شما در این کانال، داستانهای صوتی کوتاه و رمانهای دنبالهدار و پادکستهایی با موضوع معرفی کارگردان بزرگ تاریخ سینما و نقد فیلم و شعرخوانی را میتوانید بشنوید. In this channel, you can listen to short audio stories and sequel novels, and podcasts on the subject of introducing the great director of cinema history, film criticism, and poem reading.
…
continue reading
در قسمت هشتم رمان قول اثر فریدریش دورنمات میشنویم که ماتئی علیرغم مقاومت دکتر لوخر، هوشمندانه او را در دام خودش میاندازد و دکتر بدون اینکه متوجه باشد با فرضیه و به زعم او رویای ماتئی مبنی بر اینکه قاتل گریتلی موزر همان مرد بلندقدیست که در نقاشی است، همراه میشود. فریدریش دورنمات (۱۹۹۰ – ۱۹۲۱) Friedrich Dürrenmatt…
…
continue reading
اپیزود دوم پادکست «همشهریکین» را در این پست می شنویم. نسخهی کامل این پادکست در کستباکس، انکور، اسپاتیفای و تلگرام در دسترس است. Citizen Kane 1941 اورسن ولز ۱۹۸۵ -۱۹۱۵
…
continue reading
در داستان کوتاه این هفته باز هم به اثر دیگهای از ایوان بونین میپردازیم. داستانی بهنام «کلاغ». پیرمردی که در شهری از یک مقام بالای اداری برخوردار است، مستخدمی را که دختری جوان از خانوادهای فقیر است جایگزین مستخدم سالخوردهي قبلی میکند. او دختری کمحرف است و خجالتی. پسر جوان او دل به دختر میبندد و... Ivan Bunin ۱۸۷۰ - ۱۹۵۳…
…
continue reading
در قسمت هفتم از رمان قول خواهیم شنید که رئیس کل با دیدن رفتار غیرطبیعی بازرس ماتئی در مگندورف ینی برداشتن نقاشی غول جوجهتیغی از مدرسهای که گریتلی موزر مقتول در اون درس میخوند و نوشیدن زیاد الکل و سیگار کشیدن زیاد (چون ماتئی سیگاری نبود) به روانپزشک معتمد ادارهی پلیس زنگ میزند که او را معاینه کند غافل از اینکه خود ماتئی از همان دکتر وقت گرفته …
…
continue reading
در پادکست سینمایی این هفته به فیلمی میپردازیم که نیمی از میلیونرهای آمریکایی مخالف ویلیام راندولف هرست میخواستند که فیلم را بخرند و خود به نمایش بگذارند و نیمی دیگر به قصد سوزاندن نگاتیو آن خواهان خریدش بودند. بله، همشهریکین و خالق نابغهاش اورسن ولز که آن را در سن 25 سالگی ساخته و علیرغم خلق آثار زیبای دیگر مثل اوتللو، آقای آرکادین و مکبث، دیگ…
…
continue reading
در داستان کوتاه این هفته اثری از ایوان بونین را میشنویم بهنام کوچهباغهای تاریک. مردی در راه وارد مهمانخانهای میشود و زنی را در اونجا میبیند و سفری کوتاه به خاطرات گذشتهی دور خودش میکند... Ivan Bunin ۱۸۷۰ - ۱۹۵۳ نویسنده وشاعر معاصر روس و برندهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۳۳ و خالق آثاری مانند: سقوط برگها (شعر) / سیبهای آنتوناف - رؤیاها - جام ز…
…
continue reading
