Player FM - Internet Radio Done Right
Checked 3d ago
اضافه شده در three سال پیش
محتوای ارائه شده توسط France Médias Monde and ار.اف.ای / RFI. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط France Médias Monde and ار.اف.ای / RFI یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
Player FM - برنامه پادکست
با برنامه Player FM !
با برنامه Player FM !
پادکست هایی که ارزش شنیدن دارند
حمایت شده
On this episode of Advances in Care , host Erin Welsh and Dr. Craig Smith, Chair of the Department of Surgery and Surgeon-in-Chief at NewYork-Presbyterian and Columbia discuss the highlights of Dr. Smith’s 40+ year career as a cardiac surgeon and how the culture of Columbia has been a catalyst for innovation in cardiac care. Dr. Smith describes the excitement of helping to pioneer the institution’s heart transplant program in the 1980s, when it was just one of only three hospitals in the country practicing heart transplantation. Dr. Smith also explains how a unique collaboration with Columbia’s cardiology team led to the first of several groundbreaking trials, called PARTNER (Placement of AoRTic TraNscatheteR Valve), which paved the way for a monumental treatment for aortic stenosis — the most common heart valve disease that is lethal if left untreated. During the trial, Dr. Smith worked closely with Dr. Martin B. Leon, Professor of Medicine at Columbia University Irving Medical Center and Chief Innovation Officer and the Director of the Cardiovascular Data Science Center for the Division of Cardiology. Their findings elevated TAVR, or transcatheter aortic valve replacement, to eventually become the gold-standard for aortic stenosis patients at all levels of illness severity and surgical risk. Today, an experienced team of specialists at Columbia treat TAVR patients with a combination of advancements including advanced replacement valve materials, three-dimensional and ECG imaging, and a personalized approach to cardiac care. Finally, Dr. Smith shares his thoughts on new frontiers of cardiac surgery, like the challenge of repairing the mitral and tricuspid valves, and the promising application of robotic surgery for complex, high-risk operations. He reflects on life after he retires from operating, and shares his observations of how NewYork-Presbyterian and Columbia have evolved in the decades since he began his residency. For more information visit nyp.org/Advances…
چشمانداز روز
علامت گذاری همه پخش شده(نشده) ...
Manage series 3262994
محتوای ارائه شده توسط France Médias Monde and ار.اف.ای / RFI. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط France Médias Monde and ار.اف.ای / RFI یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
چشم انداز روز به اندیشه در بارۀ رویدادهای گوناگون ایران، افغانستان و دیگر کشورهای جهان میپردازد. در این برنامه همراه با بازیگران و کارشناسان امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دریچهای به وقایع روز میگشائیم و برای درک ژرف تر آنها تلاش میکنیم. کوشش ما در این گفتگوها آنست که از اسباب، انگیزهها و تا آنجا که میسر است نتایج احتمالی پدیدهها و رویدادها پرده برداریم و پیوندها و گسستگیهای میان آنها را آشکار کنیم.
…
continue reading
24 قسمت
علامت گذاری همه پخش شده(نشده) ...
Manage series 3262994
محتوای ارائه شده توسط France Médias Monde and ار.اف.ای / RFI. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط France Médias Monde and ار.اف.ای / RFI یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
چشم انداز روز به اندیشه در بارۀ رویدادهای گوناگون ایران، افغانستان و دیگر کشورهای جهان میپردازد. در این برنامه همراه با بازیگران و کارشناسان امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دریچهای به وقایع روز میگشائیم و برای درک ژرف تر آنها تلاش میکنیم. کوشش ما در این گفتگوها آنست که از اسباب، انگیزهها و تا آنجا که میسر است نتایج احتمالی پدیدهها و رویدادها پرده برداریم و پیوندها و گسستگیهای میان آنها را آشکار کنیم.
…
continue reading
24 قسمت
همه قسمت ها
×فرزانه روستایی : "جامعۀ ایران شدیداً ملتهب است و علی خامنهای روی میدان مین راه میرود. به گمان من برچیده شدن برنامۀ اتمی ایران جهشی است که می تواند بسیاری از معادلات را برهم بزند. آنچه بر سر برنامۀ اتمی بیهوده و پرهزینۀ جمهوری اسلامی ایران در آیندۀ نزدیک – یعنی تا پیش از ماه اکتبر- خواهد آمد، کل تحولات آتی کشور را رقم خواهد زد. تغییر و تحولاتی که حول برنامۀ اتمی ایران صورت خواهند گرفت دقیقاً همان چیزی است که جامعۀ ایران به آن نیازمند است..." رهبر جمهوری اسلامی ایران بزرگترین تهدید "دشمن" را نه "سخت افزاری" بلکه "نرمافزاری" خواند و سپس افزود که منظور او از تهدید نرم افزاری، تاثیر دشمن بر افکار عمومی مردم ایران است. آیا در این ادعا می توان نوعی نگرانی از انقلابی را ملاحظه کرد که در افکار عمومی مردم ایران نسبت به نظام اسلامی شکل گرفته و به اوج رسیده است؟ بی تفاوتی رهبر جمهوری اسلامی نسبت به مشکلات اقتصادی جامعه و خطر جدّی تهدید نظامی علیه کشور را چگونه میتوان توضیح داد؟ در پاسخ به این پرسشها و پرسش های دیگر، فرزانه روستایی، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل ایران، از جمله گفته است : "به یک معنا میتوان آقای خامنهای را نخستین "فضا"نورد ایرانی تلقی کرد، زیرا او آنقدر بیگانه با واقعیت جامعه است که انگار در کره دیگری زندگی میکند، نه در کره زمین یا در ایران. سخنان او گویای این است که او در واقع نمی داند در ایران چه خبر است و چه میگذرد. درۀ بزرگی میان او و واقعیتهای اجتماعی حفر شده است. اما، بی تفاوتی علی خامنهای نسبت به مشکلات اجتماعی جزیی از مشی و سیاست عمومی او و همچنین حلقۀ محدودی است که وی را احاطه کرده است. این مشی عبارت از این است که با بی تفاوتی مسائل تعطیل یا تعلیق میشوند، هر چند در واقعیت چنین امری رُخ نمی دهد. آنچه در ساختار قدرت ایران می گذرد شبیه همان چیزی است که مثلاً در خصوص تیم چهار نفره مائو یا آخرین سالهای زندگی لنین و حتا یکی دو سال آخر زمامداری خمینی روی داد. به عبارت دیگر، حلقهای که علی خامنهای را احاطه کرده عملاً او را نیز هدایت میکند و از مجرای این حلقه دستچینی از اطلاعات و دادههای پخته شده در اختیار خامنهای قرار میگیرد. خود خامنهای نمیتواند به دلیل کهولت سن و بیماری، با جامعۀ واقعی ارتباط برقرار کند و اصلاً کسی نمی داند که او کجاست؟ آنچه که می دانیم این است که حضور وی در بیت بسیار نادر است... به گمان من برچیده شدن برنامۀ اتمی ایران جهشی است که می تواند بسیاری از معادلات را برهم بزند. آنچه بر سر برنامۀ اتمی بیهوده و پرهزینۀ جمهوری اسلامی ایران در آیندۀ نزدیک – یعنی تا پیش از ماه اکتبر- خواهد آمد، کل تحولات آتی کشور را رقم خواهد زد. تغییر و تحولاتی که حول برنامۀ اتمی ایران صورت خواهند گرفت دقیقاً همان چیزی است که جامعۀ ایران به آن نیازمند است. این تغییر و تحولات ترکهای خیلی جدی را ایجاد خواهد کرد..." بحرانی که امروز جامعۀ ایران از سر می گذراند نوعاً بی سابقه است : ده، پانزده سال پیش وضع به این صورت نبود. سیبزمینی اینقدر نایاب نشده بود و اقتصاد کشور چنین از درون فرونپاشیده بود. جامعۀ ایران شدیداً ملتهب است و علی خامنهای روی میدان مین راه میرود. دیپلماتهای خارجی از این امر آگاه هستند و خود مردم میبینند که بیش از پیش هست و نیستشان از دست میرود. این وضعیت برغم همۀ تلاشها و انکارهای خامنهای به هیچ وجه قابل دوام نیست... جامعۀ شدیداً قطبی شدۀ امروز ایران بسیار ملتهب و مستعد تغییر است. باید دید موانع تغییر کدامند؟ به نظر من سیستم سرکوب رژیم ایران که از روسها نیز مشاوره میگیرد به طور مؤثر عمل می کند. یکی دیگر از موانع مهم تغییر در ایران رویگردانی غرب از تغییرات سیاسی در این کشور است و این به ادامۀ وضع موجود، بقا و دوام حکومت علی خامنهای کمک میکند به طوری که ایران رفته رفته به کشوری نظیر افغانستان، یعنی یک کشور فاقد دولت تبدیل میشود. با این حال، ایران با هیچیک از دیگر کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست. سرکوب نیز نمیتواند تا بی نهایت مانع از شکلگیری یک جنبش اجتماعی هدفمند بشود. این ماهی عاقبت از دست رهبران ایران لیز خواهد خورد. به نظر من بر خلاف تصور رایج عامل تغییر در ایران اپوزیسیونی نیست که از بیرون محرک تغییرات می شود و هدایت آن را در دست میگیرد. در ایران تغییرهای اساسی از درون و از خلال ظرفیتها و افکار و اهداف کثیر به وقوع خواهند پیوست. به گمان من برچیده شدن برنامۀ اتمی ایران جهشی است که می تواند بسیاری از معادلات را برهم بزند. آنچه بر سر برنامۀ اتمی بیهوده و پرهزینۀ جمهوری اسلامی ایران در آیندۀ نزدیک – یعنی تا پیش از ماه اکتبر- خواهد آمد، کل تحولات آتی کشور را رقم خواهد زد. تغییر و تحولاتی که حول برنامۀ اتمی ایران صورت خواهند گرفت دقیقاً همان چیزی است که جامعۀ ایران به آن نیازمند است. این تغییر و تحولات ترکهای خیلی جدی را ایجاد خواهد کرد..."…
چ
چشمانداز روز

1 حسن شریعتمداری : هدف خامنهای از مذاکره وقتگذرانی است و بعید است که ترامپ در چنین دامی بیفتد 11:56
