Artwork

محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
Player FM - برنامه پادکست
با برنامه Player FM !

Ganje Hozour audio Program #920

 
اشتراک گذاری
 

Fetch error

Hmmm there seems to be a problem fetching this series right now. Last successful fetch was on April 18, 2024 10:03 (1d ago)

What now? This series will be checked again in the next hour. If you believe it should be working, please verify the publisher's feed link below is valid and includes actual episode links. You can contact support to request the feed be immediately fetched.

Manage episode 331135666 series 1755842
محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
برنامه شماره ۹۲۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۷ ژوئن ۲۰۲۲ - ۱۸ خرداد.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۲۰ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده را؟آن مهِ تابندهٔ فرخنده رابنده کند رویِ تو صد شاه راشاه کند خندهٔ تو بنده راخنده بیاموز گلِ سرخ راجلوه کن آن دولتِ پاینده رابسته بدان است درِ آسمانتا بکشد چون تو گشاینده رادیدهٔ قِطّارِ(۱) شترهایِ مستمنتظرانند کشاننده رازلف برافشان و در آن حلقه کشحلقِ دو صد حلقه رباینده(۲) راروزِ وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا(۳) مدّتِ آینده راعاشقِ زخمست(۴) دفِ سخت رومیلِ لبست آن نیِ نالنده رابر رخِ دف چند طپانچه(۵) بزندم ده آن نایِ سِگالنده(۶) راور به طمع ناله برآرد رَباب(۷)خوش بگشا آن کفِ بخشنده راعیب مکن گر غزل ابتر(۸) بماندنیست وفا خاطرِ(۹) پرّنده را(۱) قِطار: صف شتران(۲) حلقه رباینده: کسی که در نوعی مسابقه حلقه را با نیزه برباید.(۳) مپا: منتظر مباش(۴) زخم: زخمه، ضربه(۵) طپانچه: ضربه، سیلی(۶) سِگالنده: جوینده، اندیشه کننده(۷) رَباب: نوعی ساز موسیقی، ابر پر باران(۸) ابتر: ناقص(۹) خاطر: خطاب یا واردی که بر دل گذرد و نپاید.------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده را؟آن مهِ تابندهٔ فرخنده رامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1298چیز دیگر ماند، اما گفتنشبا تو، روحُ‌الْقُدْس گوید بی‌مَنَشنی، تو گویی هم به گوشِ خویشتننی من و، نی غیرِ من، ای هم تو من همچو آن وقتی که خواب اندر رَویتو ز پیشِ خود، به پیشِ خود شویمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2346, Divan e Shamsچو فرمود‌ست حق کَالصُّلْحُ خَیْرٌرها کن ماجرا(۱۰) را ای یگانهقرآن کریم، سورهٔ نساء (۴)، آیهٔ ۱۲۸Quran, Sooreh An-Nisaa(#4), Line #128«…وَالصُّلْحُ خَيْرٌ…»«…كه آشتى بهتر است…»(۱۰) ماجرا: جنگ و کدورتِ خاطر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا، به باطن در چه کاری؟شکاری می‌کنی، یا تو شکاری؟حریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید، شرم داریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بَلا دادتا بازکِشد به بی‌جَهاتَت(۱۱)(۱۱) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مُرده بیرون می‌کُنَدنفسِ زنده سوی مرگی می‌تَنَدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3056, Divan e Shamsقضا که تیرِ حوادث به تو همی‌انداختتو را کُند به عنایت از آن سپس سِپَری‏مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 323, Divan e Shamsجملهٔ بی‌قراریت از طلبِ قرارِ توستطالبِ بی‌ قرار شو تا که قرار آیدتجملهٔ ناگوارشت(۱۲) از طلبِ گوارش استترکِ گوارش ار کنی، زهر گوار آیدت(۱۳)جملهٔ بی‌مرادیت از طلبِ مرادِ توستور نه همه مرادها همچو نثار آیدت(۱۲) ناگوارش: سوء هضم، مجازاً تبه روزی، بدحالی(۱۳) گوار آمدن: گوارا شدن------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علتی بتّر ز پندار کمالنیست اندر جان تو ای ذُو دَلال(۱۴)از دل و از دیده‌ات بس خون رودتا ز تو این مُعجِبی بیرون رودعلت ابلیس انا خیری بده‌ستوین مرض در نفس هر مخلوق هستقرآن کریم، سوره اعراف (۷)، آیه ۱۲Quran, Sooreh Al-A’raaf(#7), Line #12«…قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ.»«… ابلیس گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش و او را از گل‌ آفریده‌ای.»(۱۴) ذُو دَلال: صاحب ناز و کرشمه------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2935, Divan e Shamsبستی تو هستِ ما را، بر نیستیِّ مطلقبستی مرادِ ما را بر شرطِ بی‌مرادیمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهی‌ستتا بدانی سِرِّ سِرِّ جبر چیستترک کن این جبرِ جمعِ مَنبَلان(۱۵)تا خبر یابی از آن جبرِ چو جانترکِ معشوقی کن و، کن عاشقیای گمان برده که خوب و فایقی(۱۶)(۱۵) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار(۱۶) فایق: چیره، مسلط، برتر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2842, Divan e Shamsبتِ من ز در درآمد، به مبارکی و شادیبه مرادِ دل رسیدم، به جهانِ بی‌مرادیحافظ، دیوان غزلیّات، غزل شمارهٔ ۳۹۳Poem(Qazal)# 393, Divan e Hafezمرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست؟به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3220هست پیرِ راه‌دانِ پر فِطَن(۱۷)جوی‌هایِ نفس و تن را جوی‌کَنجوی، خود را کی توانَد پاک کرد؟نافع از علمِ خدا شُد علم مردکی تراشد تیغ، دستهٔ خویش رارو، به جرّاحی سپار این ریش(۱۸) را(۱۷) فِطَن: جمع فِطنَه، به معنی زیرکی، هوشیاری، دانایی(۱۸) ریش: زخم، جراحت------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #635در هر آن کاری که میل استَت بدانقدرت خود را همی بینی عِیانواندر آن کاری که میلت نیست و خواستاندر آن جبری شدی، کین از خداستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #544ناز کردن خوش‌تر آید از شِکَرلیک، کم خایَش، که دارد صد خطرایمنْ‌آبادست آن راهِ نیازتَرکِ نازش گیر و، با آن ره بسازمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4462 عزم‌ها و قصدها در ماجَراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طَمْعِ(۱۹) آن دلت نیّت کندبارِ دیگر نیّتت را بشکندور به کلّی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید، اَمَل(۲۰) کی کاشتی؟(۱۹) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۲۰) اَمَل: آرزو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویشبا‌خبر گشتند از مولایِ خویشبی‌مرادی شد قَلاووزِ(۲۱) بهشتحُفَّتِ‌الْجَنَّة شنو ای خوشْ‌سرشتحدیث نبوی«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»(۲۱) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4469پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکستِ عاشقان؟عاقلان، اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان، اشکسته با صد اختیارعاقلانش، بندگانِ بندی‌اندعاشقانش، شِکّری و قندی‌انداِئْتِیا کَرْهاً مهارِ عاقلاناِئْتِیا طَوْعاً بهارِ بیدلاناز روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است.