در قسمت ششم رمان از رمان «قول» که این هفته میشنویم، ماتئی رو میبینیم که در نهایت عذاب وجدان به فرودگاه زوریخ میره که به پروازش به سمت اردن برسه. اما اون پشیمون شده. چرا؟؟ اون به مادر دختر مقتول قول داده بوده که قاتل واقعی رو پیدا کنه... فریدریش دورنمات (1990 – 1921) Friedrich Dürrenmatt
…
continue reading
دو برادر بعد از مدتها یکدیگر را دیدهاند و میخواهند روی یکدیگر را کم کنند... در این پُست داستان کوتاه «کلکل هالاپنیو» نوشتهی «ری گونزالز» را گوش میکنیم. پ.ن: داستانهای کوتاهی که از کتاب ماهی کور گوش میکنید، داستانهای «لحظهای» یا «خیلی کوتاه» یا Flash Fiction هستند که گونهای ادبی است که از بیش از یک دههی پیش به عنوان شکلی از ادبیات معاصر…
…
continue reading
ژان رنـوار Jean Renoir ۱۸۹۴ - ۱۹۷۹ وقتی نجیبزادگان اروپایی اعلام جنگ گردند، دنیا از این دست به آن دست شد و «توهم بزرگ» رنوار دربرگیرندهی این اندیشه است که طبقات بالاتر تا اندازهای فراتر از جنگ هستند(!!!) فیلم که ساخت آن به جنگ جهانی دوم بر میگردد، از شخصیتهای اشرافزاده استفاده میکند تا نشان دهد چگونه درونمایههای جنگ اول میتوانند بهشکل…
…
continue reading
ژان رنـوار Jean Renoir ۱۸۹۴ - ۱۹۷۹ میخواهیم دربارهي کسی صحبت کنیم که اورسن ولز او را « بزرگ همهی کارگردانهای سینما» خواند. بله، ژان رنـوار کسیست که بر سینمای غولهای بزرگ تاریخ سینما نظیر برتران تاورنیه، فرانسوا تروفو، اورسن ولز، رابرت آلتمن و فدریکو فلینی و ... تاثیر مستقیم داشتهاست. کسی که در نظرش «تصویر سینمایی باید انعکاسی از عشق، طبیعت، …
…
continue reading
کریستینا اسمیت Christina Smith ۱۹۴۶ قطعا در تاریخ آمریکا بیشترین ظلم در حق بومیان و سیاهپوستان آنجا روا داشتهشدهاست. ظلمی که کمتر در تاریخ ادبیات و سینمای آمریکا بدان درست پرداختهشده و در آنها نمود پیدا کردهاست. در این پُست داستان کوتاه «گاراژ بومی به سبک قدیمی»، اثر کریستوس (کریستینا اسمیت)، که دارای طنزی تلخ و سیاه است را میشنویم.…
…
continue reading
سال نو شدهاست و شاید دیدن فیلمی با حال و هوای آن (هرچند با تــِـم کریسمس) بتواند لذتی بسیار داشته باشد. اثری از فرانک کاپرا. فیلمی متعلق به دوران حُکمرانی «نظام استودیویی» در هالیوود با بازی جیمز استوارت که به قول اندرو ساریس؛ منتقد فیلم، شاید «کاملترین شخصیت بازیگر در سینمای آمریکا باشد» . این فیلم همان نقطهی عطف او (استوارت) بهسوی کمال مح…
…
continue reading
هـنری آخرین روز کاریاش را سپری میکند. دوستانش برای او ضیافتی ترتیب دادهاند که… در این پُست داستان کوتاه "پایین پریدن" نوشتهی دان شـِـی را میشنویم. Don Shea دان شـِـی
…
continue reading
آگهی ترحیمی به اشتباه در روزنامهای چاپ میشود و مسئول ستون درگذشتگان را به دردسر میاندازد... در این پُست داستان کوتاه دیگری از توبیاس وولف با نام « ستون درگذشتکان » را می شنویم. Tobias Wolff ۱۹۴۵
…
continue reading