حسن شریعتمداری : "منظور جمهوری اسلامی از مذاکره وقتگذرانی است و آمریکاییها این را خوب میدانند و به همین خاطر زمان زیادی به رهبران ایران نمیدهند. اگر دونالد ترامپ احساس کند که تلاش او برای مذاکره با تهران بی نتیجه است بلافاصله چراغ سبز را برای عملیات نظامی اسرائیل علیه تأسیسات اتمی ایران نشان خواهد داد. به همین خاطر دورۀ کنونی برای خامنهای بسیار سخت است، زیرا از عواقب آن به شدت میترسد." علی خامنهای، در دیدار با کارکنان نیروی هوایی مذاکره با دولت ترامپ را غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه، غیرشرافتمندانه و نهایتاً بی فایده خواند، در حالی که پیش از این او دستکم موافقت اصولی خود را نه حتا با مذاکره، بلکه "معامله" با ترامپ اعلام و تصریح کرده بود که این معامله باید با حواس جمع و چشم باز صورت بگیرد. اکنون اما، رهبر جمهوری اسلامی می گوید : مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی از جمله مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را حل نمیکند، بی آنکه بگوید که او چگونه میخواهد بدون مذاکره با آمریکا مانع بزرگ تحریمها و اینبار تحریمهای حداکثری ترامپ را که کمر اقتصاد و مردم ایران را خم کرده از سر راه بردارد. حسن شریعتمداری، سیاستمدار جمهوریخواه در توضیح دلایل تناقضات اظهارات علی خامنهای از جمله گفته است : "در صحبتهای قبلی آقای خامنهای نوعی دوگانگی وجود داشت که می شد از آن این را مستفاد کرد که وی بازی همیشگی ایجاد دو جناح موافق و مخالف را در پیش گرفته تا از نو و البته پیش از صدور فرمان فشار حداکثری دونالد ترامپ در نقش ناظر ظاهر شود. حالا که فرمان اعمال فشارهای حداکثری ترامپ صادر شده، آقای خامنهای مخالفت خود را با مذاکره با آمریکا اعلام کرده است. البته هنوز معلوم نیست که آیا این مخالفت به معنای پایان بازی دوگانه سازی است یا این که این بازی ادامه خواهد یافت. بر خلاف ظواهر مسئلۀ معیشت مردم مسئلۀ رهبران جمهوری اسلامی نیست و منظور آنان از مذاکره همچنان وقتگذرانی است. البته آمریکاییها هم این را خوب میدانند و به همین خاطر زمان زیادی به جمهوری اسلامی ایران نخواهند داد. اگر حکومت ایران به سمت تولید سلاح اتمی برود، حتماً دولت آمریکا برای حملۀ نظامی به تأسیسات اتمی ایران، به اسرائیل چراغ سبز نشان خواهد داد. آقای خامنهای و مقامات جمهوری اسلامی ایران خوب میدانند که اهداف آمریکا و دونالد ترامپ فقط به مسئلۀ اتمی جمهوری اسلامی محدود نمی شود. این اهداف گسترش می یابند و شامل نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران، فروش قاچاق نفت و غیره، نیز خواهند شد. آنان خوب می دانند که قضیه شوخی بردار نیست و ترامپ فردی عملگرا است که مذاکره را برای حصول به نتیجه در مدت زمانی کوتاه انجام میدهد و اگر نتیجهای از این اقدام نگیرد بلافاصله چراغ سبز را برای عملیات نظامی اسرائیل علیه تأسیسات اتمی ایران نشان خواهد داد. از نظر جمهوری اسلامی مذاکره به معنای کش دادن یا حصول به اهداف حداکثری است که حکومت ایران تعیین کرده و چون حصول به اهداف حداکثری ممکن نیست هدف حکومت اسلامی از مذاکره "کش دادن" مذاکرات از این رئیس جمهوری به آن رئیس جمهوری آمریکا است. ولی این کار در زمان ترامپ ممکن نیست و بعید است که ترامپ در چنین دامی بیفتد. به همین خاطر، دورۀ کنونی برای خامنهای سخت است و خامنهای از عواقب آن بسیار میترسد. در دورۀ قبلی ریاست جمهوری دونالد ترامپ صادرات نفت جمهوری اسلامی به صد و پنجاه هزار بشکه در روز کاهش یافت. قاسم سلیمانی کشته شد و به تبع آن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران ضربۀ سنگینی را متحمل شدند.…
چ
چشمانداز روز

منشه امیر : اگر در مذاکره با آمریکا حکومت ایران قصد اتلاف وقت داشته باشد، قطعاً دولت ترامپ به دنبال راهحلهای دیگر و احتمالاً راه حل نظامی خواهد رفت.ارزیابی که در اسرائیل و آمریکا وجود دارد این است که تضعیف قدرت نظامی ایران و تجهیز قوای سپاه پاسداران در مواجهه با اسرائیل و آمریکا از قدرت سرکوب حکومت علیه مردم ایران خواهد کاست و آنان را به خیزش و اعتراض علیه وضع موجود ترغیب خواهد کرد. حملۀ نظامی باعث تضعیف حکومت اسلامی می شود و تضعیف حکومت اسلامی دلگرمی مردم ایران را در پی خواهد داشت. سهشنبه چهارم فوریه، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، گفتگوهای رسمی در کاخ سفید دربارۀ خاورمیانه و به ویژه دربارۀ ایران و مرحلۀ دوم آتش-بس در غزه انجام میدهند. منشه امیر، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل ایران و خاورمیانه، در مصاحبه با رادیو بینالمللی فرانسه، دربارۀ اهم موضوعهای ملاقات رهبران دو کشور چنین گفته است : "مهمترین موضوع گفتگوهای بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ ایران و پیشبرد مسئلۀ عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان است. تا آنجا که به ایران مربوط می شود پروندۀ اتمی و به موازات آن برنامۀ موشکی این کشور و همچنین سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی تهران در منطقه و نقض تحریمهای بینالمللی از سوی جمهوری اسلامی و بالاخره مهمتر از همه چگونگی "زدن سر مار" در تهران اهم مسائلی است که سران اسرائیل و آمریکا درباره شان تبادل نظر میکنند. در تمام این زمینهها اسرائیل و آمریکا با یکدیگر همنظر هستند. ولی هنوز مشخص نیست که آیا دو کشور در این زمینهها با یکدیگر هماهنگ نیز هستند یا نه. آنچه مسلم است این است که آقای ترامپ از جنگ گریزان است و خواستار آرامش برای توسعۀ اقتصادی است. به همین خاطر ممکن است آقای ترامپ فشار حداکثری را بر جمهوری اسلامی ایران به ویژه در زمینۀ فروش و صدور نفت به اجرا بگذارد. سخنان رهبران جمهوری اسلامی از جمله مسعود پزشکیان و محمدباقر قالیباف دربارۀ وضعیت فاجعهبار اقتصادی ایران و خطر تشدید اعتراضهای اجتماعی همگی از نگرانیهای آنان دربارۀ اوضاع کشور و آیندۀ حکومت پرده برمیدارند. همین نگرانی از هم اکنون مجادلات علنی و مخفی میان رهبران جمهوری اسلامی حول مسئلۀ مذاکره با آمریکا را برانگیخته است. به گمان من دولت ترامپ زمان محدودی را برای مذاکره با رژیم ایران در نظر گرفته است و اگر در این مذاکرات دولت ایران قصد اتلاف وقت داشته باشد، قطعاً دولت آمریکا به دنبال راهحلهای دیگر و احتمالاً راه حل نظامی خواهد رفت. تصور من این است که در صورت انجام مذاکر با آمریکا، علی خامنهای خواهد کوشید امتیازی ندهد. ولی برای او حفظ نظام اسلامی در عین حال اوجب واجبات است. به همین خاطر در صورت مواجهه با شورشهای اجتماعی مردم تنگدست، خامنهای حتماً به "نرمش قهرمانانه" روی خواهد آورد. طی سالیان دراز علی خامنهای همواره دو موضع ضد و نقیض را دربارۀ مسائل مختلف به طور همزمان گرفته است. یعنی همواره یکی به نعل زده است یکی به میخ تا بتواند در صورت شکست یک طرح موضع حق به جانب گرفته و بگوید : "من که هشدار داده بودم. من که گفته بودم و غیره." آخرین نمونۀ این روش، موضعگیریهای اخیر او دربارۀ مذاکره با دولت ترامپ است : خامنهای از یک طرف موافقت اصولی خود را با معامله و گفتگو با آمریکای ترامپ اعلام کرده و از طرف دیگر ویژگی ممتاز مردم ایران را در گفتن "مرگ بر آمریکا" خلاصه نموده است، هر چند این نه مردم ایران، بلکه حکومت اسلامی است که در این سالها "مرگ بر آمریکا" گفته است. در خصوص مذاکره با رژیم ایران، موضع بنیامین نتانیاهو کاملاً روشن است. او می گوید که مذاکرات طولانی با جمهوری اسلامی طی بیش از دو دهۀ گذشته همگی بی ثمر بودهاند زیرا رژیم ایران به هیچ وجه زیر بار چشم پوشی از برنامۀ اتمی خود و میلیاردها دلاری که در این راه صرف کرده نخواهد رفت. ولی با توجه به زمان محدودی که ترامپ برای مذاکره با حکومت ایران در نظر گرفته، بنیامین نتانیاهو منتظر میماند که رئیس جمهوری آمریکا نیز همانند او به بی فایده بودن مذاکره با تهران پی ببرد و در نهایت به راهحل نظامی برای متوقف کردن برنامۀ اتمی ایران متمایل بشود. ارزیابی که در اسرائیل و آمریکا وجود دارد این است که تضعیف قدرت نظامی ایران و تجهیز قوای سپاه پاسداران در مواجههبا اسرائیل و آمریکا از قدرت سرکوب حکومت علیه مردم ایران خواهد کاست و آنان را به خیزش و اعتراض علیه وضع موجود ترغیب خواهد کرد. حملۀ نظامی باعث تضعیف حکومت اسلامی می شود و تضعیف حکومت اسلامی دلگرمی مردم ایران را در پی خواهد داشت."…
چ
چشمانداز روز

1 شهلا شفیق : اغتشاشهای درونی اپوزیسیون در خدمت مماشات غرب با رژیم ایران و لابیهای آن عمل میکنند 15:19
شهلا شفیق : سیاست مماشات دولتهای غربی، رژیم ایران را در پی گرفتن سیاست گروگانگیری ترغیب کرده است؛ سیاستی که هم در خدمت سرکوب مردم داخل کشور بوده است هم ناامن کردن کشورهای خارجی. اما، استمرار مماشات غرب در قبال رژیم ایران خود متاثر از دو عامل مهم است : اغتشاشهای درونی اپوزیسیون ایران و موفقیت لابیهای رژیم اسلامی در عادی جلوه دادن آن در خارج. در واقع، اغتشاشهای درونی اپوزیسیون ایران باعث شده که رهبران غربی تحت تاثیر لابیهای رژیم ایران قرار بگیرند و به مماشات با جمهوری اسلامی روی آورند. فرانسه خواستار تحریمهای اتحادیۀ اروپا علیه مسئولان و مسببان مستقیم گروگانگیری اتباع فرانسوی در ایران شده است. اکنون حدود هزار روز از دستگیری و زندان سسیل کولر، استاد ادبیات فرانسه، و همسر او، ژاک پاری، و همچنین دستگیری و زندان یک جوان نویسندۀ فرانسوی، اُلیویه گروندو، در ایران به اتهام جاسوسی میگذرد. دولت فرانسه اتباع زندانی خود در ایران را رسماً گروگانهای دولتی مینامد که حکومت ایران از آنها به عنوان ابزار فشار یا جهت اخاذی و باجگیری استفاده میکند. علت تداوم اسارت این سه تن در ایران چیست؟ آیا دولت فرانسه در مقابل امتیازهایی که رژیم ایران احتمالاً در ازاء آزادی سه شهروند فرانسوی درخواست کرده از خود مقاومت نشان داده است یا این که بالعکس فرانسه در قبال رویۀ رژیم ایران دچار سردرگمی و ناتوان از اتخاذ یک سیاست روشن است؟ شهلا شفیق، نویسنده و جامعهشناس مقیم فرانسه در پاسخ به این پرسشها از جمله گفته است : "سرنوشت سسیل کولر و همسر او در ایران حقیقتاً دردناک است. رژیم جمهوری اسلامی ایران از گفتن این ابایی ندارد که به شیوۀ سرگردنه عمل میکند. خاطرمان هست که محسن رضایی، فرماندۀ پیشین سپاه پاسداران، صریحاً اعتراف میکرد که در صورت وقوع درگیری میان ایران و آمریکا جمهوری اسلامی از همان آغاز هزار شهروند آمریکایی را گروگان خواهد گرفت و با دریافت پول در ازاء آزادی هر یک از آنان نیازهای مالی خود را نیز تأمین خواهد کرد. این سیاست مستمر جمهوری اسلامی از آغاز در قبال شهروندان دو تابعیتی و اتباع خارجی بوده است و خانم سسیل کولر – همانند دیگر گروگانهای فرانسوی در ایران - قربانی همین سیاست شده است. در قبال این سیاست، رویکرد دولت فرانسه متناسب با واقعیت یا موقعیت همواره در نوسان بوده است. اما، این نوسان مشکلی عمومی است. زیرا، نه فقط در فرانسه، بلکه در سطح اروپا و آمریکا نیز یک رویکرد، یک سیاست واحد و جهانشمول در قبال سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. ٤٦ سال پس از ابداع و به کارگیری مستمر این سیاست از سوی جمهوری اسلامی، حتا در درون سازمان ملل یک سیاست واحد در قبال رفتار جمهوری اسلامی اتخاذ نشده است. در سطح اروپا هر کشوری بر اساس منافع سیاسی لحظهای خود عمل کرده است. در فرانسه این منافع سیاسی لحظهای امروز ایجاب کرده که این کشور رویکرد نسبتاً سختگیرانهای در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند. آینده نشان خواهد داد که روش جدید تا چه اندازه ثمربخش خواهد بود... جمهوری اسلامی ایران تاکنون موفق بوده به ویژه به یاری نیروهای نیابتیاش در منطقه تصویر یک قدرقدرت، یک دزد سرگردنه قُلدر را از خود در مناسبات بینالمللی جا بیندازد. با شکست و تضعیف رژیم ایران و نیروهای نیابتیاش در منطقه این تصویر در حال فروریختن است. اظهارات اخیر مقامات فرانسه در قبال جمهوری اسلامی ایران در بستر ضعف کنونی جمهوری اسلامی و قوای نیابتیاش در خاورمیانه قابل فهم است. این اظهارات در عین حال گویای این مطلب است که مماشات با رژیم اسلامی بی نتیجه است. به این معنا که رژیم ایران را بیشتر به دنبال کردن رویههای شناخته شدهاش ترغیب میکند تا جلوگیری از آنها. مماشات دولتهای غربی در قبال جمهوری اسلامی ایران همواره در عرصۀ سیاسی صورت گرفته است. برای نمونه، آزادی حمید نوری نتیجۀ نقض یا لغو رأی دادگاه استکهلم نبود که او را به اشد مجازات محکوم کرد. نتیجۀ منفی مماشات سیاسی از جانب دولتهای غربی این بوده که رژیم جمهوری اسلامی ایران به پی گرفتن روش شناخته شدۀ خود ترغیب شده است : یعنی گروگانگیری که هم در خدمت سرکوب مردم داخل ایران هم ناامن کردن کشورهای خارج بوده است. اگر همان قاطعیتی که دستگاه قضایی سوئد در محاکمۀ حمید نوری از خود نشان داد در عرصۀ سیاسی نیز صورت میگرفت، ما قاعدتاً شاهد ادامۀ سیاست گروگانگیری رژیم اسلامی ایران نبودیم. امیدوارم که با فروریختن تصویر رژیم اسلامی در منطقه به عنوان یک قدرقدرت، دولتهای اروپایی بتوانند سیاست درستتری در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کنند. اما، دو عامل دیگر نیز در تداوم سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی بینقش نبودهاند : از یک طرف، اغتشاشهای درونی اپوزیسیون و از طرف دیگر، موفقیت لابی های جمهوری اسلامی نظیر خانم عادلخواه در عادیسازی جمهوری اسلامی ایران. فراموش نکنیم که خود دولتمردان فرانسوی ناظر اغتشاشها و جدالهای درونی اپوزیسیون ایران هستند – و مطمئنم در جاهای دیگر نیز همین است – و این اغتشاشها باعث میشوند که نهایتاً سیاستمداران غربی تحت تاثیر افکار لابیهای جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرند، چون لااقل لابیهای جمهوری اسلامی یک حرف میزنند. در واقع، اغتشاشهای درونی اپوزیسیون نهایتاً رهبران اروپایی و غربی را ترغیب میکنند که با خود رهبران جمهوری اسلامی به توافق برسند. به نظر من اپوزیسیون ایران باید به طور عاجل آئینهای در دست بگیرد و از خود بپرسد : دلیل این هم اغتشاش و سردرگمی درونی چیست؟"…
چ
چشمانداز روز

1 مجید محمدی : حذف رازینی و مقیسه واکنش جامعه خشمگین به بیعدالتی، اعدام، فساد و تمامیتخواهی است 18:50
مجید محمدی : مردم از فساد و عدم استقلال قوۀ قضائیه با اطلاع هستند و کشته شدن علی رازینی و محمد مقیسه را نوعی انتقامگیری از چنین دستگاهی میدانند که به تنهایی عصاره و آئینۀ بیعدالتی نظام ولایت مطلقۀ فقیه است. حذف دو قاضی-بازجوی دستگاه قضایی در واقع خشمی است که از دل جامعۀ ایران میجوشد و واکنشی است به "عدالت سرپایی" و احکام اعدامی که در عرض چند دقیقه از سوی قضات دادگاههای انقلاب صادر میشوند. مردم در واقع به ابزارها و شیوههایی متوسل می شوند که خود حکومت طی دهههای گذشته ترویج کرده است. دو روز بعد از قتل علی رازینی و محمد مقیسه، دو بازجو-قاضی دادگاههای انقلاب اسلامی، مقامات حکومت اسلامی ایران همچنان از اعلام هویت ضارب و انگیزههای احتمالی او در انجام این دو قتل، خودداری می ورزند. با این حال، مقامات و تحلیلگران حکومت اسلامی تلویحاً و تصریحاً نگرانی خود را به این مناسبت از دو چیز اعلام میکنند : اول اجتماعی شدن خشونت و ترور علیه مسئولان جمهوری اسلامی از جانب مردمی به ستوه آمده از بی عدالتی؛ دوم ریزش یا فاصلهگیری وفاداران حکومت اسلامی از جمهوری اسلامی در نتیجۀ خشونت فراگیر جامعه علیه بیعدالتی. قوۀ قضائیه ایران در نگاه عموم مردم این کشور مظهر چیست و چه معنای جامعه شناختی می توان به قتل دو بازجو-قاضی سرشناس دادگاه های انقلاب داد که در صدور سنگین ترین احکام از جمله احکام بی شمار اعدام علیه مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی طی دهههای گذشته نقش داشتهاند؟ در پاسخ به این پرسش ها و پرسش های دیگر، مجید محمدی، پژوهشگر و کارشناس مسائل ایران، از جمله گفته است : "از نگاه اکثریت مردم ایران و البته کارشناسان و وکلا، قوۀ قضائیه ایران بخشی از دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی و قوای قهریه این کشور است. مردم ایران قوۀ قضائیه را مستقل نمیدانند و علت آن هم روشن است : محاکمات در این دستگاه غیرعلنی است و در اغلب موارد متهمان حتا از حق برخورداری از وکیل محروم هستند و در صورت برخورداری از این حق، وکلای آنان به پروندههای موکلان خود دسترسی ندارند. وکلا اساساً در دستگاه قضایی ایران شأن و منزلتی ندارند و شهادتنامههای زندانیان گواهی میدهند که بسیاری از احکام دادگاهها را پیشتر بازجوها صادر میکنند و نقش قضات تنها تحکیم احکام صادره از سوی بازجوها است. در نتیجه، از نگاه مردم ایران قوۀ قضائیه جمهوری اسلامی یک دستگاه صالحِ قانونی و "مشروع" نیست. مردم ایران در مورد قضاتی که طی دو دوره در دستگاه قضایی کشور به کار گرفته شدند پرسشها و تردیدهای جدّی دارند و خوب میدانند که این افراد از مسیر عادی (یعنی دانشکده حقوق) وارد دستگاه قضایی ایران نشدهاند. کسانی که به عنوان قاضی در اوایل حکومت اسلامی توسط قوۀ قضائیه به کار گرفته شدند، طلبههای مبتدی و جوانی نظیر محمد مقیسه بودند که در بهترین حالت تا سطح جامع المقدمات خوانده بودند و تا حدودی نیز با زبان عربی آشنا بودند. در دورۀ دوم، یعنی دورۀ ریاست محمد یزدی، قوۀ قضائیه جمهوری اسلامی حدود هزار بازجو را به عنوان قاضی استخدام کرد. و این ها را میلیون ها ایرانی که سالانه با دستگاه قضایی سروکار دارند خوب می دانند. مردم از فساد این قوه و عدم استقلال آن با اطلاع هستند... و به همین خاطر کشته شدن علی رازینی و محمد مقیسه را نوعی انتقامگیری از دستگاه قضایی و جمهوری اسلامی میدانند به ویژه این که دو قاضی کشته شده در کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧، در اعدامهای سیاسی سالهای اخیر دست داشتند... مردم در واقع حذف این دو تن را ترور تلقی نمیکنند، چون ترور عبارت است از حذف افراد غیرنظامی با انگیزههای سیاسی. اولاً هنوز هیچ اطلاعی دربارۀ انگیزۀ احتمالی ضارب منتشر نشده است و مقامات همچنان از اعلام هویت او نیز خوددداری میورزند. ثانیا مردم دو قاضی کشته شده را افراد غیرنظامی تلقی نمیکنند، چون در جمهوری اسلامی هیچ تفکیک و تقسیم کاری در وظایف و مأموریتهای مقامات وجود ندارد. مقامات جمهوری اسلامی در هر موقعیتی در نقشهای مختلف ظاهر میشوند : برای مثال، قضات هم روحانی هستند هم ممکن است عضو گروه شبهنظامی بسیج باشند. بسیاری از اعضای سپاه پاسداران وارد مجلس میشوند و حسب ظاهر لباس نظامی را درمی آورند ولی به محض خروج از مجلس از نو لباس نظامی بر تن میکنند. حذف دو قاضی-بازجوی دستگاه قضایی در واقع خشمی است که از دل جامعۀ ایران میجوشد و واکنشی است به "عدالت سرپایی" و احکام اعدامی که در عرض چند دقیقه از سوی قضات دادگاههای انقلاب صادر میشوند. مقصر اصلی در ترویج خشونت در ایران، حکومت است. مردم به ابزارها و شیوههایی متوسل می شوند که خود حکومت طی دهههای اخیر ترویج کرده است. این حکومت است که مروج و مجری قتل و اعدام و ضرب و شتم مردم است که شبانه و روز قربانی انواع خشونتهای حکومتی هستند. از جمله مصادیق این خشونتهای مستمر افزایش آمار جرایم و به تبع آن زندانیان در کشور است : شمار زندانیان ایران که در آغاز حکومت اسلامی ده هزار نفر بود در اواخر دورۀ احمدینژاد به ششصد هزار نفر رسید یعنی شصت برابر افزایش یافت، در حالی که جمعیت ایران در این فاصله دو و نیم برابر شده بود (پس از عفوها و بخشودگیهای متعدد، تازهترین آمار رسمی شمار زندانیان کشور را دویست و سی هزار نفر اعلام میکند). از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران با تبدیل کردن رفتارهای عادی مردم به جرم (نظیر غذا خوردن در ملاء عام، پوشش اختیاری، دوچرخه سواری...) هم بر شدت و دامنۀ خشونت دولتی می افزاید هم شمار پروندههای قضایی و زندانیان را افزایش میدهد. این وضع در واقع، مولود یک حکومت تمامیتخواهِ شریعتمدار است که در به وجود آمدنش مردم ایران کمترین نقشی ندارند. اما، شکی نیست که این وضعیت منشاء گسترش نزاع و تنش دائمی در کشور هم هست. هیچ عدالتی در دستگاه قضایی ایران وجود ندارد و در فقدان عدالت مردم خود تمایل پیدا میکنند به روش های دیگر از جمله حذف کسانی که از نظر آنان تجسم بی عدالتی محض هستند، عدالت مورد نظر خود را جاری کنند. مردم عموماً دستگاه قضایی را نماد و عصارۀ بیعدالتی و در عین حال آئینۀ تمام نمای نظام ولایت مطلقۀ فقیه می دانند زیرا در این دستگاه افراد و مقامات مستقیماً به دستور رهبر، علی خامنهای، عزل و نصب میشوند. به همین دلیل از نگاه عمومی مسئولیت تمام اعمال و تصمیمهای دستگاه قضایی متوجه شخص علی خامنهای است. اگر بتوان برای اعمال شخصیت های دو قوۀ دیگر، قوای مقننه و اجرایی تا حدودی نقش مستقل قائل شد، این امر در مورد قوۀ قضائیه ایران صدق نمیکند چون مقامات ارشد این دستگاه جملگی منصوبین مستقیم علی خامنهای هستند. یعنی : همه کسانی که آمادۀ سرکوب و آتش به اختیار در چارچوب یک نظام تمامیتخواه هستند و در اعمال سرکوب از حدود تعیین شده از سوی شرع نیز بسیار فراتر می روند. نمونۀ آن سرکوب و جریمه کردن زنان به بهانۀ تحمیل حجاب اجباری است که در هیچ کجای شریعت پیش بینی نشده است... در هر حال، از جلیقههای ضدگلوله مقامات روحانی و شمار فزایندۀ محافظان آنان میتوان پی برد که آنان بیش از پیش ترس زیادی از مردم از جمله از جانب نزدیکترین افراد و خادمان خود دارند. علت این امر واضح است : مقامات جمهوری اسلامی کلیه مسیرها را برای بیرون زدن فشارهای متراکم شده در جامعه بستهاند. علی خامنهای نسبت به مسائل و مشکلات روزمرۀ مردم ایران کاملاً ساکت و بیگانه است. مسئله یا مسائل او خلاصه می شوند در ضدیت با اسرائیل و آمریکا و همچنین توجه به عراق، لبنان و سوریه... در واقع مسائل ایران در دغدغهها خامنهای جایی ندارند و هیچ راهی نیز برای خروج گازهای ناشی از گداختههای زیر پوست جامعه پیش بینی نشده است."…