قرآن كريم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آيهٔ ۱۱Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»«سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.» مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که مانْد از کاهلی(۲۲) بی‌شُکر و صبراو همین داند که گیرد پایِ جَبرهر که جبر آورد، خود رنجور(۲۳) کردتا همان رنجوری‌اش، در گور کرد(۲۲) کاهلی: تنبلی(۲۳) رنجور: بیمار------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگانِ خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4038عام می‌خوانند هر دَم نامِ پاکاین عمل نَکْند، چو نَبْوَد عشقناکمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3145ذرّه‌یی گر جهدِ تو افزون بوددر ترازویِ خدا موزون بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1961بی‌نهایت حضرت است این بارگاهصدر را بگذار، صدرِ توست راهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #663بعد از آن این دو به بی‌هوشی روندوالِد و مولود آنجا یک شوندچونکه کردند آشتی شادی و دردمُطرِبان را تُرکِ ما بیدار کردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2142, Divan e Shamsچون بجهد خنده ز من، خنده نهان دارم از اوروی تُرُش سازم از او، بانگ و فغان آرَم از اوبا تُرُشان لاغ(۲۴) کنی، خنده زنی، جنگ شودخنده نهان کردم من، اشک همی‌بارم از او(۲۴) لاغ: شوخی------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 96, Divan e Shamsخواهی که ز معده و لبِ هر خام گریزیپرگوهر و روتلخ(۲۵) همی‌باش چو دریا(۲۵) روتلخ: اخمو------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قَرین(۲۶) بی‌قول و گفت‌وگوی اوخو بدزدد دل نهان از خویِ او(۲۶) قَرین: همنشین------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #838جز عنایت که گشاید چشم را؟جز محبّت که نشاند خشم را؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2948, Divan e Shamsای کرده رو چو سرکه، چه گردد ار بخندی؟وَالله ز سرکه رویی(۲۷)، تو هیچ بَرنَبَندی(۲۸)ای لولیانِ(۲۹) لالا، با لا پَریده بالاوارسته زین هَیولا، فارغ ز چون و چندی(۲۷) سرکه‌رویی: ترش‌رویی، بی‌دماغی(۲۸) بَربستن: سود بردن، بهره‌مند شدن(۲۹) لولیان: جمعِ لولی به معنی سرمست، با نشاط------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2719هین بیآ ای جانِ جان و صد جهانخوش غنیمت‌دار نقدِ این زماندر مَدُزد آن رویِ مَه از شبروانسر مَکَش زین جُوی، ای آبِ روانتا لبِ جُو خندد از آبِ مَعین(۳۰)لب لبِ جُو سر برآرد یاسمینچون ببینی بر لبِ جُو سبزه مستپس بدان از دُور کآنجا آب هستگفت: سیماهُم وَجُوهٌ کردگارکه بُوَد غَمّازِ(۳۱) باران، سبزه‌زارحق تعال فرمود که باطن اشخاص از ظاهر رخسارشان نمایان است، به همین جهت وجود چمنزار حاکی از اینست که بارانی نازل شده است.قرآن کریم، سورهٔ الرحمن (۵۵)، آیهٔ ۴۱Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #41«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ… .»«كافران را به نشان صورتشان مى‌شناسند… .»گر ببارد شب، نبیند هیچ‌کسکه بود در خواب هر نَفْس و نَفَستازگیِّ هر گلستانِ جمیلهست بر بارانِ پنهانی، دلیل(۳۰) آبِ مَعین: آب جاری و زلال(۳۱) غَمّاز: بسیار سخن‌چین، در اینجا به معنی آشکارکننده.------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1478زورِ جانِ کوه‌ْکَن، شَقِّ حَجَر(۳۲)زورِ جانِ جان، در اِنْشَقَّ الْقَمَر(۳۳)(۳۲) شَقِّ حَجَر: شکافتن سنگ(۳۳) اِنشَقَّ الْقَمَر: شکافتن ماه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2867هر که او را مُقتدا(۳۴) سازد، بِرَستدر مقامِ امن و، آزادی نشست(۳۴) مُقتدا: پیش‌نماز، رهبر، پیشوا------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حَبْر(۳۵) و سَنی(۳۶)خویش را بدخُو و خالی می‌کنی(۳۵) حَبر: دانشمند، دانا(۳۶) سَنی: رفیع، بلند مرتبه------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #151مردهٔ خود را رها کرده‌ست اومردهٔ بیگانه را جوید رَفومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #479دیده آ، بر دیگران، نوحه‌گریمدّتی بنشین و، بر خود می‌گِریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2781این حروفِ حال‌ هات از نسخِ(۳۷) اوستعزم و فسخت هم ز عزم و فَسخِ اوستجز نیاز و جز تضرّع(۳۸) راه نیستزین تقلّب هر قلم آگاه نیستاین، قلم داند ولی بر قدرِ خَودقدرِ خود پیدا کند در نیک و بد(۳۷) نَسْخ: نسخه‌برداری از روی کتاب، نوشتن(۳۸) تضرّع: زاری------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالکِ خود باشد اندر اِتَّقُوا(۳۹)چون نباشد حفظ و تقوی، زینهار(۴۰)دور کن آلت، بینداز اختیار(۳۹) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز‌ کنید.(۴۰) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2081حافظان را گر نبینی ای عَیار(۴۱)اختیارت را ببین بی‌اختیار(۴۱) عَیار: مخفّفِ عَیّار به معنی جوانمرد------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۷۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3749در تضرّع جوی و در اِفنای خویشکز تفکر جز صُوَر ناید به پیشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوالِ دنیا روز و شبچون قلم در پنجه تقلیبِ(۴۲) رب(۴۲) تقلیب: برگردانیدن، واژگونه کردن------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3386پس چه چاره جز پناهِ چاره‌گر؟ناامیدی مِسّ و، اِکسیرش(۴۳) نظر(۴۳) اِکسیر: کیمیا------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1950ور نمی‌تانی به کعبه‌ی لطف پَرعرضه کن بیچارگی بر چاره‌گرزاری و گریه، قوی سرمایه‌ای استرحمتِ کُلّی، قوی‌تر دایه‌ای استدایه و مادر، بهانه‌جو بُوَدتا که کی آن طفلِ او گریان شودطفلِ حاجاتِ شما را آفریدتا بنالید و شود شیرش پدیدگفت: اُدْعُوا(۴۴) الله، بی زاری مباشتا بجوشد شیرهای مِهرهاشقرآن کریم، سوره اسراء (۱۷)، آیه ۱۱۰Quran, Sooreh Al-Israa(#17), Line #110«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلاً.»«بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتای او را خوانده اید] نیکوترینِ نام‌ها [که این دو نام هم از آنهاست] فقط ویژه اوست. و نماز خود را با صدای بلند و نیز با صدای آهسته مخوان و میان این دو [صدا] راهی میانه بجوی.»هُوی هُویِ باد و شیرافشانِ ابردر غمِ مااَند، یک ساعت تو صبر فِی السَّماءِ رِزْقُکُم نشنیده‌ای؟اندرین پستی چه بر چَفْسیده‌ای؟«مگر نشنیده‌ای که حق تعالی می‌فرماید: روزیِ شما در آسمان است؟ پس چرا به این دنیای پست چسبیده‌ای؟»قرآن کریم، سوره ذاريات (۵۱)، آیه ٢٢ Quran, Sooreh Adh-Dhaariyat(#51), Line #22«وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ.» «و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است.»ترس و نومیدیت دان آوازِ غولمی‌کشد گوشِ تو تا قَعرِ سُفول(۴۵)هر ندایی که تو را بالا کشیدآن ندا می‌دان که از بالا رسیدهر ندایی که تو را حرص آوَرَدبانگ گرگی دان که او مَردُم دَرَد(۴۴) اُدْعُوا: بخوانید(۴۵) سُفول: پستی------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1905, Divan e Shamsنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی(۴۶) رسیده‌ست غم بیش و غم کم را رها کنقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»(۴۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2761ای بسا دولت که آید گاه گاهپیشِ بی‌دولت، بگردد او ز راهای بسا معشوق کآید ناشناختپیش بدبختی، نداند عشق باختاین غلط‌‌دِه(۴۷)، دیده را، حِرمانِ(۴۸) ماستوین مُقَلِّب(۴۹)، قلب را، سوءُالقضاست(۵۰)چون بُتِ سنگین، شما را قبله شدلعنت و کوری شما را ظُلّه(۵۱) شدچون بشاید سنگتان انبازِ حقچون نشاید عقل و جان همراز حق؟پشّهٔ مُرده، هُما را شد شریکچون نشاید زنده همرازِ مَلیک(۵۲)؟(۴۷) غلط‌ دِه: غلط انداز، هرچیز که آدمی را دچار اشتباه کند.(۴۸) حِرمان: بدبختی، محرومی(۴۹) مُقَلِّب: دگرگون کننده، واژگون کننده(۵۰) سوءُالقضا: قضای بد، بدفرجامی(۵۱) ظُلّه: سایبان، سایهٔ هرچیزِ سایه‌دار(۵۲) مَلیک: صاحب ملک، پادشاه. از اسماء الهی است؛ در اینجا مراد خداوند و زندگی است.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3781آفتی نَبْوَد بَتَر از ناشناختتو بَرِ یار و، ندانی عشق باختمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2878باز چون پروانهٔ نسیان رسیدجانتان را جانبِ آتش کشیدکم کن ای پروانه، نسیان(۵۳) و شکیدر پرِ سوزیده بنگر تو یکیچون رهیدی، شُکرِ آن باشد که هیچسویِ آن دانه نداری پیچ پیچ(۵۴)تا تو را چون شکر گویی، بخشد اوروزیی بی‌دام و، بی‌خوفِ عدوشکرِ آن نعمت که‌تان آزاد کردنعمتِ حق را بباید یاد کرد(۵۳) نسیان: فراموشی(۵۴) پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #345توبه می‌آرند هم پروانه‌وارباز نسیان می‌کَشَدْشان سویِ کارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #348بار دیگر بر گُمان طمعِ سود خویش زد بر آتشِ آن شمع، زودبار دیگر سوخت هم واپس بجَستباز کردش حرص دل ناسیّ و مستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2883چند اندر رنج‌ها و در بلاگفتی: از دامم رها دِه ای خدا؟