پرستون استرجس مانند جان هیوستن، یکی از نخستین فیلمنامهنویسان دوران ناطق بود که به کارگردانی روی آورد و فیلمهایی که بر مبنای فیلمنامههای خود ساخت، تجربههایی رواییای را که در دههی 1930 آغاز کرده بود، فراتر هم برد. او به ساخت کمدیهای اسکروبال ادامه داد و با آنکه در اصل برای پارامونت کار میکرد، ولی آنها را با عنصری ادغام میکرد که با درامهای…
…
continue reading
سالی به دور از غم برای همهی شما آرزو میکنم. شعر: من به باغ گل سرخ سراینده: هـ . ا . سایه
…
continue reading
سینما برای ژان پیر ملویل یعنی سبک؛ جایی که روایت شخصیت و گفتگو چنان تراش میخورند تا درسبک مورد علاقهي ملویل و همچون قطعات آن جا بگیرند. همه چیز در خدمت سبک است و سبک عصارهی جهانبینی ملویل. فولکر شلوندروف دستیار ملیول در فیلم «کلاه» میگوید: ملویل فصلهایی از رمان پيیر لسوو نویسندهی جوان سری نوآر را انتخاب کرد و مابقی را دور ریخت، بعد گفتگو…
…
continue reading
فونگونتن تحت فشار بازجوها قرار گرفتهاست. او ترسیده و در آستانهی شکستن است. رئیس نظارهگر بازجوییست و ماتئی در روز آخر حضورش در زوریخ قصد ندارد دخالت کند چون پرونده دست او نیست... در این پُست قسمت پنجم از رمــان قول اثر فریدریش دورنمات را میشنویم. فریدریش دورنمات (۱۹۹۰ – ۱۹۲۱) Friedrich Dürrenmatt…
…
continue reading
هیچکس باور نمیکند که فونگونتنِ دورهگرد بیگناه است و همه به او مظنون هستند، به جز ماتئی و خود بازرس. سه دختر دیگر هم در همان ایالت کشتهشدهاند. بازرس و ماتئی بههمراه گروه تحقیق به محل قتل گریتلی موزر میروند... در این پُست قسمت چهارم از رمان قول اثر فریدریش دورنمات را میشنویم.
…
continue reading
ماتئی پلیس زبردست، نزد خانوادهي گریتلی موزر مقتول میرود که خبر مرگ دخترشان را به آنها بدهد. دِه مگندورف بههم ریخته و همه خواهان اجرای عدالتاند... در این پُست قسمت سوم از رمان « قـول» اثر فیریدریش دورنمات را میشنویم. فریدریش دورنمات ۱۹۲۱ – ۱۹۹۰ Friedrich Dürrenmatt
…
continue reading
دکتر ح رئیس سابق پلیس ایالتی زوریخ، نویسندهی رمانهای پلیسی را درون ماشین خود طوری گیر انداخته و دارد خاطرات واقعی پروندهای را برایش شرح میدهد که او نه راه پس دارد و نه راه پیش. پروندهای که ما را با ماتـئی آشنا میکند. پلیسی به غایت توانا و بیاحساس... دورنمات تا اینجا بهگونهای «داستان درون داستان» خط سیر حوادث خود را پیش میبرد. همهی شخصیت…
…
continue reading
قهرمان دورنمات به شهری بهنام «خـور» برای سخنرانی در باب هنر نگارش رمانهای پلیسی دعوت میشود و در راه بازگشت درگیر وقایعی میشود... در این پُست قسمت اول رمان «قــول»، مقدمهی (نوشتهی س.محمود حسینیزاد) آن را میشنویم. فریدریش دورنمات ۱۹۲۱ – ۱۹۹۰ Friedrich Dürrenmatt نمایشنامهنویس و رماننویس برجسته سوئیسی است و از آثار مهم او میتوان به فیزیک…
…
continue reading
