نیکوی و فیض عام خداوند
Manage episode 338160936 series 3298966
فیض عام، جلوهای از طیف نیکویی خداست، بهجز عمل نجاتبخش او، شامل هرگونه لطف و نعمتی است که این دنیای سقوط کرده و گناهآلود و ملعون، از آن بهرهمند است. این فیض نجاتبخش نیست. فیض عام، گزینهای که مجموعهای از کامیابی و لذت بشر از تمام نعمات و موهبتهای خدا را به صورتهای گوناگون در اختیار او میگذارد و در به تاخیر افتادن خشم خدا، تخفیف در طبیعت گناهآلود انسان و حوادث طبیعی اثرگذار است.
خلاصه
با اینکه بشریت کاملاً تباه شده و سزاوار خشم خداست، خدا بدلیل رحمت خویش، خشم ویرانگر خود را به تعویق میاندازد و حتی، فارغ از عمل نجات، از روی مهربانی خود، تمام انسانها را برکت میبخشد. به این بخشش خداوند، فیض عام میگویند. فیض عام شامل تمام برکاتی از قبیل باران، خورشید، کامیابی، سلامتی، استعدادها و نعمتهای طبیعی، موهبتها و همچنین بازدارندگی سلطه مطلق گناه و غیره میباشد، که انسان بهطور طبیعی از سوی خدا دریافت میکند. آموزۀ فیض عام، روشنگر انسانی است که کاملاً فاسد شده، اما قادر به انجام کارهایی است که به نوعی “نیکو” هستند. با این وجود فیض عام، از نجات دادن قاصر است، و همۀ انسانها برای آشتی با خدا به عمل نجاتبخش روحالقدس نیاز دارند.در کتابمقدس برای اسم “فیض”، صفت “عام” بکار نرفته اما با توجه به شیوه رفتار خدا با غیر مسیحیان که در کتابمقدس به تصویر کشیده شده است، آن را ارزیابی میکنیم. بنابراین، وظیفۀ ما این است که تعیین کنیم فیض عام خداوند در صورت وجود، در زندگی افرادی که در تمام طول عمر خود بیایمان هستند و علیه خدا عصیان میکنند، چگونه مقرر میگردد.[1]
این واقعیتی است اجتنابناپذیر؛ تصویری که در کتابمقدس از وضعیت انسان ارائه شده، فارغ از فیض نجات بخش خدا، فراتر از ظلمت و ناامیدی است. پولس رسول بر اساس متون مختلف عهد قدیم درد و رنج نوع بشر را جدای از مسیح اینگونه توصیف میکند: «هیچکس پارسا نیست، حتی یک نفر. هیچکس فهیم نیست، هیچکس در جستجوی خدا نیست. همه گمراه گشتهاند، همه باطل گردیدهاند. نیکوکاری نیست، حتی یک نفر.» (رومیان ۱۰:۳-۱۲).الهیدانان این حقیقت را یک تباهی کامل مینامند. واژۀ تباهی به این معنا نیست که همه کاملا و در حد اعلی بد هستند. بلکه به سادگی به این معناست که تباهی اخلاقی و ظلمت روحانیِ خودخواسته، کل وجودشان، مانند فکر، قلب، جان، روح، جسم، احساسات و اراده ایشان را فراگرفته است. اشخاصی که مفهوم “تباهی کامل” را درک نمیکنند، صرفا به خاطر یک دلیل ساده، قادر به پذیرش این حقیقت نیستند و آن این است که این امر با آنچه در این جهان شاهد آن هستند و آنچه که در روابط با دیگران تجربه میکنند، در تعارض است. واقعیت این است که تعداد اندکی افراد فوقالعاده شریر در جامعه هستند. اغلب ما دوستان نزدیک یا اقوامی داریم که مسیحی نیستند، با این وجود این اجازه را به خود میدهیم که آنها را “آدمهای خوب” بنامیم. آنها انسانهایی صادق، اجتماعی، متمدن و با محبت هستند و نشانههای بسیار اندکی از فساد کامل در خود دارند و ما از حضورشان لذت میبریم و شخصیتشان را تأیید میکنیم.همین تنش، جان ماری را وادار به پرسیدن یک سری سوالات اساسی میکند: چگونه انسانهایی که هنوز مورد خشم و لعن خدا قرار میگیرند و وارثین جهنم هستند، درعین حال از بسیاری از نعمات خداوند بهرهمنداند؟ چگونه انسانهایی که هنوز نجات و تولد تازه بوسیلۀ روحالقدس را نیافتهاند، با این وجود بسیاری از تواناییها، نعمتها و موهبتها و دستآوردها در آنها مشهود است، به حدی که موجبات محافظت، شادی (البته از نوع دنیوی و زودگذر)، رشد فرهنگی، پیشرفت اجتماعی و اقتصادی خود و دیگران را فراهم میآورند؟ چگونه ملتها و افرادی که بهنظر تاکنون پیام نجاتبخش انجیل را نپذیرفته و تولد تازه را دریافت نکردهاند، در آنچه ما تمدن بشری مینامیم، سهیم بوده، نقش بسزایی دارند. و در نهایت جامعترین پرسش این است: چگونه این دنیای ملعون شده بهخاطر گناه، از الطاف و مهربانی بیحد آفرینندۀ مقدس و همواره متبارک خود برخوردار است؟[2]