تا چنین خدمت کنم، احسان کنمخاک اندر دیدهٔ شیطان زنممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3101, Divan e Shamsچگونه خنده بپوشم؟ انارِ خندانمنبات و قند نتاند نمود سُمّاقی(۵۵)(۵۵) سُمّاقی: منسوب به سُمّاق، معرّب سُماک، گیاهی که میوهٔ آن مزهٔ ترش دارد، تُرُشی------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَستحَزم را خود، صبر آمد پا و دستحَزم کن از خورد، کین زَهرین گیاستحَزم کردن زور و نورِ انبیاستکاه باشد کو به هر بادی جَهَدکوه کی مر باد را وزنی نَهد؟هر طرف غولی همی ‌خوانَد تو راکِای برادر راه خواهی؟ هین بیاره نمایم، همرهت باشم رفیقمن قلاووزم(۵۶) در این راهِ دقیقنی قلاوزست و، نی رَه دانَد اویوسفا کم رو سویِ آن گرگ‌ْ خوحَزم، آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دام‌هایِ این سراکه نه چربِش دارد و نی نوش، اوسِحر خوانَد، می‌دَمد در گوش، او(۵۶) قلاووز: راهنما، پیشرو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1865آمد از حضرت ندا کِای مردِکار(۵۷)ای به هر رنجی به ما امّیدوارحُسنِ ظَنّ است و، امیدی خوش تو راکه تو را گوید به هر دَم برتر آهر زمان که قصدِ خواندن باشدتیا ز مُصحف‌ها قِرائت بایدتمن در آن دَم وادَهَم چشمِ تو راتا فرو خوانی، مُعَظَّم جوهرا(۵۷) مردِکار: آن که کارها را به نحو احسن انجام دهد، ماهر، استاد، حاذق، لایق، مرد کار الهی.------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2313چشم‌ بندِ خلق، جز اسباب نیست هر که لرزد بر سبب، ز اصحاب نیستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1768لا شَک(۵۸)، این تَرکِ هوا تلخی‌دِه استلیک از تلخیِّ بُعدِ حق بِه استگر جِهاد و صَوم(۵۹) سخت است و خشنلیک این بهتر ز بُعدِ مُمتَحِن(۶۰)رنج کی مانَد دَمی که ذُوالـْمِنَن(۶۱)گویدت: چونی؟ تو ای رنجورِ منور نگوید، کِت نه آن فهم و فن استلیک آن ذوقِ تو پرسش کردن استآن مَلیحان(۶۲) که طبیبانِ دل‌اندسوی رنجوران به پرسش مایل‌اند(۵۸) لا شَک: بدون شک، بی‌‌تردید(۵۹) صَوم: روزه، روزه گرفتن(۶۰) مُمتَحِن: امتحان‌ کننده(۶۱) ذُوالـْمِنَن: صاحبِ منت‌ها، صاحبِ عطاها، از صفاتِ خداوند(۶۲) مَلیح: نمکین، زیبا------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1875لا نُسَلِّم(۶۳) و اعتراض، از ما برفتچون عوض می‌آید از مفقود، زَفْت(۶۴)چونکه بی‌آتش مرا گرمی رسدراضیَم گر آتشش ما را کُشدبی‌چراغی چون دهد او روشنیگر چراغت شد، چه افغان می‌کنی؟(۶۳) لا نُسَلِّم: تسليم نمی‌شويم(۶۴) زَفْت: ستبر، عظیم------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٣٠٧٣Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3073قفلِ زَفتَست و، گشاینده خدادست در تسلیم زن و اندر رضامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2301ای دَقوقی با دو چشمِ همچو جوهین مَبُر اومید، ایشان را بجوهین بجو، که رکنِ دولت، جُستن استهر گشادی، در دل اندر بستن استاز همهٔ کارِ جهان، پرداختهکو و کو می‌گو به جان، چون فاختهنیک بنگر اندرین ای مُحْتَجِبکه دعا را، بست حق در اَسْتَجِبْهر که را دل پاک شد از اِعتلال(۶۵)آن دعا‌اش می‌رود تا ذوالجلالقرآن کریم، سورهٔ غافر (۴۰)، آیهٔ ۶۰Quran, Sooreh Al-Ghaafir(#40), Line #60«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»«پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم. آنهايى كه از پرستش من سركشى مى‌كنند زودا كه در عين خوارى به جهنم درآيند.»(۶۵) اِعتلال: بیماری، علّت، عارضه------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsدیدهٔ قِطّارِ شترهایِ مستمنتظرانند کشاننده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 72, Divan e Shamsخُنُک(۶۶) آن اشتری کاو را مهارِ عشقِ حق باشدهمیشه مست می‌دارد میانِ اشتران ما را(۶۶) خُنُک: خوش، خوشا------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsزلف برافشان و در آن حلقه کشحلقِ دو صد حلقه رباینده راحافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۹۵تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیاراییصبا را گو که بردارد زمانی بُرقَع(۶۷) از رویتو گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازیبرافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت(۶۷) بُرقَع: روبنده، روپوش------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۹۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1951گفت پیغمبر: که نَفْحَت‌هایِ(۶۸) حَقاندرین ایّام می‌آرد سَبَق(۶۹)گوش و هُش دارید این اوقات رادر رُبایید این چنین نَفحات رانَفْحِه آمد مر شما را دید و رفتهر که را می‌خواست جان بخشید و رفتنَفحِهٔ دیگر رسید، آگاه باشتا ازین هم وانمانی، خواجه‌تاش(۷۰)(۶۸) نَفحَت: بوی خوش، مراد عنایات و رحمت‌ها و دَمِ مبارکِ خداوندی است.(۶۹) سَبَق: پیشی گرفتن، پیش افتادن(۷۰) خواجه‌تاش: هریک از غلام یا نوکرانی که یک خواجه یا رئیس دارند.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4686گوشِ بی‌گوشی درین دَم بَرگُشابهرِ رازِ یَفْعَلُ الله ما یَشامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 872, Divan e Shamsهِل تا کُشد تو را، نه که آبِ حیات اوست؟تلخی مکن که دوست، عسل وار می کشدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsروزِ وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا مدّتِ آینده رامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #566عکس، چندان باید از یارانِ خَوشکه شوی از بحرِ بی‌عکس، آب‌ْکَشعکس، کَاوّل زد، تو آن تقلید دانچون پیاپی شد، شود تحقیق آنتا نشد تحقیق، از یاران مَبُراز صدف مَگْسَل، نگشت آن قطره، دُرّمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3782آن سلیمان، پیشِ جمله حاضرستلیک غیرت چشم‌بند و، ساحرستتا ز جهل و، خوابناکیّ و، فضولاو به پیشِ ما و، ما از وی مَلول(۷۱)تشنه را دردِ سر آرد بانگِ رعدچون نداند کو کشاند ابرِ سَعد(۷۲)چشمِ او مانده ست در جویِ روانبی ‌خبر از ذوقِ آبِ آسمانمَرکبِ همّت سوی اسباب رانداز مُسَبِّب لاجَرَم محروم ماندآنکه بیند او مُسَبِّب را عَیانکی نهد دل بر سبب های جهان؟ (۷۱) مَلول: افسرده، اندوهگین(۷۲) سَعد: خجسته، مبارک، مقابل نحس------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsعاشقِ زخمست دفِ سخت رومیلِ لبست آن نیِ نالنده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذّتِ بی‌کرانه‌ای است، عشق شده‌ست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsبر رخِ دف چند طپانچه بزندم ده آن نایِ سِگالنده رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1570 عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِدبوالعَجَب، من عاشقِ این هر دو ضدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsور به طمع ناله برآرد ربابخوش بگشا آن کفِ بخشنده رامولوى، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۲۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #822جمله عالَم زین غلط کردند راهکز عدم ترسند و، آن آمد پناهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1445بازگرد اکنون تو در شرحِ عدمکه چو پازهرست و، پنداریش سَممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2980برد هم‌جنسیِّ پَرْیانَش چنانکه رُباید روح را زخمِ سِنان(۷۳)چون بهشتی جنسِ جنّت آمده‌ستهم ز جنسیّت شود یزدانْ‌پرستنه نَبی فرمود: جود و مَحْمَده(۷۴)شاخِ جَنّت دان، به دنیا آمده؟