فیلمی مهیج دربارهی ترور جانافکندی و دادستانی کنجکاو به نام جیمگریسون با بازی کوین کاستنر. تفسیرهای زیادی در فیلم وجود دارد. موقعیتهایی وجود دارد که در آن الیور استون واقعا از ما میخواهد که به شخصیتهای فیلم در هنگام توضیحدادن گوش بدهیم. این صحنهها میتوانستند مرگبار باشند. او با استفاده از بازیگران ماهر و قطع دوربین بین نقطهدیدهای متفاوت، …
…
continue reading
روزی زنگی خانم لارسونییر با قفس طوطی و میلهی داخل و قفلش آمد و آن را با فلیسیته داد. به عنوان یادگار و به نشانهی احترام به خانم اوبن. بین طوطی و فلیستیه الفتی عجیب برقرار شد. اُنسی که تا لحظهی آخر او را رها رها نکرد... در این پُست قسمت پایانی داستان سادهدل، نوشتهی گوستاو فلوبر را میشنویم. گوستاو فلوبر (۱۸۲۰ – ۱۸۸۰) Gustave Flaubert…
…
continue reading
ویرژینی، دختر خانم اوبن را برای آموختن تعلیمات دینی به کلاس فرستادند و پـُـل را هم به یک مدرسهي راهنمایی در کان. فلیستیه تنهاست و برای اینکه از حس دلتنگی و خودخوری دربیاید، با اجازهی خانم از خواهرزادهاش ویکتور میخواهد که یکشنبهها نزد او بیاید. ولی او هم قصد سفر در سر دارد... فلوبر در ترسیم سادگی و بیغلوغش بودن دل فیلیسته بینهایت هنرمندانه ع…
…
continue reading
در ابتدا با شخصیت فلیسیته و خانم اوبن آشنا میشویم و فلوبر درابتدا با ریزبینی هرچه تمام به توصیف کمی از گذشتهی خانم اوبن و فلیسیته که او برایش کار میکند و جو زندگی و خانه میپردازد... از سبک داستان که بگذریم، در «سادهدل» صمیمیت و انسانیتی موج میزند که کتاب شستهرفته، و بیش از شستهرفتهی «مادم بوآری» فاقد آن است. گرچه فلوبر خود به شدت ضد مساوا…
…
continue reading
قهرمان فلینی، مارچلو خبرنگار روزنامهایست که «زندگی شیرینِ» اعیانزادگان در حال زوال، ستارههای درجهی دوم سینما، عیاشهای سالخورده و زنان تاجر را روایت میکند. بخشهای میانی «زندگی شیرین» مربوط به اشتاینر است. کسی که گویا تمام حسرتهای زندگی مارچلو است. اشتاینر در آپارتمانی مملو از آثار هنری زندگی میکند. او محفلی دارد که در آن شعرا، خوانندههای…
…
continue reading
شخصیتهای کمدی فیلمهای باستر کیتون هیچ یک شبیه دیگری نبودند و هرگز تبدیل به «تیپ» نشدند. هرآنچه در مورد خصایص کاری او میتوان ذکر کرد، در مورد چاپلین صدق نمیکند، بهطوری که میتوان با چشمپوشی از کارکردهای متضاد سیاسی این دو استاد بزرگ، به یک نتیجهگیری صریح رسید: اینکه چاپلین بازیگری درجهی یک و کارگردانی درجهی چندم بود، و کیتون هم بازیگری درج…
…
continue reading
«اندرز» در برزخ مرور خاطرات شناور شدهاست. او دیگر نیست. وجود ندارد ولی خاطراتش در مغز ش موج میزنند... چقدر زمان پدیدهی عجیبیست. و البته قلم توبیاس وولف بیهیچ توضیح بیشتری اولین داستان از کتاب انجیل سفید را بهنام «یک گلوله در مغز» در پُست بعدی می شنویم. این داستان که فوقالعاده بود... در این پُست داستان کوتاه « یک گـلـوله در مـغـز» را میشنویم…
…
continue reading