چ
چشمانداز روز

عبدالله مهتدی : "از نظر بریتانیا و اروپا رژیم جمهوری اسلامی ایران فوق العاده ضعیف و به طرز بی سابقهای آسیبپذیر شده است. اکنون در اروپا این نگرانی خاتمه یافته که گویا سقوط جمهوری اسلامی معادل جنگ و آشوب در کل خاورمیانه است. اروپاییها پی بردهاند که قدرت جمهوری اسلامی به ویژه در منطقه پوشالی است و رژیم اسلامی به هیچ وجه توانایی انجام یک جنگ تمام عیار را ندارد. به همین خاطر اروپا و بریتانیا از این پس بیشتر متمایل به تسویه حساب با جمهوری اسلامی هستند." دو مقام ارشد دولت بریتانیا در گزارشی از دولت این کشور خواستند که با بهرهجویی از ضعفها و شکستهای رژیم ایران در داخل و منطقه از سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ جهت انجام تغییرات بنیادین و حتا تغییر رژیم در ایران حمایت کند. آنان همچنین تأکید کردهاند که رژیم اسلامی ایران در نتیجۀ شکستهایش وارد مرحلۀ سرنوشت سازی شده است. عبدالله مهتدی، دبیر کل حزب کومله کردستان ایران، در توضیح دلایل این تلقی جدید و پی آمدهای آن از جمله گفته است. "وضعیتی که در خاورمیانه به وجود آمده بسیاری از جمله بریتانیا را به بازاندیشی در خصوص سیاستهای خود واداشته است. از جک استرو، وزیر امور خارجۀ پیشین بریتانیا و مبلغ و حامی سیاست مماشات با رژیم ایران در اروپا، تا گزارش کنونی در حمایت از سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ بر حکومت ایران راه طولانی طی شده است. در گزارش کنونی حتا از تغییر رژیم در ایران در صورت لزوم و بمباران تأسیسات اتمی آن صحبت شده در صورتی که مدارک و شواهد کافی تلاش تهران را برای ساختن بمب اتمی اثبات کنند. در واقع، ما شاهد تغییرات اساسی در نگرش ها و تلقیها در قبال ایران نه فقط در بریتانیا، بلکه در کل اروپا هستیم. چنین تغییری در بریتانیا از آن جهت حائز اهمیت است که این کشور در واقع پُل ارتباط میان اروپا و ایالات متحد آمریکا و دارای رابطۀ راهبردی ویژه با این کشور است. هیچ کشور اروپایی از رژیم جمهوری اسلامی ایران راضی نیست و کلیه کشورهای اروپایی خواستار از میان رفتن حکومت اسلامی ایران هستند. آنچه اروپاییها نمیخواهند وقوع آشوب و جنگ داخلی در ایران پس از سقوط رژیم اسلامی است. آنها خواستار گذار آرام ایران به سوی دموکراسی هستند به طوری که کمترین آسیبی متوجه اروپا و جامعۀ جهانی نشود و خاورمیانه نیز درگیر بحران و آشوب نگردد. چنین چیزی اما، در بادی امر مسئلۀ خود ما ایرانیهاست که باید برای آن چارهای بیاندیشیم. بنابراین، اگر بدیلی در بین ایرانیان و فعالان سیاسی داخل و خارج کشور شکل بگیرد، این بدیل خواهد توانست توجۀ بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی و ایالات متحد آمریکا را به خود جلب کند. تغییر سیاستهای کشورهای اروپایی در قبال جمهوری اسلامی و کشور ایران نتیجۀ تغییرات شگرف خاورمیانه از زمان حملۀ تروریستی حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ٢٠٢٣ و متعاقب آن جنگ اسرائیل علیه حماس در نوار غزه است. در نتیجۀ این تحولات از جمله سقوط اسد و قطع شدن رابطۀ حکومت ایران با حزبالله لبنان از طریق خاک سوریه، رژیم جمهوری اسلامی ایران فوق العاده ضعیف و به طرز بی سابقهای آسیبپذیر شده است. اکنون در اروپا این نگرانی خاتمه یافته که گویا سقوط جمهوری اسلامی معادل جنگ و آشوب در کل خاورمیانه است. جمهوری اسلامی و لابیهای آن در اروپا و غرب به وجود آورندۀ این نگرانی بودند و دائماً نیز به آن دامن می زدند و از آن قدرتی بازدارنده به سود حکومت ایران در مقابل قدرتهای اروپایی و غربی ساخته بودند. اکنون اروپاییها پی بردهاند که قدرت جمهوری اسلامی به ویژه در منطقه پوشالی است. البته، رژیم جمهوری اسلامی هنوز می تواند دست به ترور و تخریب بزند، اما، به هیچ وجه توانایی انجام یک جنگ تمام عیار را ندارد. این تلقی جدید، جهان و به احتمال بسیار حتا روسیه را به بازنگری در سیاست ها و مناسبات خود در قبال جمهوری اسلامی واخواهد داشت. در نتیجۀ این بازنگری، اروپا از این پس بیشتر متمایل به تسویه حساب با جمهوری اسلامی است تا پی گرفتن توهم اصلاح رژیمی اصلاح ناپذیر."…
چ
چشمانداز روز

حسن هاشمیان : "دونالد ترامپ تمایلی به حفظ رژیم اسلامی ایران ندارد. اما، اگر جمهوری اسلامی به همۀ خواستههای ترامپ پاسخ مثبت بدهد، آنوقت مسئلۀ سقوط جمهوری اسلامی موضوعی ثانوی در دولت ترامپ خواهد شد. در این میان آنچه بر سرنوشت رژیم ایران اثر گذار است تمایل اسرائیل به روی کار آمدن یک حکومت دوست و همسو در ایران است. اسرائیل و آمریکا یک دورۀ همکاری مستقیم را در قبال ایران پی خواهند گرفت و در این همکاری ترامپ ملاحظات راهبردی اسرائیل را مد نظر خواهد داشت." به نوشتۀ هفتهنامۀ فرانسوی "لوپوئن" پیروزیهای اسرائیل بر حکومت اسلامی ایران طی ماههای گذشته حکم هدیهای بزرگ به دونالد ترامپ را دارند که در نتیجۀ این پیروزیها عملاً با خاورمیانهای دگرگون شده روبرو شده است. به نوشتۀ هفتهنامۀ فرانسوی، رئیس جمهوری منتخب آمریکا با بهرهجویی از تغییرات و فرصت به دست آمده خواهد کوشید در ادامۀ "توافقات ابراهیم" مناسبات اسرائیل و عربستان را عادی و همزمان سرنوشت پروندۀ اتمی حکومت ایران را یکسره کند. ریچارد نفیو، مسئول پروندۀ اتمی ایران در دولت بایدن در توصیه به دونالد ترامپ گفته است که برای یکسره کردن سرنوشت برنامۀ اتمی ایران، رهبران این کشور باید به جدّیت و واقعّیت گزینۀ حملۀ نظامی آمریکا به تأسیسات اتمی حکومت تهران واقف شوند. این حساسیتها دربارۀ پروندۀ اتمی ایران محدود به آمریکا نمیشود : امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه، دوشنبه ششم ژانویه حکومت ایران را مهمترین چالش راهبردی و امنیتی فرانسه و اروپا در خاورمیانه خواند و از آن به عنوان مسئلۀ اصلی گفتگوهایش با دولت جدید آمریکا به ریاست دونالد ترامپ یاد کرد. به نوشتۀ "لوپوئن" رهبران ایران به دلیل شکستهایشان در منطقه احتمالاً به تلاش خود برای ساختن سلاح اتمی شتاب خواهند بخشید و در این صورت به گفتۀ ریچارد نفیو دونالد ترامپ بیش از هر زمان و بعضاً به دلیل فشارهای بنیامین نتانیاهو آمادۀ چکاندن ماشه خواهد بود. اما، شکستهای جمهوری اسلامی در منطقه و در داخل چه دورنمایی پیش روی ما تصویر میکنند؟ تا کجا دونالد ترامپ با بهرهجویی از این شکستها خواهد کوشید بیشترین امتیازات را از حکومت ایران بگیرد؟ و تا کجا حکومت ایران به دلیل وضعیت شکنندهاش، چنانکه مقامات اسرائیلی پیش بینی میکنند، سیاستی افراطی را در پیش خواهد گرفت؟ حسن هاشمیان، کارشناس مسائل ایران و خاورمیانه، در پاسخ به این پرسشها و پرسشهای دیگر از جمله گفته است : "آنچه در واشنگتن قطعی به نظر می رسد این است که دونالد ترامپ باید غنی سازی اورانیوم توسط حکومت ایران را متوقف کند و این برای جمهوری اسلامی به منزلۀ شکستی بزرگ خواهد بود. در چنین صورتی دو سناریو از سوی جمهوری اسلامی قابل تصور است : سناریو اول این است که جمهوری اسلامی همان رویکرد خود در قبال شکست هایش در منطقه را در پیش بگیرد. یعنی شکستهای خود را پیروزی وانمود کند. به این معنا که امتیازات بسیاری به دونالد ترامپ بدهد و سپس دستگاه تبلیغاتی حکومت ایران مدعی شود که نه فقط امتیازی داده نشده، بلکه امتیازهای بسیاری نیز گرفته شده است. سناریوی دوم این است که جمهوری اسلامی مسیر عکس را در پیش بگیرد، یعنی تولید سلاح اتمی را در دستور کار خود قرار دهد که واضح است گزینهای پرخطر برای جمهوری اسلامی خواهد بود، زیرا گزینۀ ایران مجهز به سلاح اتمی تحت هیچ عنوانی برای ترامپ و دولت اسرائیل قابل قبول نیست. خلاصه این که گزینههای جمهوری اسلامی بسیار، بسیار محدودتر از هر زمان به نظر میرسند... به نظر من دونالد ترامپ تمایلی به حفظ رژیم اسلامی ایران ندارد. ارتباطات او با ایرانیان مقیم آمریکا و آشنایی وی با اهداف و انگیزههای سیاسی آنان این بی میلی برای حفظ رژیم ایران را نزد ترامپ تقویت میکنند. یعنی در نهایت دونالد ترامپ بیشتر به تمایلات مردم داخل ایران نزدیک است. با این حال، باید منتظر بود و دید که جمهوری اسلامی چه امتیازاتی به دولت ترامپ خواهد داد.اگر جمهوری اسلامی به همۀ خواستههای ترامپ پاسخ مثبت بدهد، آنوقت مسئلۀ سقوط جمهوری اسلامی موضوعی ثانوی در دولت ترامپ خواهد شد. با این حال، در این میان آنچه بر سرنوشت رژیم ایران اثر گذار است تمایل اسرائیل پس از روی کار آمدن نیروهای سنی در سوریه و تقویت سیاست اردوغان و به تبع آن سیاست اخوان المسلمین در منطقه است. در این صورت اسرائیل تمایل خواهد داشت که در ایران جای جمهوری اسلامی را یک حکومت دوست و همسو با اسرائیل بگیرد. به نظر من دومینوی شکست جمهوری اسلامی در خاورمیانه با کشته شدن قاسم سلیمانی به دستور دونالد ترامپ آغاز شد و اسرائیل با ضربات خود به حکومت ایران و متحدانش در منطقه این شکست را تکمیل کرد. به همین خاطر اسرائیل و آمریکا یک دورۀ همکاری مستقیم را در قبال رژیم ایران با یکدیگر پی خواهند گرفت و در این همکاری دونالد ترامپ کلیه ملاحظات راهبردی اسرائیل را مد نظر قرار خواهد داد. در این فاصله اما چهار شکست یا ضربۀ دیگر در انتظار جمهوری اسلامی است : ضربۀ اول انتخاب یک رئیس جمهوری غیرمتمایل به جمهوری اسلامی در لبنان است. ضربۀ دوم حملات اسرائیل برای از میان بردن رهبران حوثی در یمن و تغییر شکل احتمالی این کشور است به طوری که یمن از دایرۀ نفوذ جمهوری اسلامی ایران خارج شود. ضربۀ سوم انحلال حشدالشعبی به دست السودانی در عراق است و بالاخره ضربۀ چهارم را به نظر من روسیه به ایران وارد خواهد آورد : هیچ بعید نیست که ولادیمیر پوتین در ماجرای جنگ اوکراین مجبور شود امتیازاتی به دونالد ترامپ در خصوص ایران بدهد. روسیه همین معامله را بر سر بشار اسد کرد... به باور من علی خامنهای تنها با زور سیاستهای خود را تغییر میدهد. او تا آخرین لحظه شکستهای خود را در منطقه و در داخل کشور پیروزی جلوه میدهد و سیاستهای همیشگی خود را ادامه خواهد داد. اما، آنچه او را ناگزیر از پذیرش شکست و تسلیم خواهد کرد یا فشارهای داخلی است که زیر پای او را خالی کنند یا فشارهای خارجی و بینالمللی. خطر بزرگ سرسختی و بلندپروازیهای او به ویژه در زمینۀ اتمی حملۀ نظامی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران است و این دو کشور آمادگی اجرای چنین گزینهای را دارند و در مقابل این گزینه جمهوری اسلامی دستش کاملاً خالی است، یعنی دیگر هیچ قدرت بازدارندهای در منطقه و در داخل کشور ندارد. بنابراین، اگر علی خامنهای سر عقل نیابد احتمال حملۀ نظامی بسیار بالا است..."…