(۷۳) سِنان: سر نیزه، نیزه(۷۴) مَحْمَده: ستایش، خصلت نیک------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1273 این سَخا، شاخی است از سروِ بهشتوای او کز کف چنین شاخی بِهِشت(۷۵)حدیث«بخشندگی، درختی از درختان بهشت است که شاخساران آن در دنیا فروهشته است. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه او را به بهشت راه بَرَد. و تنگ‌چشمی، درختی از درختان دوزخ است که شاخساران آن در دنیا فروهشته. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه، او را به دوزخ راه بَرَد.»(۷۵) هِشتَن: رها کردن، فروگذاشتن------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کُنی مَر غیر را حَبْر(۷۶) و سَنی(۷۷)خویش را بَدخو و خالی می‌کُنیمُتَّصِل چون شُد دِلَت با آن عَدَن(۷۸)هین بِگو مَهْراس(۷۹) از خالی شُدنامر قُل زین آمدش کای راستینکم نخواهد شد بگو دریاست ایناَنْصِتوا یعنی که آبَت را به لاغ(۸۰)هین تَلَف کَم کُن، که لبْ‌خُشک است باغ(۷۶) حَبر: دانا، دانشمند(۷۷) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۷۸) عَدَن: عالم قدس و جهان حقیقت(۷۹) مَهراس: نترس(۸۰) لاغ: هزل، شوخی، در اینجا به معنی بیهوده است.------------------------مجموع لغات:(۱) قِطار: صف شتران(۲) حلقه رباینده: کسی که در نوعی مسابقه حلقه را با نیزه برباید.(۳) مپا: منتظر مباش(۴) زخم: زخمه، ضربه(۵) طپانچه: ضربه، سیلی(۶) سِگالنده: جوینده، اندیشه کننده(۷) رَباب: نوعی ساز موسیقی، ابر پر باران(۸) ابتر: ناقص(۹) خاطر: خطاب یا واردی که بر دل گذرد و نپاید.(۱۰) ماجرا: جنگ و کدورتِ خاطر(۱۱) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی(۱۲) ناگوارش: سوء هضم، مجازاً تبه روزی، بدحالی(۱۳) گوار آمدن: گوارا شدن(۱۴) ذُو دَلال: صاحب ناز و کرشمه(۱۵) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار(۱۶) فایق: چیره، مسلط، برتر(۱۷) فِطَن: جمع فِطنَه، به معنی زیرکی، هوشیاری، دانایی(۱۸) ریش: زخم، جراحت(۱۹) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۲۰) اَمَل: آرزو(۲۱) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر(۲۲) کاهلی: تنبلی(۲۳) رنجور: بیمار(۲۴) لاغ: شوخی(۲۵) روتلخ: اخمو(۲۶) قَرین: همنشین(۲۷) سرکه‌رویی: ترش‌رویی، بی‌دماغی(۲۸) بَربستن: سود بردن، بهره‌مند شدن(۲۹) لولیان: جمعِ لولی به معنی سرمست، با نشاط(۳۰) آبِ مَعین: آب جاری و زلال(۳۱) غَمّاز: بسیار سخن‌چین، در اینجا به معنی آشکارکننده.(۳۲) شَقِّ حَجَر: شکافتن سنگ(۳۳) اِنشَقَّ الْقَمَر: شکافتن ماه(۳۴) مُقتدا: پیش‌نماز، رهبر، پیشوا(۳۵) حَبر: دانشمند، دانا(۳۶) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۳۷) نَسْخ: نسخه‌برداری از روی کتاب، نوشتن(۳۸) تضرّع: زاری(۳۹) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز‌ کنید.(۴۰) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه(۴۱) عَیار: مخفّفِ عَیّار به معنی جوانمرد(۴۲) تقلیب: برگردانیدن، واژگونه کردن(۴۳) اِکسیر: کیمیا(۴۴) اُدْعُوا: بخوانید(۴۵) سُفول: پستی(۴۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.(۴۷) غلط‌ دِه: غلط انداز، هرچیز که آدمی را دچار اشتباه کند.(۴۸) حِرمان: بدبختی، محرومی(۴۹) مُقَلِّب: دگرگون کننده، واژگون کننده(۵۰) سوءُالقضا: قضای بد، بدفرجامی(۵۱) ظُلّه: سایبان، سایهٔ هرچیزِ سایه‌دار(۵۲) مَلیک: صاحب ملک، پادشاه. از اسماء الهی است؛ در اینجا مراد خداوند و زندگی است.(۵۳) نسیان: فراموشی(۵۴) پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده(۵۵) سُمّاقی: منسوب به سُمّاق، معرّب سُماک، گیاهی که میوهٔ آن مزهٔ ترش دارد، تُرُشی(۵۶) قلاووز: راهنما، پیشرو(۵۷) مردِکار: آن که کارها را به نحو احسن انجام دهد، ماهر، استاد، حاذق، لایق، مرد کار الهی.(۵۸) لا شَک: بدون شک، بی‌‌تردید(۵۹) صَوم: روزه، روزه گرفتن(۶۰) مُمتَحِن: امتحان‌ کننده(۶۱) ذُوالـْمِنَن: صاحبِ منت‌ها، صاحبِ عطاها، از صفاتِ خداوند(۶۲) مَلیح: نمکین، زیبا(۶۳) لا نُسَلِّم: تسليم نمی‌شويم(۶۴) زَفْت: ستبر، عظیم(۶۵) اِعتلال: بیماری، علّت، عارضه(۶۶) خُنُک: خوش، خوشا(۶۷) بُرقَع: روبنده، روپوش(۶۸) نَفحَت: بوی خوش، مراد عنایات و رحمت‌ها و دَمِ مبارکِ خداوندی است.(۶۹) سَبَق: پیشی گرفتن، پیش افتادن(۷۰) خواجه‌تاش: هریک از غلام یا نوکرانی که یک خواجه یا رئیس دارند.(۷۱) مَلول: افسرده، اندوهگین(۷۲) سَعد: خجسته، مبارک، مقابل نحس(۷۳) سِنان: سر نیزه، نیزه(۷۴) مَحْمَده: ستایش، خصلت نیک(۷۵) هِشتَن: رها کردن، فروگذاشتن(۷۶) حَبر: دانا، دانشمند(۷۷) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۷۸) عَدَن: عالم قدس و جهان حقیقت(۷۹) مَهراس: نترس(۸۰) لاغ: هزل، شوخی، در اینجا به معنی بیهوده است.----------------------------************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده راآن مه تابنده فرخنده رابنده کند روی تو صد شاه راشاه کند خنده تو بنده راخنده بیاموز گل سرخ راجلوه کن آن دولت پاینده رابسته بدان است در آسمانتا بکشد چون تو گشاینده رادیده قطار شترهای مستمنتظرانند کشاننده رازلف برافشان و در آن حلقه کشحلق دو صد حلقه رباینده راروز وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا مدت آینده راعاشق زخمست دف سخت رومیل لبست آن نی نالنده رابر رخ دف چند طپانچه بزندم ده آن نای سگالنده راور به طمع ناله برآرد ربابخوش بگشا آن کف بخشنده راعیب مکن گر غزل ابتر بماندنیست وفا خاطر پرنده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده راآن مه تابنده فرخنده رامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1298چیز دیگر ماند اما گفتنشبا تو روح‌القدس گوید بی‌منشنی تو گویی هم به گوش خویشتننی من و نی غیر من ای هم تو منهمچو آن وقتی که خواب اندر رویتو ز پیش خود به پیش خود شویمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2346, Divan e Shamsچو فرمود‌ست حق کالصلح خیررها کن ماجرا را ای یگانهقرآن کریم، سورهٔ نساء (۴)، آیهٔ ۱۲۸Quran, Sooreh An-Nisaa(#4), Line #128«…وَالصُّلْحُ خَيْرٌ…»«…كه آشتى بهتر است…»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا به باطن در چه کاریشکاری می‌کنی یا تو شکاریحریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید شرم داریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بلا دادتا بازکشد به بی‌جهاتتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مرده بیرون می‌کندنفس زنده سوی مرگی می‌تندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3056, Divan e Shamsقضا که تیر حوادث به تو همی‌انداختتو را کند به عنایت از آن سپس سپری‏مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 323, Divan e Shamsجمله بی‌قراریت از طلب قرار توستطالب بی‌ قرار شو تا که قرار آیدتجمله ناگوارشت از طلب گوارش استترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدتجمله بی‌مرادیت از طلب مراد توستور نه همه مرادها همچو نثار آیدتمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علتی بتر ز پندار کمالنیست اندر جان تو ای ذو دلالاز دل و از دیده‌ات بس خون رودتا ز تو این معجبی بیرون رودعلت ابلیس انا خیری بده‌ستوین مرض در نفس هر مخلوق هستقرآن کریم، سوره اعراف (۷)، آیه ۱۲Quran, Sooreh Al-A’raaf(#7), Line #12«…قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ.»«… ابلیس گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش و او را از گل‌ آفریده‌ای.