صحبت از یکی از بهترین طنزهای سیاه و تلخ تاریخ سینماست. فیلم پر از اجراهای کمدی بسیار خوب و بازیهای بینظیر (پیتر سلرز و جرج سی اسکات) است و در لوکیشنها محدودی مثل یک دفتر و محیط پایگاه نیروی هوایی، اتاق عملیات و داخل یک بمبافکن بی- 25 فیلمبرداری شده است و با وجود چنین لوازم ابتداییای ( یک میز دایرهای بزرگ، حلقهای از چراغها، چند نقشه در پ…
…
continue reading
«غرامت مضاعف » در کارنامهی بیلی وایلدر سومین فیلم اوست و او از همان آغاز آنقدر جسور بود که یک فیلم جنایی را با این سطور آغاز کرد: « من او را برای پول – و یک زن – کشتم. نه پول گیرم آمد و نه آن زن » یک شاهکار فیلم نوآر نقشی تعیینکننده در به اوج رساندن این ژانر داشت. فیلمی دربارهی گناه و جنایت و امیال مهارناپذیر بشری که رگههای بدبینی خشونتبار چن…
…
continue reading
روز مادر مبارک شعر: مادرانه / حسین منزوی در بخشی از شعر حسین منزوی یک لالایی معروف ترکی را بهکار میگیرد که مادران به نوبت همهی بچهها را با آن خوابانده است : « لالای دیییم یاتاسان – قئزیل گوله باتاسان » / « لالایی بگویم تا به خواب سرخ فرو روی»
…
continue reading
نشانههای مذهبی در بینش کیشلوفسکی نمود پررنگی دارند. وجدان، احساس گناه و تردید اخلاقی مایههای آشنایی برای او شدند و همهی اینها شالودهی طرح بزرگی بود که در دههی هزار و نهصد و هشتاد میلادی، به ثمر نشست و آن مجموعهی ده فیلم بلند و نیمه بلند بود به نام «ده فرمان» که برای تلویزیون لهستان ساختهشد. او و کریستف پسیهویچ (نویسنده فیلمنامهها بههمرا…
…
continue reading
رئیس دارالوکاله هرطور که میتوانست با بارتلبی کنار میآمد « لیکن اینگونه اتفاق میافتد که عالیترین تصمیمات اشخاص منیعالطبع بر اثر اصطهکاک مستمر با اذهان فرومایه عاقبت مستهلک میشوند» و بدینسان او بود که بارتلبی را ترک کرد و به جای دیگری رفت... در این پُست قسمت پایانی داستان کوتاه «بارتلبی محرر» را میشنویم. هرمن ملویل ۱۸۹۱-۱۸۱۹ Herman Melville…
…
continue reading
رئیس دارالوکاله برای چندمین بار از اخراج بارتلبی صرفهنظر میکند. چرا؟ شفقت او بر نفس امارهي او چیره می گردد چرا که در نظر او این حکم الهیست: «شما را فرمانی تازه می دهم، که به یکدیگر مهر بورزید.» ... واقعا چقدر امکان دارد با همدیگر تا این حد مماشات کنیم و به هم مهر بورزیم؟ در این پُست ادامه و قسمت سوم داستان «بارتلبی محرر» را را میشنویم. هرمن مل…
…
continue reading
بارتلبی وارد دارالوکاله میشود. ولی او کسی نیست که رئیس انتظارش را دارد. سرتق و لجباز. حرف حرف خودش است و رئیس ناراحت و درمانده از اینکه چه باید بکند. ولی در تصمیمگیری دربارهی بارتلبی عجول برخورد نمیکند... در این پُست قسمت دوم از داستان کوتاه « بارتلبی مـحـرّر (داستانی از والاستریت) » را میشنویم. هرمن ملویل ۱۸۹۱-۱۸۱۹ Herman Melville…
…
continue reading