پاسخ پرسش ماری در تمایزی نهفته است که کتابمقدس بین آنچه ما از یک سو فیض نجاتبخش و از سوی دیگر فیضی عاری از نجات مینامیم، قائل است. نیکویی خدا شامل همۀ مخلوقاتش میشود. اما این نیکویی همانند هدفی که در نجات و رستگاری برای کسانی که به آنها اختصاص داده و بر آنها میبارد، نیست. لذا در اینجا ما از فیض عام خدا سخن میگوییم، فیض یا مکاشفۀ آسمانی و نیکویی که جهانشمول است. بنابراین، عام است و ابناء بشر دریافت کنندۀ ریزش این فیض خدا هستند، اما همۀ انسانها به یک اندازه یا به یک نحو این فیض را دریافت نمیکنند. همانگونه که گرگ آلیسون[3] اشاره میکند، استفاده از واژۀ “عام”، به این معنا نیست که این فیض برای همه یکسان است، بلکه فیضی “همگانی و فراگیر” است و شامل همگان میشود. همچنین، این فیض “معمولی” نیست، گرچه فیض عام اغلب دستکم گرفته میشود و از منشا خود، خدا، جدا میشود. فیض عام فراگیر و عمومی است، همانطور که در زمینههای فراوان، پیشرفتهای پزشکی، نبوغ هنری، خانوادههای صمیمی، اقدامات جهانی علیه مبارزه با قاچاق انسان و موارد دیگر مشاهده میشود.[4]
برای مثال، فیض عام خدا را در پیدایش ۵:۳۹، جایی که گفته شده: «…خداوند خانۀ آن مصری را به سبب یوسف برکت داد…» نیز میبینیم. پولس رسول در لِستره میگوید: «اما خود را بدون شهادت نگذاشت؛ او با فرستادن باران از آسمان و بخشیدن فصلهای پر بار، بر شما احسان نموده، خوراک فراوان به شما ارزانی میدارد و دلهایتان را از خرمی لبریز میکند» (اعمال رسولان ۱۷:۱۴). عیسی خود میفرماید: «… زیرا او آفتاب خود را بر بدان و نیکان میتاباند و باران خود را بر پارسایان و بدکاران میباراند» (متی ۴۵:۵). خدای پدر بهعنوان کسی توصیف میشود که «… او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است» (لوقا ۳۵:۶؛ نیز نگاه کنید به لوقا ۲۵:۱۶).تعریف فیض عام
چارلز هاج[5]، الهیدان اصلاح طلب قرن نوزدهم، معتقد است:روحالقدس بهعنوان روح راستی، قداست و روح حیات (در همۀ اشکال آن)، در کنار هر انسان حضور داشته، بر ذهن آنها تأثیر میگذارد و در هر زمان و هر مکان و تا حدی که به نظر او مناسب است، به سمت حقیقت و راستی میبرد، از شریر رهایی میدهد، به نیکی ترغیب میکند، حکمت و قوت میبخشد … . این همان چیزی است که الهیات، آن را فیض عام مینامد.[6]
آبراهام کویپر[7] فیض عام را بهعنوان فعلی از خدا توصیف میکند:که به وسیلۀ آن از یکسو امور منفی همانا فعالیتهای شیطان، مرگ و گناه را محدود میسازد و از سوی دیگر به شکل مثبت، برای این جهان هستی و همچنین برای نژاد بشری ما، که از بنیان و عمیقاً گناهکار است، حالت میانی ایجاد میکند.[8]
برای فیض عام تعریفی کوتاهتر و مفیدتر را ماری ارائه داده است. وی مینویسد، فیض عام عبارت است از هر نوع و هر میزان لطف و رحمت از جانب خداوند، فارغ از عمل نجاتبخش او، که این دنیای بیلیاقت و ملعون به خاطر گناه، از آن لذت میبرد.[9] حال آمادگی داریم جلوههای فیض عام را در جهانی که در آن زندگی میکنیم، بشناسیم.فیض عام و مهار گناه
همانگونه که در فیض عام مشاهده شد، نیکویی خدا را میتوان ابتدا در تأثیر مهارکننده و عمل بازدارندۀ آن در بروز گناه و فساد انسان، دید. این عمل پیشگیرانۀ نیکویی خدا در مهار گناه، جامع و فراگیر نیست، وگرنه تاکنون هیچ گناهی وجود نداشت. همچنین، به یک اندازه هم نیست، زیرا اگر برای همه یکسان بود، تمام مردان و زنان بهطور برابر گناهکار یا نیکوکار میبودند. بنابراین، منظور ما این است که آشکار شدن و تأثیرات فساد اخلاقی انسان، نمیتواند بیشتر از حد مجاز باشد. واقعیت تجربی و ساده این است که اگر فساد میتوانست به حداکثر میزان ممکن خود برسد، ادامۀ زندگی بر روی زمین ممکن نبود. فیض عام بهعنوان یک ع...
340 قسمت