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2935, Divan e Shamsبستی تو هست ما را بر نیستی مطلقبستی مراد ما را بر شرط بی‌مرادیمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهی‌ستتا بدانی سر سر جبر چیستترک کن این جبر جمع منبلانتا خبر یابی از آن جبر چو جانترک معشوقی کن و کن عاشقیای گمان برده که خوب و فایقیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2842, Divan e Shamsبت من ز در درآمد به مبارکی و شادیبه مراد دل رسیدم به جهان بی‌مرادیحافظ، دیوان غزلیّات، غزل شمارهٔ ۳۹۳Poem(Qazal)# 393, Divan e Hafezمراد دل ز تماشای باغ عالم چیستبه دست مردم چشم از رخ تو گل چیدنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3220هست پیر راه‌دان پر فطنجوی‌های نفس و تن را جوی‌کنجوی خود را کی تواند پاک کردنافع از علم خدا شد علم مردکی تراشد تیغ دسته خویش رارو به جراحی سپار این ریش رامولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #635در هر آن کاری که میل استت بدانقدرت خود را همی بینی عیانواندر آن کاری که میلت نیست و خواستاندر آن جبری شدی کین از خداستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #544ناز کردن خوش‌تر آید از شکرلیک کم خایش که دارد صد خطرایمن‌آبادست آن راه نیازترک نازش گیر و با آن ره بسازمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4462عزم‌ها و قصدها در ماجراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طمع آن دلت نیت کندبار دیگر نیتت را بشکندور به کلی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید امل کی کاشتیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌های خویشبا‌خبر گشتند از مولای خویشبی‌مرادی شد قلاووز بهشتحفت‌الجنه شنو ای خوش‌سرشتمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4469پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکست عاشقانعاقلان اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان اشکسته با صد اختیارعاقلانش بندگان بندی‌اندعاشقانش شکری و قندی‌اندائتیا کرها مهار عاقلانائتیا طوعا بهار بیدلاناز روی کراهت و بی میلی بیایید افسار عاقلان است اما از روی رضا و خرسندی بیایید بهار عاشقان استقرآن كريم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آيهٔ ۱۱Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»«سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.» مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبراو همین داند که گیرد پای جبرهر که جبر آورد خود رنجور کردتا همان رنجوری‌اش در گور کردمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگان خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4038عام می‌خوانند هر دم نام پاکاین عمل نکند چو نبود عشقناکمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3145ذره‌یی گر جهد تو افزون بوددر ترازوی خدا موزون بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1961بی‌نهایت حضرت است این بارگاهصدر را بگذار صدر توست راهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #663بعد از آن این دو به بی‌هوشی روندوالد و مولود آنجا یک شوندچونکه کردند آشتی شادی و دردمطربان را ترک ما بیدار کردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2142, Divan e Shamsچون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از اوروی ترش سازم از او بانگ و فغان آرم از اوبا ترشان لاغ کنی خنده زنی جنگ شودخنده نهان کردم من اشک همی‌بارم از اومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 96, Divan e Shamsخواهی که ز معده و لب هر خام گریزیپرگوهر و روتلخ همی‌باش چو دریامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قرین بی‌قول و گفت‌وگوی اوخود بدزدد دل نهان از خوی اومولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #838جز عنایت که گشاید چشم راجز محبت که نشاند خشم رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2948, Divan e Shamsای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندیوالله ز سرکه رویی تو هیچ برنبندیای لولیان لالا با لا پریده بالاوارسته زین هیولا فارغ ز چون و چندیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2719هین بیا ای جان جان و صد جهانخوش غنیمت‌دار نقد این زماندر مدزد آن روی مه از شبروانسر مکش زین جوی ای آب روانتا لب جو خندد از آب معینلب لب جو سر برآرد یاسمینچون ببینی بر لب جو سبزه مستپس بدان از دور کانجا آب هستگفت سیماهم وجوه کردگارکه بود غماز باران سبزه‌زارحق تعال فرمود که باطن اشخاص از ظاهر رخسارشان نمایان است به همین جهت وجود چمنزار حاکی از اینست که بارانی نازل شده استقرآن کریم، سورهٔ الرحمن (۵۵)، آیهٔ ۴۱Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #41«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ… .»«كافران را به نشان صورتشان مى‌شناسند… .»گر ببارد شب نبیند هیچ‌کسکه بود در خواب هر نفس و نفستازگی هر گلستان جمیلهست بر باران پنهانی دلیلمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1478زور جان کوه‌کن شق حجرزور جان جان در انشق القمرمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2867هر که او را مقتدا سازد برستدر مقام امن و آزادی نشستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حبر و سنیخویش را بدخو و خالی می‌کنیمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #151مرده خود را رها کرده‌ست اومرده بیگانه را جوید رفومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #479دیده آ بر دیگران نوحه‌گریمدتی بنشین و بر خود می‌گریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2781این حروف حال‌ هات از نسخ اوستعزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوستجز نیاز و جز تضرع راه نیستزین تقلب هر قلم آگاه نیستاین قلم داند ولی بر قدر خودقدر خود پیدا کند در نیک و بدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالک خود باشد اندر اتقواچون نباشد حفظ و تقوی زینهاردور کن آلت بینداز اختیارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2081حافظان را گر نبینی ای عیاراختیارت را ببین بی‌اختیارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۷۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3749در تضرع جوی و در افنای خویشکز تفکر جز صور ناید به پیشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوال دنیا روز و شبچون قلم در پنجه تقلیب ربمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3386پس چه چاره جز پناه چاره‌گرناامیدی مس و اکسیرش نظرمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1950ور نمی‌تانی به کعبه‌ی لطف پرعرضه کن بیچارگی بر چاره‌گرزاری و گریه قوی سرمایه‌ای استرحمت کلی قوی‌تر دایه‌ای استدایه و مادر بهانه‌جو بودتا که کی آن طفل او گریان شودطفل حاجات شما را آفریدتا بنالید و شود شیرش پدیدگفت ادعوا الله بی زاری مباشتا بجوشد شیرهای مهرهاشقرآن کریم، سوره اسراء (۱۷)، آیه ۱۱۰Quran, Sooreh Al-Israa(#17), Line #110«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلاً.»«بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتای او را خوانده اید] نیکوترینِ نام‌ها [که این دو نام هم از آنهاست] فقط ویژه اوست. و نماز خود را با صدای بلند و نیز با صدای آهسته مخوان و میان این دو [صدا] راهی میانه بجوی.»هوی هوی باد و شیرافشان ابردر غم مااند یک ساعت تو صبرفی السما رزقکم نشنیده‌ایاندرین پستی چه بر چفسیده‌ایمگر نشنیده‌ای که حق تعالی می‌فرماید روزی شما در آسمان استپس چرا به این دنیای پست چسبیده‌ایقرآن کریم، سوره ذاريات (۵۱)، آیه ٢٢ Quran, Sooreh Adh-Dhaariyat(#51), Line #22«وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ.» «و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است.»