنها با قاضی کهنسال، پدر ستاره، فرا رسیده. این ملاقات یکی از عجیب ترین ملاقات های دنیاست. یعنی قاضی کهنسال به خانواده شهاب مجال صحبت رو میده؟…
بعد از شبی پر اضطراب، پر از احساسات خوب و بد، پر از شادی و پر از نگرانی، بالاخره روز رفتن خانواده شهاب به دادگاه انقلاب فرا رسید. کامران و فروغ تصمیم دارن در دفتر قاضی کهنسال، همون قاضیای که حکم حبس ۵ ساله کامران رو صادر کرده بود، دخترش ستاره رو برای شهاب خواستگاری کنن.
شهاب و حسین در کافه کوچه، و محسن و بهمن در ترکیه، ۴ نفری به گفتگوی خودشون روی اسکایپ ادامه میدن. حسابی غرق صحبت کردن شدن که یک تماس از نادر همه چیز رو عوض میکنه. برای حسین نامهای رسیده، میتونه خیلی چیزها رو تغییر بده. این نامه از طرف کیه؟
گفتگوی اسکایپی شهاب، محسن، حسین، و بهمن حسابی داغ میشه و تصمیم میگیرن که همگی به سوالای همدیگه جواب بدن. کمی درباره معنی شعر شالگردن بهمن صحبت میکنند. محسن برای اولین بار راجع به ستاره میشنوه و حسین به دنبال اینه که بفهمه چرا بهائیان در ایران مورد اذیت قرار میگیرن.
شهاب که خیلی برای روز بعد و رفتنشون به دادگاه انقلاب هیجان زدست، با یک ایمیل از نگار از این رو به اون رو میشه. برای بهتر شدن حالش و فراموش کردن نگرانیهاش، تصمیم میگیره یک تماس اسکایپی با حسین، بهمن، و محسن برقرار کنه تا بتونن با هم کمی درد دل کنن. یعنی نگار توی ایمیلش چی نوشته؟ نکنه پدر ستاره از جریان با خبر شده و داره تلاش میکنه که جلوی این مراسم خواستگاری عجیب و غریب رو بگیره؟…
شهاب دوباره با حسین در کافه کوچه قرار میذاره تا بتونن با هم صحبت کنن. این گفتگو رازهایی رو برای دو طرف بر ملا میکنه که حتی فکرش رو هم نمیکردن. رازهایی که ممکنه برای حسین خیلی گرون تموم بشن. از طرفی ستاره با احساسات خودش دست و پنجه نرم میکنه و امیدواره که این قضیه ختم به خیر بشه. شهاب و خانوادهاش قراره فردا برن دادگاه انقلاب، دیدار پدر ستاره.…
شهاب بالاخره فرصت اینو پیدا میکنه که با محسن از طریق اسکایپ صحبت کنه. شهابی که فقط صدای محسن رو از پشت میله و دیوار شنیده بود، حالا میتونست بدون هیچ مانعی با دوست خودش رو به رو بشه، ولی این تماس برای شهاب اینقدر ها هم ساده نیست. و در همین حین، نگار بهش زنگ میزنه و از ستاره خبری میده. آیا ستاره با پیشنهاد شهاب موافقت میکنه؟…
نگار که با ستاره از طریق ایمیل در ارتباطه، در تماسی تلفنی، حرفهای ستاره رو به شهاب منتقل میکنه. ستاره هم دلش میخواد که شهاب رو ببینه، ولی جایی امن برای این ملاقات به ذهنش نمیرسه، ولی شهاب ایدهای در ذهن داره. یعنی شهاب کجا میخواد با ستاره ملاقات کنه؟ بهمن به شهاب خبر میده که یکی از کسانی که شهاب میشناسه و همیشه راجع بهش صحبت میکرده، الان ترکیه است. این دوست شهاب که بهمن چند وقته میخواد راجع بهش حرف بزنه، کیه؟…