چ
چشمانداز روز

پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دورۀ گذار تصویری روشن از آینده بسازند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. نکته این است که اکنون همۀ طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است. حکومت ایران در کانون اتفاقات بزرگ سیاسی یک سال گذشته منطقه قرار گرفته که همگی چهرۀ خاورمیانه را به طرز بی سابقهای تغییر دادهاند : عملاً چیز زیادی از آنچه که حکومت ایران "محور مقاومت" می نامید باقی نمانده است : شکست سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه که در اصل شکست آن در مقابل ضربات مستقیم یا غیرمستقیم اسرائیل بوده است با وضعیت فاجعهبار اقتصادی در داخل درآمیخته است. حکومت اسلامی ایران دیگر حتا قادر به تأمین برق کشور نیست، در حالی که ریال بیش از پیش در بستر رکود، فقر و گرسنگی فزاینده به سقوط پیوستهاش در مقابل دلار ادامه می دهد. ناظران چه در داخل چه در خارج و بعضاً حتا در درون خود حکومت اسلامی تغییر رژیم در ایران را از این پس محتمل یا امکانی واقعی میدانند و یا تأکید میکنند که در فقدان اصلاحات اساسی راهی جز سرنگونی پیش روی حکومت اسلامی باقی نمانده است، هر چند در این بین عدهای بر این اعتقادند که حکومت ایران اصلاح نکند فرومی ریزد اصلاح هم بکند فرومی ریزد؟ در پاسخ به این ناسازه/پارادوکس امیر طاهری، نویسنده و روزنامهنگار، از جمله گفته است : "پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد : اولین آن فقدان مشروعیت است. دومین آن شکاف در هیئت حاکمه است که در جمهوری اسلامی به ریزش نیروها و سرایت آن به نیروهای نظامی و امنیتی نیز منجر شده است. شرط سوم وجود یک نیروی جانشین مورد اعتماد مردم است که امروز در ایران شکل گرفته است. شرط چهارم جدا شدن بخشی از بدنۀ نیروی سرکوب از حکومت است که نشانههای مهمی از آن را در دو سه سال اخیر و در خودداری بخش هایی از نیروهای نظامی از سرکوب مردم معترض مشاهده کردیم. و بالاخره شرط پنجم، نبود خلاء سیاسی یا در اصل پدیداری افق سیاسی روشن پیش روی مردم است که فعالان سیاسی چه در داخل و چه در خارج از ایران شدیداً روی آن کار میکنند. اما، برای آنکه بتوان این افق سیاسی را به روشنی تصویر کرد باید همگی بپذیریم که تغییر رژیم سرآغاز روند یا دورۀ گذاری است که طی آن همه ملزم به رعایت برخی مقررات یا در واقع گرامر خاص چنین دورهای هستیم. گرفتاری بزرگ جمهوری اسلامی این است که رژیم برآمده از آن هرگز نتوانست به یک دولت-ملت متعارف تبدیل شود. اگر جمهوری اسلامی چنین قابلیتی را می داشت می توانست دست کم شکستهای خود را به فرصتهای تجدیدنظر تبدیل کند. جمهوری اسلامی چنین توانی ندارد، یعنی قابل اصلاح نیست چون اساساً دولت نیست. گرفتاری بزرگ ایران این نیست که دولت بدی دارد. گرفتاری بزرگ ایران این است که اصلاً دولت ندارد. جمهوری اسلامی ملغمه ای است از کسانی که در فکر چاپیدن مملکت یا کورکورانه در پی تحقق اهداف ایدئولوژی خمینی گرایانه هستند. الان چندین سال است که آقای خامنهای از شعاع یکی دو کیلومتری محل اقامتش در تهران فراتر نرفته است. او عملاً در قفس زندگی میکند هر از چند گاهی عدهای را جلویش می نشانند تا او از فاصله چند متری و از روی یک بلندی برایشان نطق کند. نه حرف کسی را گوش می کند و نه دیگران جرأت میکنند در حضور وی نظری خلاف میل او به زبان بیاورند. یعنی آقای خامنهای به معنای واقعی کلمه از محیط و دنیایی که در آن زندگی میکند بی اطلاع است. او در عالم خود است و در عالم او همه چیز خوب و سرجایش است و هیچ اتفاق مهم و نگرانکنندهای نیز رُخ نمیدهد. هیچ یک از مسائل و مشکلات زندگی روزمره مردم نیز (اعم از آب و برق و گاز و نان هم...) اصلاً دغدغۀ او نیست. نیست، چون در خیال او در صدر اسلام هیچکدام از این مشکلات اصلاً وجود نداشته است... باری برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دورۀ گذار تصویری روشن از آینده ترسیم کنند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. در واقع، مسئله این نیست که دولت ترامپ یا دولت اسرائیل در قبال رژیم ایران چه خواهند کرد، مسئله این است که آیا ایرانیان حقیقتاً میهن شان را دوست دارند و آیا حاضرند آن را نجات بدهند؟ تنها چیزی که از خارجیها می توان خواست یا انتظار داشت این است که از نظام کنونی حمایت نکنند که متاسفانه کردهاند. نمونهاش ایالات متحد آمریکا در دوران اوباما و بایدن است که کمکهای بسیاری به جمهوری اسلامی ایران کردند. ولی نکته این است که همۀ طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز اکنون متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است."…
چ
چشمانداز روز

مجید محمدی : "حکومت اسلامی ایران در نتیجۀ شکستهای منطقهای خود شدیداً آسیب پذیرتر از گذشته شده است. دیگر حتا خود مقامات جمهوری اسلامی از جمله پزشکیان از سقوط این نظام صحبت میکنند. شکاف میان جمهوری اسلامی و مردم ایران به جنگ میان مردم و جمهوری اسلامی تبدیل شده است و سپاه پاسداران در کانون این جنگ قرار گرفته است و اگر روزی مردم به خیابانها بیایند هدف شان ریشهکن کردن سپاه خواهد بود. سپاه نه حقانیت مردمی دارد نه مردم به آن به چشم یک ارتش ملی نگاه میکنند. سپاه نه تنها کمکی در دفاع از کشور نکرده، بلکه اساسا کشور را آسیبپذیرتر کرده است.من روزهای بسیار سیاهی را برای سپاه و سپاهیان پیشبینی میکنم." در واکنش به سقوط بشار اسد، علی خامنهای فروپاشی مهمترین و تنها متحد خود را در خاورمیانه عملاً بی اهمیت جلوه داد. او حتا اعزام نیروی نظامی به سوریه طی سیزده سال گذشته برای نجات بشار اسد را انکار کرد و همچون همیشه نسبت به شکست آمریکا و اسرائیل در آینده ابراز اطمینان نمود. با این واکنش رهبر حکومت مذهبی ایران عملاً اعلام کرد که او نمیخواهد مسئولیت شکست سنگینی را که جمهوری اسلامی بعد از فروپاشی و تضعیف شدید مهمترین متحدانش در خاورمیانه متحمل شده، بپذیرد. اما حالا که حکومت ایران – به اعتراف همه ناظران - تمام اهرمهای قدرت و نفوذ خود را در منطقه یکی پس از دیگری از دست داده – از حزب الله و حماس تا رژیم اسد و برنامۀ موشکی سپاه پاسداران – جمهوری اسلامی از این پس با چه مشکلات و چالشهایی و نهایتاً با چه سرنوشتی روبرو خواهد شد؟ در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر مجید محمدی، پژوهشگر و نویسنده مقیم آمریکا، از جمله گفته است : "حتا پیش از فروپاشی حماس، حزبالله و رژیم بشار اسد، جمهوری اسلامی ایران با چهار اَبَر بحران روبرو بود : بحران معیشتی مردم، بحران ناکارآمدی نظام، بحران جانشینی و بحرانهای ناشی از توسعه طلبی رژیم در منطقه. شکستهایی که رژیم اسلامی طی یک سال گذشته در منطقه متحمل شده و علت آن عمدتا اشتباه محاسبه پس از حملۀ هفتم اکتبر حماس به اسرائیل بوده است، قطعاً بر ساختار قدرت در ایران اثر خواهد گذاشت. حتا اگر علی خامنهای در حرف شکست را نپذیرد، اما، جمهوری اسلامی در عمل شکست را پذیرفته است. برای نمونه، یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به نقل از فرماندهان سپاه پاسداران به تازگی اعتراف کرد که شرایط در منطقه برای حملۀ رژیم ایران به اسرائیل مهیاء نیست. اتفاقی که خواهد افتاد تشدید اختلافات میان گرایشهای میانهروتر رژیم اسلامی با گرایش های توسعه طلب آن است. شکافی که میان دولت پزشکیان و جبهۀ پایداری وجود داشته با شکست حکومت اسلامی در منطقه تشدید شده است، منتها ترکهای این شکاف هنوز در بیرون از رژیم مشهود نیست، چون علی خامنهای نمیخواهد که چنین تصویری از حکومت نمایانده شود. شکست جمهوری اسلامی در سوریه به معنای دود شدن دهها میلیارد دلار سرمایه کشور است... اینها گره از زبان مردم باز خواهد کرد. مردم می پرسند : چرا طی سیزده سال دهها میلیارد دلار و هزاران جان، اعم از ایرانی و پاکستانی و افغان، فدای نگهداری بشار اسد یا در واقع صرف هیچ شده است. حکومت اسلامی در نتیجۀ شکستهای منطقهای خود شدیداً آسیب پذیرتر از گذشته شده است. دیگر حتا خود مقامات جمهوری اسلامی از سقوط این نظام صحبت میکنند. خود آقای پزشکیان بارها گفته است که رژیم اسلامی ایران در آستانۀ فروپاشی و سقوط در دره است. به همین خاطر این ارزیابی ناظران جهانی درست است که رژیم اسلامی از این پس بیش از هر وقت با دو انتخاب روبرو است : سرنگونی یا اصلاحات بنیادین. تعلیق قانون "عفاف و حجاب" پس از دو سال رفت و آمد میان مجلس و دولت و شورای نگهبان گویای این است که کسانی در دولت، در شورای عالی امنیت ملی معتقدند و میگویند که زمان انجام اصلاحات حداقلی دستکم در زمینۀ حجاب و فیلترینگ، فرا رسیده است. اما، در مقابل، ما شاهد مقاومت شدید علی خامنهای حتا در مقابل این دست اصلاحات هستیم. به نظر من، امروز مقامات جمهوری اسلامی هر روز با ترس از سقوط از خواب بیدار میشوند. این ترس دلایل واقعی و متعدد دارد و اولین آن ناتوانی حکومت از تأمین حتا کمترین خدمات، نظیر آب و برق مردم است. در خاموشیها صدای "مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای" شنیده میشود. بنابراین، در مواجهه با بحرانها حکومت یا باید اصلاحات اساسی انجام بدهد یا آهنگ سریعتر سقوط و فروپاشی خود را بپذیرد. مشکل اینجاست که علی خامنهای از سالهای ١٣٧٠ بعد از سقوط اتحاد شوروی در مقابل اصلاحات مقاومت کرده است، چون معتقد است که انجام و پذیرش هرگونه اصلاحی لزوماً به سقوط نظام اسلامی منجر میشود. در این حال، رهبران جمهوری اسلامی معتقدند که در فقدان اصلاحات نیز حکومت اسلامی ساقط خواهد شد. خلاصه این که رهبران جمهوری اسلامی در هر صورت با خطر سقوط مواجه خواهند شد. به نظر من، جمهوری اسلامی اکنون یک درخت پوسیده است. این درخت پوسیده یا با توفانی فروخواهد افتاد یا به تدریج و بدون دخالت گستردۀ مردم این درخت پوسیده به همراه شاخسار خشک و باقیماندۀ برگهای آن فروخواهد افتاد. مشکل جمهوری اسلامی و هستۀ سخت آن که شامل سپاه پاسداران هم میشود این است که اینها تا امروز سیاست تهاجمی داشتهاند، سیاست دفاعی نداشتهاند، هر چند در عرصۀ دفاعی هم ضعیف بودهاند و امروز بعد از حملۀ اسرائیل به سامانههای دفاعی ایران، ضعیفتر از گذشته نیز شدهاند. سپاه امروز در برابر هر گونهای حملهای از سوی اسرائیل یا آمریکا یا قدرتهای منطقه کاملاً آسیبپذیر است. و این را اکنون همه می دانند از جمله مردم ایران که مترصدند در لحظۀ مناسب این نگهدارندۀ نظام اسلامی را حذف کنند. شکاف میان جمهوری اسلامی و مردم ایران به جنگ میان مردم و جمهوری اسلامی تبدیل شده است و سپاه پاسداران در نقطۀ کانونی این جنگ قرار گرفته است. و اگر روزی مردم به خیابانها بیایند هدف شان ریشهکن کردن سپاه خواهد بود. سپاه نه حقانیت مردمی دارد نه مردم به آن به چشم یک ارتش ملی نگاه میکنند. سپاه نه تنها کمکی در دفاع از کشور نکرده، بلکه اساسا کشور را آسیبپذیرتر کرده است. سپاه امروز در ضعیفترین وضعیت خود طی ٤٥ سال گذشته قرار گرفته است و من روزهای بسیار سیاهی را برای سپاه و سپاهیان پیشبینی میکنم."…