ترس و نومیدیت دان آواز غولمی‌کشد گوش تو تا قعر سفولهر ندایی که تو را بالا کشیدآن ندا می‌دان که از بالا رسیدهر ندایی که تو را حرص آوردبانگ گرگی دان که او مردم دردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1905, Divan e Shamsنفخت فیه من روحی رسیده‌ستغم بیش و غم کم را رها کنقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2761ای بسا دولت که آید گاه گاهپیش بی‌دولت بگردد او ز راهای بسا معشوق کاید ناشناختپیش بدبختی نداند عشق باختاین غلط‌‌ده دیده را حرمان ماستوین مقلب قلب را سوءالقضاستچون بت سنگین شما را قبله شدلعنت و کوری شما را ظله شدچون بشاید سنگتان انبازِ حقچون نشاید عقل و جان همراز حقپشه مرده هما را شد شریکچون نشاید زنده همراز ملیکمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3781آفتی نبود بتر از ناشناختتو بر یار و ندانی عشق باختمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2878باز چون پروانه نسیان رسیدجانتان را جانب آتش کشیدکم کن ای پروانه نسیان و شکیدر پر سوزیده بنگر تو یکیچون رهیدی شکر آن باشد که هیچسوی آن دانه نداری پیچ پیچتا تو را چون شکر گویی بخشد اوروزیی بی‌دام و بی‌خوف عدوشکر آن نعمت که‌تان آزاد کردنعمت حق را بباید یاد کردمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #345توبه می‌آرند هم پروانه‌وارباز نسیان می‌کشدشان سوی کارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #348بار دیگر بر گمان طمع سود خویش زد بر آتش آن شمع زودبار دیگر سوخت هم واپس بجستباز کردش حرص دل ناسی و مستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2883چند اندر رنج‌ها و در بلاگفتی از دامم رها ده ای خداتا چنین خدمت کنم احسان کنمخاک اندر دیده شیطان زنممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3101, Divan e Shamsچگونه خنده بپوشم انار خندانمنبات و قند نتاند نمود سماقیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین بی صبر و حزمی کس نجستحزم را خود صبر آمد پا و دستحزم کن از خورد کین زهرین گیاستحزم کردن زور و نور انبیاستکاه باشد کو به هر بادی جهدکوه کی مر باد را وزنی نهدهر طرف غولی همی ‌خواند تو راکای برادر راه خواهی هین بیاره نمایم همرهت باشم رفیقمن قلاووزم در این راه دقیقنی قلاوزست و نی ره داند اویوسفا کم رو سوی آن گرگ‌ خوحزم آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دام‌های این سراکه نه چربش دارد و نی نوش اوسحر خواند می‌دمد در گوش اومولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1865آمد از حضرت ندا کای مردکارای به هر رنجی به ما امیدوارحسن ظن است و امیدی خوش تو راکه تو را گوید به هر دم برتر آهر زمان که قصد خواندن باشدتیا ز مصحف‌ها قرائت بایدتمن در آن دم وادهم چشم تو راتا فرو خوانی معظم جوهرامولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2313چشم‌ بند خلق جز اسباب نیست هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1768لا شک این ترک هوا تلخی‌ده استلیک از تلخی بعد حق به استگر جهاد و صوم سخت است و خشنلیک این بهتر ز بعد ممتحنرنج کی ماند دمی که ذوالـمننگویدت چونی تو ای رنجور منور نگوید کت نه آن فهم و فن استلیک آن ذوق تو پرسش کردن استآن ملیحان که طبیبان دل‌اندسوی رنجوران به پرسش مایل‌اندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1875لا نسلم و اعتراض از ما برفتچون عوض می‌آید از مفقود زفتچونکه بی‌آتش مرا گرمی رسدراضیم گر آتشش ما را کشدبی‌چراغی چون دهد او روشنیگر چراغت شد چه افغان می‌کنیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٣٠٧٣Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3073قفل زفتست و گشاینده خدادست در تسلیم زن و اندر رضامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2301ای دقوقی با دو چشم همچو جوهین مبر اومید ایشان را بجوهین بجو که رکن دولت جستن استهر گشادی در دل اندر بستن استاز همه کار جهان پرداختهکو و کو می‌گو به جان چون فاختهنیک بنگر اندرین ای محتجبکه دعا را بست حق در استجبهر که را دل پاک شد از اعتلالآن دعا‌اش می‌رود تا ذوالجلالقرآن کریم، سورهٔ غافر (۴۰)، آیهٔ ۶۰Quran, Sooreh Al-Ghaafir(#40), Line #60«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»«پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم. آنهايى كه از پرستش من سركشى مى‌كنند زودا كه در عين خوارى به جهنم درآيند.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsدیده قطار شترهای مستمنتظرانند کشاننده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 72, Divan e Shamsخنک آن اشتری کاو را مهار عشقِ حق باشدهمیشه مست می‌دارد میان اشتران ما رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsزلف برافشان و در آن حلقه کشحلق دو صد حلقه رباینده راحافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۹۵تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیاراییصبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویتو گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازیبرافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویتمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۹۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1951گفت پیغمبر که نفحت‌های حقاندرین ایام می‌آرد سبقگوش و هش دارید این اوقات رادر ربایید این چنین نفحات رانفحه آمد مر شما را دید و رفتهر که را می‌خواست جان بخشید و رفتنفحه دیگر رسید آگاه باشتا ازین هم وانمانی خواجه‌تاشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4686گوش بی‌گوشی درین دم برگشابهر راز یفعل الله ما یشامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 872, Divan e Shamsهل تا کشد تو را نه که آب حیات اوستتلخی مکن که دوست عسل وار می کشدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsروز وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا مدت آینده رامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #566عکس چندان باید از یاران خوشکه شوی از بحر بی‌عکس آب‌کشعکس کاول زد تو آن تقلید دانچون پیاپی شد شود تحقیق آنتا نشد تحقیق از یاران مبراز صدف مگسل نگشت آن قطره درمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3782آن سلیمان پیش جمله حاضرستلیک غیرت چشم‌بند و ساحرستتا ز جهل و خوابناکی و فضولاو به پیش ما و ما از وی ملولتشنه را درد سر آرد بانگ رعدچون نداند کو کشاند ابر سعدچشم او مانده ست در جوی روانبی ‌خبر از ذوق آب آسمانمرکب همت سوی اسباب رانداز مسبب لاجرم محروم ماندآنکه بیند او مسبب را عیانکی نهد دل بر سبب های جهان مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsعاشق زخمست دف سخت رومیل لبست آن نی نالنده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذت بی‌کرانه‌ای است عشق شده‌ست نام اوقاعده خود شکایت است ور نه جفا چرا بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsبر رخ دف چند طپانچه بزندم ده آن نای سگالنده رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1570عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدبوالعجب من عاشق این هر دو ضدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsور به طمع ناله برآرد ربابخوش بگشا آن کف بخشنده رامولوى، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۲۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #822جمله عالم زین غلط کردند راهکز عدم ترسند و آن آمد پناهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1445بازگرد اکنون تو در شرح عدمکه چو پازهرست و پنداریش سممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2980برد هم‌جنسی پریانش چنانکه رباید روح را زخم سنانچون بهشتی جنس جنت آمده‌ستهم ز جنسیت شود یزدان‌پرستنه نبی فرمود جود و محمدهشاخ جنت دان به دنیا آمدهمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1273این سخا شاخی است از سرو بهشتوای او کز کف چنین شاخی بهشتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حبر و سنیخویش را بدخو و خالی می‌کنیمتصل چون شد دلت با آن عدنهین بگو مهراس از خالی شدنامر قل زین آمدش کای راستینکم نخواهد شد بگو دریاست اینانصتوا یعنی که آبت را به لاغهین تلف کم کن که لب‌خشک است باغ
  continue reading