در یک دفتر ثبت اسناد و تا حدودی وکالت، سه نفر برای وکیلی کار میکنند. نام (مستعار) آنها بوقلمون، گازانبر و زنجبیلیست. کار دفتر زیاد شده و رئیس آگهی استخدام برای یک فردی دیگر میدهد و ... هرمن ملویل در شروع خیلی خوب و هنرمندانه فضای دفتر را توصیف میکند. در این پُست قسمت اول داستان کوتاه «بارتلبی محرّر (داستانی از والاستریت) » را میشنویم.. هرمن م…
…
continue reading
مثل همیشه و بنابر عادت برادران کوئن شاهد فیلمی پر از خشونت عریان و توام با طنز و کمدی هستیم. مسیری که آنها در اکثر آثارشان طی میکنند. بازیهای فوقالعاده و فضاسازی بینظیری را میبینیم. یک کمدی جنایی خشن با فضایی برخلاف تصور گرم و صمیمی؛ فیلمی که مضمون حرص و فساد و جنایتش، فیلم تشنهی خون (اولین فیلم این دو برادر) را به یاد میآورد ولی فرصت رستگار…
…
continue reading
سینما یعنی تصویر و دیدن تصاویر فیلمی از خالق اثر شگرف «درخت زندگی» که با فیلم «روزهای بهشت» در سال هزار و نهصد و هفتاد و هشت اسکار بهترین فیلمبرداری را گرفته، هیجانانگیز است. او آدم آسانی نیست، اخلاقش به قول معروف «سگی» ست و تحملش سخت است، اما به خود نیز سخت میگیرد ، و میتواند اثرش را زیر سوال ببرد و بیست سال به هالیوود پشت کند و فیلمی خلق نکند…
…
continue reading
«دارو» شخصیت داستان «آلبر کامو» در چنین وضعیتی زندگی ميکند. تنهای تنها... او در برزخی به دام افتادهاست. باید تاوان انتخاب و عملش را پس دهد. چرا که در میان دو انتخاب که هیچ یک را شرافتمندانه نمیداند قرار گرفتهاست. او ناگزیر از انتخاب است. این سرنوشت اوست و حق ندارد ار آن فرار کند. پس او انتخاب می کند و این انتخاب تاوان سنگینی در پی دارد و آن پذی…
…
continue reading
زنی پیر، مردی جوان و زنی جوان. در خانهای که همه چیز در آن بوی گذشته میدهد و گویی تنها نیرویی که آن را برپا نگه داشته یادها و نفسها و عطرهای گذشتهاست. اما در این میان چیز ناشناختنی، جادویی شگفتانگیز در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی، برسد: جاودانگی عشق، جاودانگی جوانی. « آئـورا » نام دیگر تمناست. در این پُست قسمت پایا…
…
continue reading
فلیپه مونترو پیرزن را عامل رفتار غیرطبیعی آئورا میداند. بر این باور است که پیرزن دختر را تحت نفوذ خود گرفته. اما چگونه؟ او بسیار مُصر است که این راز را کشف کند تا او را از اسارت پیرزن برهاند و شاید خود را از کابوسهای ترسناک... در این پُست قسمت چهارم رُمـان «آئـورا» را میشنویم. رُمـان آئـورا کارلوس فوئنتس Carlos Fuentes Macías ۱۹۲۸ - ۲۰۱۲…
…
continue reading
فلیپه مونترو با خواندن خاطرات ژنرال یورنته درمییابد که آنها خیلی هم ارزش ادبی آنچنانی ندارند آنگونه که همسر پیر تو میگوید. دست او برای دخل و تصرف در آنها بسیار باز است. ولی وجود آئورا افکار او را به هم میریزد... به قصد انجام کاری به جایی میروید و قصدتان چیزی دیگریست ولی عشق این حرفها نمیشناسد. در این پُست قسمت سوم رُمـان آئـورا را میشنویم. …
…
continue reading