چ
چشمانداز روز

عبدالله مهتدی : سوریه حکم دیوار برلین جمهوری اسلامی ایران را دارد. فروپاشی این دیوار – رژیم بشار اسد – تبعات سنگین و جبران ناپذیری برای حکومت ایران خواهد داشت. آتشی که جمهوری اسلامی در خاورمیانه و علیه کشورهای منطقه برافروخته حالا به سوی خود آن زبانه میکشد : در این آتش حالا بازوان و نیروهای نیابتی حکومت ایران در منطقه یکی پس از دیگری میسوزند و جمهوری اسلامی عریان و بی دفاع در معرض اعتراض مردم ناراضی داخل کشور قرار میگیرد. رزمجویان مخالف بشار اسد پس از فتح شهرهای حلب و حماه اکنون به دروازه های شهر حمص در مسیر دمشق به قصد سرنگون کردن رژیم بشار اسد رسیدهاند. با خروج نظامیان بشار اسد از حمص کنترل این شهر توسط شورشیان اسلامگرا بیش از پیش تسهیل شده است. همزمان نیروهای کرد مخالف بشار اسد نیز با حمایت آمریکا کنترل دیرالزور را در دست گرفتهاند. اگر چه پیش بینی سرانجام این تحولات از هم اکنون دشوار است، اما، دیگر کاملاً مشهود است که متحدان اصلی بشار اسد یعنی رژیمهای روسیه و ایران و حزب الله لبنان قادر نیستند رژیم اسد را سر پا نگه دارند. چه چیزی از "محور مقاومت" رژیم ایران در منطقه باقی مانده است؟ و تبعات سقوط رژیم دمشق برای رژیم ایران کدام ها خواهند بود؟ عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومله کردستان ایران، در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر از جمله گفته است : "نمیتوان سرنوشت جنگها را پیشبینی کرد، ولی شواهد نشان میدهند که حمص هم به دست اسلامگرایان مخالف رژیم اسد خواهد افتاد. جنگ جاری در سوریه در هر حال راه ارتباطی رژیم ایران با لبنان و حزبالله از طریق خاک سوریه را قطع خواهد کرد. تا همین جا یعنی حتا پیش از فتح دمشق و سرنگون شدن رژیم بشار اسد ضربه بزرگی به یکی از شاخههای مهم آنچه رژیم ایران "محور مقاومت" مینامد وارد آمده است... آتشی که جمهوری اسلامی در خاورمیانه و علیه کشورهای منطقه برافروخته حالا به سوی خود آن زبانه میکشد و کلیت جمهوری اسلامی ایران را در وضعیت بمراتب سختتر و بدتری در قیاس حتا با سال گذشته قرار میدهد : بازوان و نیروهای نیابتی حکومت ایران در منطقه یکی پس از دیگری از بین رفتهاند و جمهوری اسلامی عریان و بی دفاع در معرض اعتراض مردم ناراضی داخل کشور قرار گرفته است. حتا اگر شورشیان مخالف رژیم اسد وارد دمشق نشوند بعید نیست که خانوادۀ اسد و افراد ردۀ اول رژیم او سوریه را ترک کنند، ولی نمایندگان جدید علویان این کشور در قدرت آتی سوریه شریک شوند. در مجموع من فکر می کنم که جامعۀ جهانی نیز به سود یک دولت غیرمتمرکز فراگیر در سوریه که منافع همۀ اقوام و مذاهب این کشور را تأمین خواهد کرد، تمایل نشان بدهد. وقتی که در سال ١٩٨٩ دیوار برلین فروریخت و سپس یک رشته انقلابات مخملین در کشورهای اقمار اتحاد شوروی سابق روی داد، عاقبت خود اتحاد شوروی نیز فروپاشید و از بین رفت. این سرنوشتی است که به احتمال قوی در انتظار رژیم جمهوری اسلامی ایران است و سوریه حکم دیوار برلین جمهوری اسلامی ایران را دارد. فروپاشی این دیوار – رژیم بشار اسد – تبعات سنگین و جبران ناپذیری برای حکومت ایران خواهد داشت. ممکن است – هر چند آن را بسیار نامحتمل میدانم – که رژیم ایران در مواجهه با این خطر دست به انجام تغییرات اساسی در درون خود بزند و در سیاست ها و رویکردهایش تجدیدنظر های اساسی بکند، ولی آنچه روشن است این است که دیگر جمهوری اسلامی در شمایل و ساختاری که تاکنون شناخته ایم در آینده وجود نخواهد نداشت. صفحۀ تاریخ اکنون به زیان جمهوری اسلامی ورق خورده است. بعد از متلاشی شدن حزب الله، حالا دیگر دولت عراق و حوثیهای یمن که تاکنون با پول رژیم ایران تغذیه شدهاند می کوشند از حکومت ایران در منطقه فاصله بگیرند.…
مئیر جاودانفر : سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران با اتکاء به نیروهای نیابتی و صدور انقلاب کاملاً شکست خورده است. چرا؟ چون یکی از اهداف تشکیل نیروهای نیابتی این بود که این نیروها به جای حکومت ایران به اسرائیل حمله کنند. اکنون، اما، در نتیجۀ شکست این سیاست، جمهوری اسلامی ناچار بوده در حمایت از نیروهای نیابتیاش دو بار به اسرائیل حمله کند و در واکنش اسرائیل نیز با حملۀ مستقیم به اهداف نظامی ایران در این کشور صدمات سنگینی به حکومت ایران به ویژه به صنعت موشکی و پدافند هوایی این کشور وارد آورد. به فاصلۀ دو روز علی لاریجانی و سپس وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران در رأس هیئتهایی به بیروت و دمشق رفتند و با مقامات دو کشور از جمله بشار اسد ملاقات کردند. طبق معمول جزئیات گفتگوها در این ملاقاتها اعلام نشد، اما، انجام آنها در وهلۀ فعلی نمی توانسته بی ارتباط با تشدید جنگ میان اسرائیل و دو نیروی مهم نیابتی تهران، حزب الله و حماس، و همچنین تضعیف ساختار و موقعیت آنان باشد. آیا جمهوری اسلامی هم در نتیجۀ تضعیف نیروهای نیابتی اش احساس ضعف یا خطر میکند و آیا می تواند موقعیت گذشتهاش را در سوریه و لبنان بازسازی کند؟ مئیر جاودانفر، پژوهشگر مسائل خاورمیانه در دانشگاه رایخمن در اسرائیل در پاسخ به این پرسش از جمله گفته است : جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر می کوشد حضور و مداخلۀ خود را در سوریه و لبنان پُررنگ کند. اما، این تلاش بیشتر ناشی از نگرانی جمهوری اسلامی از وضعیت خود در این دو کشور به ویژه پس از ضربات اسرائیل به حزبالله و حماس و دیگر نیروهای حکومت ایران در سوریه و منطقه است. جمهوری اسلامی ایران نگران است که ادامۀ جنگ در لبنان موقعیت و نفوذ آن را در کل منطقه به خطر بیندازد. به گفتۀ ارتش اسرائیل، در نتیجۀ حملات این کشور دست کم پنجاه درصد توان نظامی حزبالله از بین رفته است و این خوب برای حکومت ایران بسیار نگرانکننده است. در واقع، با حملات بی وقفۀ نیروی هوایی اسرائیل هر روز میلیاردها دلار سرمایهگذاری جمهوری اسلامی ایران آنهم طی سالیان در حزبالله لبنان دود شده و به هوا میرود. نحوۀ استقبال از علی لاریجانی و همراهانش در فرودگاه بیروت نشان داد که تضعیف محسوس حزبالله نیروهای منتقد این گروه در لبنان را تقویت کرده است، زیرا مردم لبنان از دیرباز می دانند که حزب الله نیروی نیابتی و تحت الامر حکومت ایران است و جنگی را با اسرائیل در هشتم اکتبر سال گذشته آغاز کرده که به هیچ وجه مورد قبول مردم لبنان نیست. اگر اسرائیل بتواند با کمک آمریکا و روسیه بشار اسد را متقاعد کند که حضور نظامی تهران در سوریه و انتقال اسلحه برای حزبالله از طریق خاک این کشور به سود حکومت دمشق نیست، آنوقت می توان گفت که تقویت نیروهای نیابتی ایران برای جمهوری اسلامی حقیقتاً دشوار خواهد شد. اگر دولت آیندۀ آمریکا بتواند با تشدید تحریمهای خود اقتصاد ایران را به لبۀ پرتگاه سوق دهد آنوقت تسلیم جمهوری اسلامی، تجدید نظر آن در سیاستهایش دور از انتظار نخواهد بود. رهبران جمهوری اسلامی بارها ثابت کردهاند – نظیر جنگ ایران و عراق و نوشیدن جام زهر از سوی روحالله خمینی – که تا زمانی که بحرانها برایشان حیاتی و سرنوشتساز نشوند حاضر به تجدیدنظر در مقاصد و سیاستهای خود نیستند. یک بخش از دشواری کار ناشی از این است که صدور انقلاب و بحران در منطقه برای بخشی از حکومت اسلامی ایران بسیار نان و آب آور است و این بخش از حکومت نمیتواند به سادگی از این نان و آب دست بکشد. برای این گروه اصلاً مهم نیست که ادامۀ این رویه و سیاست به سود منافع ملی ایران هست یا نه. مسئلۀ اصلی آنان این است که چقدر می توانند برای استمرار این سیاست بودجه بگیرند. بحث، بحث پول است. همین. بنابراین، این دست از نیروهای حکومت اسلامی تا آنجا که می توانند به سیاست صدور انقلاب و ادامۀ جنگ در منطقه ادامه میدهند. اما، اگر بیطرفانه و به طور عقلانی به قضایا نگاه کنیم، ناگزیر از این اعتراف هستیم که سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران با اتکاء به نیروهای نیابتی و صدور انقلاب کاملاً شکست خورده است. چرا؟ چون یکی از اهداف تشکیل نیروهای نیابتی این بود که این نیروها به جای حکومت ایران به اسرائیل حمله کنند. اکنون، اما، در نتیجۀ شکست این سیاست، جمهوری اسلامی ناچار بوده در حمایت از نیروهای نیابتیاش دو بار به اسرائیل حمله کند و در واکنش اسرائیل نیز با حملۀ مستقیم به اهداف نظامی ایران در این کشور صدمات سنگینی به حکومت ایران به ویژه به صنعت موشکی و پدافند هوایی این کشور وارد آورد.…
چ
چشمانداز روز