1180 قسمت

Artwork

Ganje Hozour audio Program #920

Ganj e Hozour Programs

403 subscribers

published

iconاشتراک گذاری
 

Fetch error

Hmmm there seems to be a problem fetching this series right now. Last successful fetch was on April 18, 2024 10:03 (1d ago)

What now? This series will be checked again in the next hour. If you believe it should be working, please verify the publisher's feed link below is valid and includes actual episode links. You can contact support to request the feed be immediately fetched.

Manage episode 331135666 series 1755842
محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
برنامه شماره ۹۲۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۷ ژوئن ۲۰۲۲ - ۱۸ خرداد.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۲۰ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده را؟آن مهِ تابندهٔ فرخنده رابنده کند رویِ تو صد شاه راشاه کند خندهٔ تو بنده راخنده بیاموز گلِ سرخ راجلوه کن آن دولتِ پاینده رابسته بدان است درِ آسمانتا بکشد چون تو گشاینده رادیدهٔ قِطّارِ(۱) شترهایِ مستمنتظرانند کشاننده رازلف برافشان و در آن حلقه کشحلقِ دو صد حلقه رباینده(۲) راروزِ وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا(۳) مدّتِ آینده راعاشقِ زخمست(۴) دفِ سخت رومیلِ لبست آن نیِ نالنده رابر رخِ دف چند طپانچه(۵) بزندم ده آن نایِ سِگالنده(۶) راور به طمع ناله برآرد رَباب(۷)خوش بگشا آن کفِ بخشنده راعیب مکن گر غزل ابتر(۸) بماندنیست وفا خاطرِ(۹) پرّنده را(۱) قِطار: صف شتران(۲) حلقه رباینده: کسی که در نوعی مسابقه حلقه را با نیزه برباید.(۳) مپا: منتظر مباش(۴) زخم: زخمه، ضربه(۵) طپانچه: ضربه، سیلی(۶) سِگالنده: جوینده، اندیشه کننده(۷) رَباب: نوعی ساز موسیقی، ابر پر باران(۸) ابتر: ناقص(۹) خاطر: خطاب یا واردی که بر دل گذرد و نپاید.------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده را؟آن مهِ تابندهٔ فرخنده رامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1298چیز دیگر ماند، اما گفتنشبا تو، روحُ‌الْقُدْس گوید بی‌مَنَشنی، تو گویی هم به گوشِ خویشتننی من و، نی غیرِ من، ای هم تو من همچو آن وقتی که خواب اندر رَویتو ز پیشِ خود، به پیشِ خود شویمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2346, Divan e Shamsچو فرمود‌ست حق کَالصُّلْحُ خَیْرٌرها کن ماجرا(۱۰) را ای یگانهقرآن کریم، سورهٔ نساء (۴)، آیهٔ ۱۲۸Quran, Sooreh An-Nisaa(#4), Line #128«…وَالصُّلْحُ خَيْرٌ…»«…كه آشتى بهتر است…»(۱۰) ماجرا: جنگ و کدورتِ خاطر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا، به باطن در چه کاری؟شکاری می‌کنی، یا تو شکاری؟حریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید، شرم داریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بَلا دادتا بازکِشد به بی‌جَهاتَت(۱۱)(۱۱) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مُرده بیرون می‌کُنَدنفسِ زنده سوی مرگی می‌تَنَدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3056, Divan e Shamsقضا که تیرِ حوادث به تو همی‌انداختتو را کُند به عنایت از آن سپس سِپَری‏مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 323, Divan e Shamsجملهٔ بی‌قراریت از طلبِ قرارِ توستطالبِ بی‌ قرار شو تا که قرار آیدتجملهٔ ناگوارشت(۱۲) از طلبِ گوارش استترکِ گوارش ار کنی، زهر گوار آیدت(۱۳)جملهٔ بی‌مرادیت از طلبِ مرادِ توستور نه همه مرادها همچو نثار آیدت(۱۲) ناگوارش: سوء هضم، مجازاً تبه روزی، بدحالی(۱۳) گوار آمدن: گوارا شدن------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علتی بتّر ز پندار کمالنیست اندر جان تو ای ذُو دَلال(۱۴)از دل و از دیده‌ات بس خون رودتا ز تو این مُعجِبی بیرون رودعلت ابلیس انا خیری بده‌ستوین مرض در نفس هر مخلوق هستقرآن کریم، سوره اعراف (۷)، آیه ۱۲Quran, Sooreh Al-A’raaf(#7), Line #12«…قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ.»«… ابلیس گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش و او را از گل‌ آفریده‌ای.»(۱۴) ذُو دَلال: صاحب ناز و کرشمه------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2935, Divan e Shamsبستی تو هستِ ما را، بر نیستیِّ مطلقبستی مرادِ ما را بر شرطِ بی‌مرادیمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهی‌ستتا بدانی سِرِّ سِرِّ جبر چیستترک کن این جبرِ جمعِ مَنبَلان(۱۵)تا خبر یابی از آن جبرِ چو جانترکِ معشوقی کن و، کن عاشقیای گمان برده که خوب و فایقی(۱۶)(۱۵) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار(۱۶) فایق: چیره، مسلط، برتر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2842, Divan e Shamsبتِ من ز در درآمد، به مبارکی و شادیبه مرادِ دل رسیدم، به جهانِ بی‌مرادیحافظ، دیوان غزلیّات، غزل شمارهٔ ۳۹۳Poem(Qazal)# 393, Divan e Hafezمرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست؟به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3220هست پیرِ راه‌دانِ پر فِطَن(۱۷)جوی‌هایِ نفس و تن را جوی‌کَنجوی، خود را کی توانَد پاک کرد؟نافع از علمِ خدا شُد علم مردکی تراشد تیغ، دستهٔ خویش رارو، به جرّاحی سپار این ریش(۱۸) را(۱۷) فِطَن: جمع فِطنَه، به معنی زیرکی، هوشیاری، دانایی(۱۸) ریش: زخم، جراحت------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #635در هر آن کاری که میل استَت بدانقدرت خود را همی بینی عِیانواندر آن کاری که میلت نیست و خواستاندر آن جبری شدی، کین از خداستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #544ناز کردن خوش‌تر آید از شِکَرلیک، کم خایَش، که دارد صد خطرایمنْ‌آبادست آن راهِ نیازتَرکِ نازش گیر و، با آن ره بسازمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4462 عزم‌ها و قصدها در ماجَراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طَمْعِ(۱۹) آن دلت نیّت کندبارِ دیگر نیّتت را بشکندور به کلّی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید، اَمَل(۲۰) کی کاشتی؟(۱۹) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۲۰) اَمَل: آرزو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویشبا‌خبر گشتند از مولایِ خویشبی‌مرادی شد قَلاووزِ(۲۱) بهشتحُفَّتِ‌الْجَنَّة شنو ای خوشْ‌سرشتحدیث نبوی«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»(۲۱) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4469پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکستِ عاشقان؟عاقلان، اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان، اشکسته با صد اختیارعاقلانش، بندگانِ بندی‌اندعاشقانش، شِکّری و قندی‌انداِئْتِیا کَرْهاً مهارِ عاقلاناِئْتِیا طَوْعاً بهارِ بیدلاناز روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است.قرآن كريم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آيهٔ ۱۱Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»«سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.» مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که مانْد از کاهلی(۲۲) بی‌شُکر و صبراو همین داند که گیرد پایِ جَبرهر که جبر آورد، خود رنجور(۲۳) کردتا همان رنجوری‌اش، در گور کرد(۲۲) کاهلی: تنبلی(۲۳) رنجور: بیمار------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگانِ خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4038عام می‌خوانند هر دَم نامِ پاکاین عمل نَکْند، چو نَبْوَد عشقناکمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3145ذرّه‌یی گر جهدِ تو افزون بوددر ترازویِ خدا موزون بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1961بی‌نهایت حضرت است این بارگاهصدر را بگذار، صدرِ توست راهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #663بعد از آن این دو به بی‌هوشی روندوالِد و مولود آنجا یک شوندچونکه کردند آشتی شادی و دردمُطرِبان را تُرکِ ما بیدار کردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2142, Divan e Shamsچون بجهد خنده ز من، خنده نهان دارم از اوروی تُرُش سازم از او، بانگ و فغان آرَم از اوبا تُرُشان لاغ(۲۴) کنی، خنده زنی، جنگ شودخنده نهان کردم من، اشک همی‌بارم از او(۲۴) لاغ: شوخی------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 96, Divan e Shamsخواهی که ز معده و لبِ هر خام گریزیپرگوهر و روتلخ(۲۵) همی‌باش چو دریا(۲۵) روتلخ: اخمو------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قَرین(۲۶) بی‌قول و گفت‌وگوی اوخو بدزدد دل نهان از خویِ او(۲۶) قَرین: همنشین------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #838جز عنایت که گشاید چشم را؟