فلیپه مونترو مسخ چشمان دختر شده است. او سعی میکند که خوددار باشد اما گویی دیگر کار از کار گذشته است... وصف حال او کاملا در کلام سعدالدین وراوینی میگنجد آنجا که در «مرزباننامه» گفت: روزی نگر که طوطیِ جانم سویِ لبت بر بویِ پسته آمد و بر شکّر اوفتاد آیا اسیر چشمان کسی شدهاید؟ مگر ممکن است عاشق نشده باشید!!! ولی آنطور که راه رهایی نداشته باشید. آنگ…
…
continue reading
تا حالا شده که اتفاقی کاملا خارج از منطق ذهنی شما که همیشه بر طبق عادت در ذهن دارید شما را در مسیری قرار بدهد که اگر امکان داشت از بیرون به خودتان و آن رویداد و مجموعهی عوامل نگاه کنید، خارج از تصورتان باشد؟ این اتفاقیست که برای «فلیپه مونترو» افتادهاست. او آگهیای در روزنامه میبیند و ... «کارلوس فوئنتس» تا اینجا در «آئـورا» در توصیف اتمسفر دا…
…
continue reading
ایوان تورگنیف خود فرزند یک مَلاک بود و ظلمی را که نظام ارباب و رعیتی روسیه بر طبقهی زیر درست خود روا میداشت خوب لمس کردهبود و احساس همدردی و آزادمنشی فطریش متوجه آنان میشد. با آنها همزادپنداری میکرد و طبعا درد آنها را نیز در آثارش بسیار مطرح میکرد. در داستان ارمولای و زن آسیابان ما لایههایی از «طنز سیاه» را هم میتوانیم حس کنیم. در این پس…
…
continue reading
چاپلین و فیلمسازان صامت دیگر قائل به هیچ مرز ملی نبودند. فیلمهای آنها بدون درنظر گرفتن زبان به هر جایی رفتند، و فیلمهای ناطق مثل برج بابل بودند، آنها بین کشورها دیوار میکشیدند. آثار چاپلین همواره در مقام یکی از بزرگترین خالقان سینما مورد تحسین واقع میشود. در «روشناییهای شهر» ما میتوانیم ابتکار و انسانیت را ببینیم. نبوغ چاپلین حقیقتا خارقالع…
…
continue reading
ویـکفیلد در میانسالی دست به اقدامی میزند و در مسیری میافتد که ناخواسته راه بازگشتی برایش نمیماند... انسانهایی که در لاک تنهایی خود فرو رفتهاند، شاید این تنهایی و عُزلت را خود انتخاب نکردهاند. شاید هم آری. شاید میخواهند به دامان اجتماع ولی دیگر توانی برای از نو شروع کردن ندارند. و شاید حتی بهسختی دوباره پذیرفته شوند. با این تیپ آدمها چطور…
…
continue reading
یکی از عجایب و موارد نادر تاریخ سینما این بود که فیلمنامه و بهخصوص دیالوگها سر صحنه نوشته شد. این فیلم جایگاه بوگارت و برگمن را به عنوان قهرمانانی مدرن و مردمپسند تثبیت کرد. ولی برعکس، خود کورتیز در میانهی این جابجاییها و با گذشت زمان از یادها رفت. فیلم فروش زیادی کرد و سه اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و فیلمنامه را از آن خود کرد. منتق…
…
continue reading
محلهی چینیها در زمان خود یعنی سال ۱۹۷۴ یک نئونوآر به حساب میآمد. جک نیکلسون فیلمنامهی آن را که نوشتهی رابرت تاون بود برای پولانسکی فرستاد. نتیجهی آن یک نوآر و داستان جذاب از آب درآمد که موضوع آن دربارهی مایع حیات، یعنی آب است. فیلم در عین حال ادای دینیست به شیوهی رماننویسی ریموند چندلر و کارآگاه برساختهاش فیلپ مارلو (همفری بوگارت) که هس…
…
continue reading