مجید محمدی : علی خامنهای با آغاز کردن جنگ علیه اسرائیل خطاهای راهبردی بزرگی مرتکب شد و در واقع فرآیند نابودی جمهوری اسلامی و همچنین نابودی کشور را آغاز کرد. وضعیت او شبیه وضعیت خمینی و پذیرش قطعنامۀ ٥٩٨ از سوی اوست. اگر آقای خامنهای جام شوکران جدید را بنوشد و دست از آتش افروزی بردارد قدرتهای منطقهای و جهانی به ویژه آمریکا رابطه متناسبی با جمهوری اسلامی ایران برقرار خواهند کرد. اما، جمهوری اسلامی با دشمن داخلی خود که همان اکثریت بزرگ مردم ناراضی است درگیر خواهد شد. در بیست و ششم اکتبر گذشته نیروی هوایی اسرائیل با هدف قرار دادن و منهدم کردن سامانههای دفاعی و تأسیسات موشکی ایران عملاً آسمان این کشور و خود ایران را در مقابل هر گونه حملۀ احتمالی آینده بی دفاع ساخت. آیا در چنین وضعیتی ممکن است رهبران ایران از نو مرتکب خطای محاسباتی شده و تهدیدهای مجدد خود را علیه اسرائیل به اجرا بگذارند. در پاسخ به این سئوال و سئوالهای دیگر، مجید محمدی، نویسنده و پژوهشگر مقیم آمریکا از جمله گفته است : "خطابهخوانیهای مقامات جمهوری اسلامی پس از حملۀ اخیر اسرائیل به ویژه پس از کشته شدن حسن نصرالله و اسماعیل هنیه نسبت به گذشته سطح نازلتری دارند، هر چند مقامات ایران ناگزیرند برای حفظ و راضی نگه داشتن پایگاه اجتماعی خود به اظهارات تهدیدآمیزشان ادامه دهند. علی خامنهای در انجام دو حملۀ موشکی خود به اسرائیل، دچار خطاهای راهبردی جدّی شد. در این میان به سه نمونه اشاره می کنم : خامنهای و دیگر مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران بدون شک از ضعف و آسیب پذیری شدید دفاع هوایی ایران در مقابل قدرت هوایی اسرائیل با اطلاع بودند. دومین خطای علی خامنهای و سایر رهبران جمهوری اسلامی نادیده گرفتن بی پشتوانگی حکومت در جنگی است که خود جمهوری اسلامی با حملات موشکیاش به اسرائیل به راه انداخته است. در واقع، مردم ایران به هیچ وجه احساس نمیکنند که جنگی که جمهوری اسلامی آغاز کرده یک جنگ ملی است. خطای سوم عبارت از این است که فرآیند آغاز شده توسط جمهوری اسلامی در اصل یک فرآیند خودنابودی است. جمهوری اسلامی با آغاز کردن جنگ و درگیر کردن خود در آن فرآیند نابودی خود و همچنین نابودی کشور را آغاز کرده است. با این حال، من گمان می کنم که علی خامنهای و سایر رهبران ایران از حملۀ اخیر اسرائیل درس گرفته باشند به ویژه این که این حمله آسمان ایران را اکنون بی دفاع کرده است. اما، اگر علی خامنهای تصمیم جنون آمیز دیگری بگیرد، یعنی اگر مجدداً دستور حمله به اسرائیل را صادر کند آنوقت خطرات حقیقتاً جدّی در انتظار رژیم اسلامی ایران خواهند بود از جمله حملۀ مستقیم به بیت رهبری در خیابان پاستور. امروز دست های جمهوری اسلامی در منطقه بسیار ضعیف شدهاند. قدرت نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران از قبیل حزب الله و حماس... به زیر یک سوم کاهش یافته است. جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران دیگر نمیتوانند از این پس در مقابله با اسرائیل روی این نیروها حساب کنند. افزون بر این، حملۀ اخیر اسرائیل به پایگاهها و تأسیسات نظامی و موشکی ایران به حکومت ایران و کشورهای منطقه نشان داد که تا کجا نظام اسلامی ایران آسیبپذیر است. این حکومت حتا نتوانسته طی سی و پنج سال گذشته یک پناهگاه در کشور بسازد و تمام تخم مرغهای خود را در سبد برنامۀ موشکیاش چیده بی آنکه امکان دفاعی مطمئنی داشته باشد. در وضعیت فلاکت بار اقتصادی کشور، حکومت دائماً بر بودجههای نظامی اش می افزاید و همزمان از بودجههای رفاهی مردم میکاهد. و این به این معنا است که خطر اعتراضات مردمی بیش از پیش بیخ گوش رژیم اسلامی است. پیروزی محتمل دونالد ترامپ در انتخابات پنجم نوامبر آمریکا وضع را برای رژیم ایران سختتر خواهد کرد. زیرا ترامپ بسیار محکمتر از دموکراتها از اسرائیل دفاع خواهد کرد و در کنار آن علیه جمهوری اسلامی خواهد ایستاد. با کنار هم نهادن مجموعۀ این عوامل می توان به این نتیجه رسید که جمهوری اسلامی از پاسخگویی به واکنش نظامی اسرائیل صرف نظر می کند یا مثلاً آن را به تعویق می اندازد به این امید که موضوع رفته رفته فراموش شود. در مجموع من وضعیت امروز رژیم ایران و علی خامنهای را شبیه وضعیت خمینی در پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامۀ ٥٩٨ از سوی او می بینم. امروز علی خامنهای یک رهبر سالخورده ٨٥ ساله است و سران حکومت ایران نیز نیک می دانند که او در سرازیری افتاده است. بنابراین، اگر آقای خامنهای جام شوکران جدید را بنوشد و دست از آتش افروزی بردارد قدرتهای منطقهای و جهانی به ویژه آمریکا رابطه متناسبی با جمهوری اسلامی ایران برقرار خواهند کرد. اما، شرایط داخلی کشور دیگر بسان اواخر دهۀ شصت نیست. امروز مردم ایران به شدت ناراضی هستند و ناراضیان شامل بیش از نود درصد ایرانیان می شود. بنابراین، جمهوری اسلامی ایران به ناگزیر با دشمن داخلی خود که همان اکثریت بزرگ مردم ایران است با استفاده از ابزار همیشگی سرکوب درگیر خواهد شد...…
امیر طاهری : "اسرائیل در حملۀ اخیرش نه مواضع سپاه پاسداران، بلکه مواضع تحت کنترل ارتش سنتی ایران را هدف گرفت. ای بسا اسرائیلیها بر این گمان باشند که میتوانند با سپاه به عنوان گرداننده اصلی جمهوری اسلامی به تفاهمهایی برسند. آقای نتانیاهو در پی یک جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی نیست. او بیشتر در پی بریدن دستهای جمهوری اسلامی در منطقه است و این کار را میتواند بکند و تا حدود زیادی نیز انجام داده است..." شنبه ٢٦ اکتبر اسرائیل چنانکه وعده داده بود در حملهای تلافیجویانه تأسیسات و پایگاههای نظامی و تسلیحاتی حکومت ایران را بمباران کرد و مسئولیت آن را هم برعهده گرفت. با این حمله حکومت ایران از قرار در تنگنا قرار گرفته و این تنگنا را می توان به وضوح در نخستین واکنش علی خامنهای تشخیص داد به این معنا که حکومت ایران نمیتواند به حملۀ اسرائیل پاسخ ندهد و در عین حال نگران است که با پاسخ خود به اسرائیل به مرور وارد جنگ تمام عیاری بشود که بعید است بتواند از آن به سلامت خارج شود. چه دورنمایی می توان برای وضع به وجود آمده پیش بینی کرد؟ در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر امیر طاهری، نویسنده و روزنامهنگار، از جمله گفته است : "به نظر من هر دو طرف، اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران، تمایلی برای وارد شدن به یک جنگ تمامعیار ندارند. راهبرد نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، این است که نخست نیروهای نیابتی حکومت ایران را از بین ببرد و سرانجام و در صورت لزوم به سراغ رژیم جمهوری اسلامی ایران برود. در جمهوری اسلامی هم اوجب واجبات حفظ رژیم اسلامی است. علی خامنهای بر این اعتقاد است که این رژیم باید به هر قیمتی ولو بهایی سنگین حفظ شود، زیرا، اگر رژیم حفظ بشود از نو میتوان نیروهای نیابتی را بازسازی کرد. به همین خاطر، در حال حاضر دو طرف، یعنی اسرائیل و حکومت ایران، تلاش میکنند زمان بخرند. آقای نتانیاهو میخواهد نشان بدهد که توانسته نیروهای نیابتی رژیم اسلامی را از بین ببرد و آقای خامنهای میخواهد نشان بدهد که رژیم اسلامی ایران همچنان پابرجاست. در هر حال، جنگی که اکنون به رویارویی مستقیم میان اسرائیل و حکومت ایران تبدیل شده دشواریهایی برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است و در این میان مهمترین آسیب به دکترین دفاعی جمهوری اسلامی وارد آمده است. میدانیم که دکترین دفاعی جمهوری اسلامی بر چهار پایه استوار بوده است. نخست ارتش بیست میلیون نفری آقای خمینی که امروز دیگر وجود خارجی ندارد. دوم تبدیل شدن جمهوری اسلامی به بزرگترین قدرت موشکی و پهپادی منطقه که تا حدودی نیز متحقق شده است. سومین پایه دکترین دفاعی حکومت ایران، نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی بوده و بالاخره چهارمین پایه آن تولید سلاح اتمی که اکنون و به دلایل گوناگون به حال تعلیق درآمده است. بنابراین، دکترین دفاعی جمهوری اسلامی اکنون در یک وضعیت آشفته است و آقای خامنهای و مشاورانش بدون تردید این را خوب میدانند. ولی چون جنگ ادامه دیپلماسی است و رژیم ایران ناتوان از جنگیدن شاید در درون جمهوری اسلامی کسانی باشند که اکنون خواستار بازگشت به دیپلماسی باشند، هر چند شخصاً چشمم آب نمیخورد که حکومت ایران قادر به انجام چنین تحولی باشد. از یاد نبریم که اسرائیل در حملۀ اخیرش نه مواضع سپاه پاسداران، بلکه مواضع تحت کنترل ارتش سنتی ایران را هدف گرفت. ای بسا اسرائیلیها بر این گمان باشند که میتوانند با سپاه به عنوان گرداننده اصلی جمهوری اسلامی به تفاهمهایی برسند . در نزدیکی خرم آباد و کرمانشاه دو پایگاه بزرگ نیروی قدس هم قرار دارد که اسرائیل از حمله به آنها خودداری کرد. در واقع از خلال حملات صورت گرفته از سوی اسرائیل می توان به نوعی یک "گفتوشنود" خصمانه یا باصطلاح "موشکانه" را تشخیص داد. افزون بر این، اسرائیل نیز در موقعیتی نیست که بتواند وارد یک جنگ درازمدت شود. هم اکنون اقتصاد اسرائیل تحت فشار است. ارتش اسرائیل یک ارتش احتیاطی است و این کشور نمیتواند در درازمدت جوانانش را از اقتصاد خارج و وارد جنگ کند بی آنکه جایگزینی برای آنان در نظر بگیرد. ١٣٥ هزار کارگر فلسطینی نوار غزه و کرانه غربی رود اردن که در اقتصاد اسرائیل فعال بودند، اکنون از کار محروم شدهاند. به همین خاطر آقای نتانیاهو در پی یک جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی نیست. او بیشتر در پی بریدن دستهای جمهوری اسلامی در منطقه است و این کار را میتواند بکند و تا حدود زیادی نیز انجام داده است... در این اوضاع، پیروزی احتمالی دونالد ترامپ در انتخابات پنجم نوامبر شاید بی تاثیر بر وقایع جاری منطقه نباشد. به نظر می رسد که در قیاس با دولت پیشین خود، دولت احتمالی آینده دونالد ترامپ از انضباط و نظم بیشتر و شخصیتهای بادانشتری برخوردار باشد. با این حال، نباید از یاد ببریم که آقای ترامپ یک شخص معاملهگر است و خودش نیز همواره تأکید کرده که حاضر است با هر رژیمی معامله کند. اما، در قیاس با رؤسای جمهور دموکرات، نظیر اوباما یا بایدن، آقای ترامپ حاضر نیست یواشکی و پشت پرده مذاکره کند. آقای ترامپ باید حتماً با طرف معامله عکس یادگاری بگیرد. او اگر با رژیم ایران معامله کند باید با آقای خامنهای عکس بگیرد. میخواهم بگویم با آقای ترامپ معلوم است چه چیزی رو میز است و چه چیزی نیست. این امر اما در مورد خانم کاملا هریس صادق نیست."…
چ
چشمانداز روز