در شب ملاقات حسین با شهاب در کافه کوچه، وقتی که کامران، فروغ و حسین سر میز دیگهای با هم صحبت میکردن چی گذشت؟ چه صحبتهایی بین اونها رد و بدل شد؟ شهاب فایل ضبط شدهی این گفتگو رو برای بهمن میفرسته تا اون هم از همه چیز با خبر بشه. بهمن چه کسی رو خونه ی پندار اینا ملاقات کرده؟ واکنش ستاره به ملاقات نگار و شهاب چیه؟ آیا راضی میشه که با شهاب ملاقات کنه؟…
شهاب بعد از اینکه با خبر میشه از نگار، یکی از دوستان نادر، ستاره رو میشناسه و باهاش در ارتباطه، طاقت نمیاره و یک قرار ملاقات با نگار در کافه کوچه میذاره تا از ته و توی قضیه با خبر بشه. دلش میخواد بدونه ستاره کجاست و برای چی مدتیه ازش خبری نیست. شهاب که هم دل نگرانه و هم مشتاق، خیلی دلش میخواد که نگار همه چیز رو بهش بگه. ولی آیا نگار اطلاعات دقیق از ستاره داره؟ آیا اصلا حاضره اگه چیزی میدونه به شهاب بگه؟…
شهاب از اینکه زود قضاوت کرده و سر نادر داد کشیده بود حسابی پشیمونه. اون بعد از دیدن عکسی از نقاشی ستاره در گوشی نادر، فکر کرده بود که نادر ستاره رو میشناسه٬ و تمام مدت از اون خبر داشته. ولی اینطور نیست. اون نقاشی رو نگار، یکی از دوستهای ستاره آورده بود و نادر فقط از اون عکس گرفته. اما آیا نگار می دونه که ستاره کجاست؟ چه اتفاقی براش افتاده که مدتیه هیچ خبری ازش نیست. آیا نگار قابل اعتماده؟…
نادر بعد از ورودش به کافه تونست کمی از تنش بین پدرش،حسین، و شهاب کم کنه. بعد از اینکه کمی با شهاب راجع به نقاشیها و رشتهی تحصیلیش صحبت کرد، شهاب عکسی از نقاشی ستاره در موبایل نادر دید و همین کافی بود که تمام احساسات خشم، نگرانی، عشق، دلتنگی، و دلشکستگی یک جا به سراغ شهاب بیاد. چرا عکسی از نقاشی ستاره توی موبایل نادره؟ آیا نادر از حال و روز ستاره با خبره؟ نادر ستاره رو از کجا میشناسه؟…
بعد از مدتی که شهاب و حسین در کافه کوچه به تنهایی با هم صحبت میکردند، و فضایی سنگین و پر از شک و تردید آنها را در بر گرفته بود، نادر، پسر حسین از راه میرسد. او که متوجه این جو سنگین میشود، سعی میکند که حال و هوای آن دو را عوض کند. شهاب بعد از صحبت با نادر کمی بیشتر احساس راحتی میکند، و بهمن از راه دور از طریق گوشی موبایل همه چیز را می بیند. بعد از مدتی گفتگو، بهمن به یاد میآورد که ستاره در دفتر خاطرات خود چیزی نوشته بود که خیلی نزدیک به صحبتهای نادر و شهاب بود، اما به نظر میرسد که هیج وقت به شهاب در مورد آن چیزی نگفته است. آیا این سر نخ شهاب را به پیدا کردن ستاره نزدیکتر میکند؟…
به Player FM خوش آمدید!
Player FM در سراسر وب را برای یافتن پادکست های با کیفیت اسکن می کند تا همین الان لذت ببرید. این بهترین برنامه ی پادکست است که در اندروید، آیفون و وب کار می کند. ثبت نام کنید تا اشتراک های شما در بین دستگاه های مختلف همگام سازی شود.