مئیر جاودانفر : "پرتاب صدها موشک از سوی جمهوری اسلامی به روی اسرائیل دکترین آقای نفتالی بنت را در این کشور تقویت و همۀ احزاب اسرائیل از چپ تا راست را متقاعد کرد که دیگر جنگیدن با نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران بیفایده است و به جای آن اسرائیل باید سر اختاپوس در تهران را بزند و وارد یک جنگ درازمدت با خود جمهوری اسلامی ایران بشود. به همین خاطر، پاسخ قریبالوقوع اسرائیل به حملۀ موشکی ایران پاسخ آخر این کشور نخواهد بود و رهبران اسرائیل به این نتیجه رسیدهاند که زمان جنگ مستقیم با رژیم ایران فرا رسیده است." در ده روز گذشته کمتر روزی است که رهبران اسرائیل پاسخی "مرگبار" و پشیمانکننده به آخرین حملۀ موشکی رژیم ایران را وعده نداده باشند. به مرور که این تهدیدها (و البته تهدیدهای متقابل رژیم ایران) افزایش می یابند، نگرانیهای بینالمللی نیز نسبت به عواقب پاسخ نظامی اسرائیل به ایران بیشتر می شوند و در این بین مهمترین نگرانی این است : آیا خطر این وجود ندارد که پاسخ اسرائیل – نظیر بمباران تأسیسات نفتی و اتمی ایران – نهایتاً آب به آسیاب حکومت ایران بریزد و نتیجۀ معکوس بدهد یعنی موقعیت آن را تحکیم کرده و عملاً مردم ایران را برای دستیابی به آزادی و دموکراسی منفعل و مأیوس کند. مئیر جاودانفر، پژوهشگر و مدرس مسائل ایران و خاورمیانه در دانشگاه رایخمن در اسرائیل، در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر از جمله گفته است: دو متغّیر در تصمیمگیری نتانیاهو برای حمله به ایران "نوع و نحوۀ پاسخ اسرائیل به حملۀ موشکی حکومت ایران به عوامل و متغّیرهای متعدد بستگی دارد. یکی از آنها گزارش سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل (موسوم به "آمان") و گزارش سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) است. این دو سازمان همراه با گزارشهای خود به نخست وزیر اسرائیل توصیه خواهند کرد که چه جاهایی را در داخل ایران و به چه دلیل باید هدف قرار بدهد. آقای نتانیاهو هم میتواند توصیههای این دو نهاد را در تصمیمگیری خود لحاظ کند یا بپذیرد هم میتواند همۀ آنها را نادیده گرفته و شخصاً اهداف دیگری را پیشنهاد کند. متغّیر دوم در پاسخ اسرائیل به حملۀ موشکی ایران، دولت آمریکا است، زیرا، دولت آمریکا علاوه بر این که مهمترین تأمین کنندۀ سلاح برای اسرائیل است، مهمترین متحد راهبردی اسرائیل نیز به شمار میرود. بنابراین، آقای نتانیاهو ناگزیر است که نگرانیهای آمریکا را نیز در تصمیم خود در نظر بگیرد. در هر حال به نظر میرسد که هفتۀ آینده آقای نتانیاهو تصمیم خود را خواهد گرفت. از نظر اسرائیل مردم ایران با رژیم اسلامی همدلی نمیکنند آنچه بر اساس تجارب و سوابق میتوان گفت این است که اسرائیل رهبران ایران را نخواهد زد یا طوری نخواهد زد که منجر به سقوط رژیم جمهوری اسلامی ایران بشود. هر تصمیمی که آقای نتانیاهو بگیرد هدفش تضعیف قدرتهای نظامی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است. بمباران تأسیسات اتمی ایران هم محتمل است و رژیم ایران نخواهد توانست با اتکاء به بمباران این اهداف مردم این کشور را به سود اهداف خود بسیج کند. ما دیگر در دهۀ شصت زندگی نمیکنیم و چنین نگرانی هم در اسرائیل وجود ندارد که حملۀ این کشور به زیرساختهای رژیم اسلامی همدلی مردم ایران را با حکومت فقها در پی داشته باشد. وانگهی مردم ایران خوب می دانند که این جنگ را جمهوری اسلامی با اسرائیل آغاز کرده و نه بالعکس. اسرائیل نه مرز مشترک با ایران دارد نه خاک این کشور را تهدید و اشغال کرده است. اسرائیل حتا در دورۀ جنگ هشت ساله به ایران نیز کمک کرده و روابطاش با ایران قبل از انقلاب عالی بود. مردم ایران خوب می دانند که روحالله خمینی و علی خامنهای از روز اول آغازگر جنگ علیه اسرائیل بودهاند و گمان نمیکنم که حملۀ اسرائیل حال میخواهد به تأسیسات اتمی حکومت اسلامی باشد یا به تأسیسات نفتی و دیگر زیرساختهای آن به انسجام و وحدت حکومت و ملت در ایران منجر شود. دورۀ این حرفها گذشته است... اسرائیل معتقد است که زمان جنگ مستقیم و درازمدت با رژیم ایران فرا رسیده از دورۀ آقای نفتالی بنت تغییری در دکترین اسرائیل در قبال حکومت ایران شکل گرفت. آقای بنت جمهوری اسلامی را به اختاپوسی تشبیه میکرد که از طریق بازوان یا در اصل نیروهای نیابتی متعددش با اسرائیل میجنگد و با پنهان شدن در پس این نیروها برای خود نوعی مصونیت هم ایجاد کرده است. به همین خاطر آقای بنت پیشنهاد و تأکید میکرد که اسرائیل باید از این پس به جای جنگیدن با بازوهای اختاپوس مستقیماً رأس آن را در تهران نشانه بگیرد. پرتاب صدها موشک از سوی جمهوری اسلامی به روی اسرائیل دکترین آقای بنت را در این کشور تقویت و تثبیت کرد و همۀ احزاب اسرائیل از چپ تا راست را متقاعد ساخت که از این پس جنگیدن با نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران بیفایده است و به جای آن اسرائیل باید وارد یک جنگ درازمدت با خود جمهوری اسلامی ایران بشود . به همین خاطر، به نظر من پاسخ آتی اسرائیل به حملۀ موشکی ایران پاسخ آخر این کشور نخواهد بود و رهبران اسرائیل حال به این نتیجه رسیدهاند که زمان جنگ مستقیم با ایران فرا رسیده است. آنچه واضح است این است که آقای نتانیاهو این مسیر را تا آخر ادامه خواهد داد. الان دیگر حتا سرنوشت گروگانهای اسرائیلی در دست حماس برای او مهم نیست یا دست کم اصلاً دیگر اولویت او نیست. تمام توجه نتانیاهو بر قدرت جمهوری اسلامی ایران و موشکهای حزبالله متمرکز شده است. در قیاس با این هدف سرنوشت گروگانهای اسرائیلی، این که حتا آنان به دست حماس کشته شوند برای نتانیاهو موضوعی کاملاً فرعی و حتا بیاهمیت است. نفتالی بنت هم اگر جای نتانیاهو را دو سال دیگر بگیرد، دقیقاً همین سیاست را در قبال جمهوری اسلامی ایران دنبال خواهد کرد. همانطور که گفتم دیدگاه راهبردی جدیدی در اسرائیل شکل گرفته و آنچه موجب این تغییر راهبردی شده موضع حمایتگرانۀ رهبران جمهوری اسلامی از حماس پس از حملۀ این گروه به اسرائیل در هفتم اکتبر سال گذشته بود. در واقع جمهوری اسلامی ایران از هر فرصتی استفاده میکند تا به اسرائیل بفهماند و بگوید : "ما، یعنی جمهوری اسلامی، دشمن خونی اسرائیل هستیم. ما بزرگترین دشمن اسرائیل هستیم و از هر کس که بخواهد اسرائیل را نابود کند حمایت میکنیم." اکنون دیگر به نظر من جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی آغاز شده و احزاب چپ و راست در اسرائیل راه دیگری جز جنگ با جمهوری اسلامی نمی بینند. دیگر حتا از دست روسها و چینیها هم برای میانجگری کاری ساخته نیست. روسها که دیگر حتا کمترین اعتباری در اسرائیل ندارند. در حال حاضر تضعیف جمهوری اسلامی توسط اسرائیل به سود ایالات متحد آمریکا و اروپا است. بنیامین نتانیاهو در حال حاضر مصمم است که قدرت موشکی حزبالله را نابود و همزمان از هر فرصتی برای حملۀ مستقیم به کلیه تأسیسات وابسته به حکومت اسلامی ایران استفاده کند.…
چ
چشمانداز روز

1 منشه امیر : غرب باید به مردم ایران برای رهایی از رژیم اسلامی کمک کند و دست اسرائیل را باز بگذارد 28:09
منشه امیر : وقت آن رسیده که کشورهای غربی – آمریکا و اروپا – خطر اختاپوس رژیم اسلامی را دریابند و به مردم ایران یاری برسانند تا خود و ملتهای منطقه و جهان را از شر رژیم ظالم اسلامی ایران رها سازند. حکومت ایران یک قدرت از هم پاشیده است بدون یک نیروی نظامی منسجم و مؤثر و در عین حال درگیر کوه مشکلات اقتصادی و نارضایتیهای گستردۀ اجتماعی... یک سال پیش در چنین روزی هزاران نفر از نیروهای حماس در حملهای بی سابقه و غافلگیرانه به اسرائیل بیش از ١٢٠٠ اسرائیلی را که اغلب غیرنظامی بودند قتل عام کردن و بیش از ٢٥٠ شهروند اسرائیلی را نیز ربوده و به گروگان گرفتند. طولی نکشید که واکنش اسرائیل به این حمله از جنگ با حماس در غزه فراتر رفت و به جنگ با کلیه نیروهای نیابتی حکومت ایران از لبنان تا عراق و سوریه و یمن بدل شد. اکنون با دو حملۀ موشکی تلافیجویانۀ تهران به اسرائیل در سیزدهم آوریل و سوم اکتبر گذشته این جنگ برای اولین بار به رویارویی مستقیم نظامی میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران بدل شده و می رود شاید سرنوشت حکومت ایران و خاورمیانه را به هم گره بزند. چگونه می توان این تحول سریع را توضیح داد؟ از خلال جنگ با نیروهای نیابتی تهران و خود رژیم اسلامی ایران، خاورمیانه و جهان برای اولین بار با کدام معضل کلیدی مواجه شدهاند؟ در پاسخ به این سئوال و سئوالهای دیگر، منشه امیر، کارشناس مسائل خاورمیانه در اسرائیل، از جمله گفته است : "٤٦ سال پیش خمینی اعلام کرد که مهمترین هدف او و حکومت تازه تأسیساش صدور انقلاب اسلامی و در نتیجه سلطه بر خاورمیانه است. او با شعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسرائیل" این اولویت را اعلام کرد و در دستور کار قرار داد. اگر چه در آغاز هیچکس خیالبافیهای خمینی و رژیم اش را جدی نگرفت، اما، حکومت اسلامی به مرور و با تشکیل گروههای مختلف نیابتی تمام امکانات و ثروتهای ایران را صرف عملی کردن همین توهم یعنی تسلط بر خاورمیانه و نابودی اسرائیل کرد. اکنون، اما، وقت آن رسیده که کشورهای غربی – آمریکا و اروپا – خطر اختاپوس رژیم اسلامی را دریابند و به مردم ایران یاری برسانند تا خود و ملتهای منطقه و جهان را از شر رژیم ظالم اسلامی رها سازند. ضرباتی که رژیم ایران و دو نیروی مهم نیابتی اش – حماس و حزبالله – طی هفتهها و ماه های گذشته متحمل شدند، نهایتاً خود رژیم اسلامی ایران را بر سر این دو راهی قرار داده که یا با دنبال کردن سیاست انفعالی خود ضعف خویش را نمایش بدهد یا علیه اسرائیل دست به حملات مستقیم و محدود بزند، نظیر حملات موشکی سیزده آوریل و سوم اکتبر گذشته که در عمل به جای نمایش قدرت به نمایش ضعف حکومت اسلامی بدل شدند. با تحولات جاری در واقع دکترین جنگ نیابتی جمهوری اسلامی ایران علیه اسرائیل شکست خورد و نفرتی که امروز در جهان عرب و مسلمان علیه رژیم اسلامی ایران مشاهده میشود بعضاً گواه همین شکست است. حال باید امیدوار بود که کشورهای غربی نیز متقاعد شوند که رژیم اسلامی ایران قابل تغییر و تربیت نیست و دست اسرائیل را برای خنثی کردن تهدیدهای رژیم تهران به ویژه برنامۀ اتمی آن باز بگذارند. مسلم است که رژیم ایران حزبالله و حماس نیست و مسلم است که رژیم ایران قدرتها و ظرفیتهایی دارد که حماس و حزبالله ندارند. اما، حکومت ایران یک قدرت از هم پاشیده است بدون یک نیروی نظامی منسجم و مؤثر و در عین حال درگیر کوه مشکلات اقتصادی و نارضایتیهای گستردۀ اجتماعی. در مقابل چنین رژیمی، اما، توانایی اسرائیل فقط به قدرت نظامی آن محدود نمی شود..."…
به Player FM خوش آمدید!
Player FM در سراسر وب را برای یافتن پادکست های با کیفیت اسکن می کند تا همین الان لذت ببرید. این بهترین برنامه ی پادکست است که در اندروید، آیفون و وب کار می کند. ثبت نام کنید تا اشتراک های شما در بین دستگاه های مختلف همگام سازی شود.