جز محبّت که نشاند خشم را؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2948, Divan e Shamsای کرده رو چو سرکه، چه گردد ار بخندی؟وَالله ز سرکه رویی(۲۷)، تو هیچ بَرنَبَندی(۲۸)ای لولیانِ(۲۹) لالا، با لا پَریده بالاوارسته زین هَیولا، فارغ ز چون و چندی(۲۷) سرکه‌رویی: ترش‌رویی، بی‌دماغی(۲۸) بَربستن: سود بردن، بهره‌مند شدن(۲۹) لولیان: جمعِ لولی به معنی سرمست، با نشاط------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2719هین بیآ ای جانِ جان و صد جهانخوش غنیمت‌دار نقدِ این زماندر مَدُزد آن رویِ مَه از شبروانسر مَکَش زین جُوی، ای آبِ روانتا لبِ جُو خندد از آبِ مَعین(۳۰)لب لبِ جُو سر برآرد یاسمینچون ببینی بر لبِ جُو سبزه مستپس بدان از دُور کآنجا آب هستگفت: سیماهُم وَجُوهٌ کردگارکه بُوَد غَمّازِ(۳۱) باران، سبزه‌زارحق تعال فرمود که باطن اشخاص از ظاهر رخسارشان نمایان است، به همین جهت وجود چمنزار حاکی از اینست که بارانی نازل شده است.قرآن کریم، سورهٔ الرحمن (۵۵)، آیهٔ ۴۱Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #41«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ… .»«كافران را به نشان صورتشان مى‌شناسند… .»گر ببارد شب، نبیند هیچ‌کسکه بود در خواب هر نَفْس و نَفَستازگیِّ هر گلستانِ جمیلهست بر بارانِ پنهانی، دلیل(۳۰) آبِ مَعین: آب جاری و زلال(۳۱) غَمّاز: بسیار سخن‌چین، در اینجا به معنی آشکارکننده.------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1478زورِ جانِ کوه‌ْکَن، شَقِّ حَجَر(۳۲)زورِ جانِ جان، در اِنْشَقَّ الْقَمَر(۳۳)(۳۲) شَقِّ حَجَر: شکافتن سنگ(۳۳) اِنشَقَّ الْقَمَر: شکافتن ماه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2867هر که او را مُقتدا(۳۴) سازد، بِرَستدر مقامِ امن و، آزادی نشست(۳۴) مُقتدا: پیش‌نماز، رهبر، پیشوا------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حَبْر(۳۵) و سَنی(۳۶)خویش را بدخُو و خالی می‌کنی(۳۵) حَبر: دانشمند، دانا(۳۶) سَنی: رفیع، بلند مرتبه------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #151مردهٔ خود را رها کرده‌ست اومردهٔ بیگانه را جوید رَفومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #479دیده آ، بر دیگران، نوحه‌گریمدّتی بنشین و، بر خود می‌گِریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2781این حروفِ حال‌ هات از نسخِ(۳۷) اوستعزم و فسخت هم ز عزم و فَسخِ اوستجز نیاز و جز تضرّع(۳۸) راه نیستزین تقلّب هر قلم آگاه نیستاین، قلم داند ولی بر قدرِ خَودقدرِ خود پیدا کند در نیک و بد(۳۷) نَسْخ: نسخه‌برداری از روی کتاب، نوشتن(۳۸) تضرّع: زاری------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالکِ خود باشد اندر اِتَّقُوا(۳۹)چون نباشد حفظ و تقوی، زینهار(۴۰)دور کن آلت، بینداز اختیار(۳۹) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز‌ کنید.(۴۰) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2081حافظان را گر نبینی ای عَیار(۴۱)اختیارت را ببین بی‌اختیار(۴۱) عَیار: مخفّفِ عَیّار به معنی جوانمرد------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۷۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3749در تضرّع جوی و در اِفنای خویشکز تفکر جز صُوَر ناید به پیشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوالِ دنیا روز و شبچون قلم در پنجه تقلیبِ(۴۲) رب(۴۲) تقلیب: برگردانیدن، واژگونه کردن------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3386پس چه چاره جز پناهِ چاره‌گر؟ناامیدی مِسّ و، اِکسیرش(۴۳) نظر(۴۳) اِکسیر: کیمیا------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1950ور نمی‌تانی به کعبه‌ی لطف پَرعرضه کن بیچارگی بر چاره‌گرزاری و گریه، قوی سرمایه‌ای استرحمتِ کُلّی، قوی‌تر دایه‌ای استدایه و مادر، بهانه‌جو بُوَدتا که کی آن طفلِ او گریان شودطفلِ حاجاتِ شما را آفریدتا بنالید و شود شیرش پدیدگفت: اُدْعُوا(۴۴) الله، بی زاری مباشتا بجوشد شیرهای مِهرهاشقرآن کریم، سوره اسراء (۱۷)، آیه ۱۱۰Quran, Sooreh Al-Israa(#17), Line #110«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلاً.»«بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتای او را خوانده اید] نیکوترینِ نام‌ها [که این دو نام هم از آنهاست] فقط ویژه اوست. و نماز خود را با صدای بلند و نیز با صدای آهسته مخوان و میان این دو [صدا] راهی میانه بجوی.»هُوی هُویِ باد و شیرافشانِ ابردر غمِ مااَند، یک ساعت تو صبر فِی السَّماءِ رِزْقُکُم نشنیده‌ای؟اندرین پستی چه بر چَفْسیده‌ای؟«مگر نشنیده‌ای که حق تعالی می‌فرماید: روزیِ شما در آسمان است؟ پس چرا به این دنیای پست چسبیده‌ای؟»قرآن کریم، سوره ذاريات (۵۱)، آیه ٢٢ Quran, Sooreh Adh-Dhaariyat(#51), Line #22«وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ.» «و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است.»ترس و نومیدیت دان آوازِ غولمی‌کشد گوشِ تو تا قَعرِ سُفول(۴۵)هر ندایی که تو را بالا کشیدآن ندا می‌دان که از بالا رسیدهر ندایی که تو را حرص آوَرَدبانگ گرگی دان که او مَردُم دَرَد(۴۴) اُدْعُوا: بخوانید(۴۵) سُفول: پستی------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1905, Divan e Shamsنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی(۴۶) رسیده‌ست غم بیش و غم کم را رها کنقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»(۴۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2761ای بسا دولت که آید گاه گاهپیشِ بی‌دولت، بگردد او ز راهای بسا معشوق کآید ناشناختپیش بدبختی، نداند عشق باختاین غلط‌‌دِه(۴۷)، دیده را، حِرمانِ(۴۸) ماستوین مُقَلِّب(۴۹)، قلب را، سوءُالقضاست(۵۰)چون بُتِ سنگین، شما را قبله شدلعنت و کوری شما را ظُلّه(۵۱) شدچون بشاید سنگتان انبازِ حقچون نشاید عقل و جان همراز حق؟پشّهٔ مُرده، هُما را شد شریکچون نشاید زنده همرازِ مَلیک(۵۲)؟(۴۷) غلط‌ دِه: غلط انداز، هرچیز که آدمی را دچار اشتباه کند.(۴۸) حِرمان: بدبختی، محرومی(۴۹) مُقَلِّب: دگرگون کننده، واژگون کننده(۵۰) سوءُالقضا: قضای بد، بدفرجامی(۵۱) ظُلّه: سایبان، سایهٔ هرچیزِ سایه‌دار(۵۲) مَلیک: صاحب ملک، پادشاه. از اسماء الهی است؛ در اینجا مراد خداوند و زندگی است.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3781آفتی نَبْوَد بَتَر از ناشناختتو بَرِ یار و، ندانی عشق باختمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2878باز چون پروانهٔ نسیان رسیدجانتان را جانبِ آتش کشیدکم کن ای پروانه، نسیان(۵۳) و شکیدر پرِ سوزیده بنگر تو یکیچون رهیدی، شُکرِ آن باشد که هیچسویِ آن دانه نداری پیچ پیچ(۵۴)تا تو را چون شکر گویی، بخشد اوروزیی بی‌دام و، بی‌خوفِ عدوشکرِ آن نعمت که‌تان آزاد کردنعمتِ حق را بباید یاد کرد(۵۳) نسیان: فراموشی(۵۴) پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #345توبه می‌آرند هم پروانه‌وارباز نسیان می‌کَشَدْشان سویِ کارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #348بار دیگر بر گُمان طمعِ سود خویش زد بر آتشِ آن شمع، زودبار دیگر سوخت هم واپس بجَستباز کردش حرص دل ناسیّ و مستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2883چند اندر رنج‌ها و در بلاگفتی: از دامم رها دِه ای خدا؟تا چنین خدمت کنم، احسان کنمخاک اندر دیدهٔ شیطان زنممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3101, Divan e Shamsچگونه خنده بپوشم؟ انارِ خندانمنبات و قند نتاند نمود سُمّاقی(۵۵)(۵۵) سُمّاقی: منسوب به سُمّاق، معرّب سُماک، گیاهی که میوهٔ آن مزهٔ ترش دارد، تُرُشی------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَستحَزم را خود، صبر آمد پا و دستحَزم کن از خورد، کین زَهرین گیاستحَزم کردن زور و نورِ انبیاستکاه باشد کو به هر بادی جَهَدکوه کی مر باد را وزنی نَهد؟هر طرف غولی همی ‌خوانَد تو راکِای برادر راه خواهی؟ هین بیاره نمایم، همرهت باشم رفیقمن قلاووزم(۵۶) در این راهِ دقیقنی قلاوزست و، نی رَه دانَد اویوسفا کم رو سویِ آن گرگ‌ْ خوحَزم، آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دام‌هایِ این سراکه نه چربِش دارد و نی نوش، اوسِحر خوانَد، می‌دَمد در گوش، او(۵۶) قلاووز: راهنما، پیشرو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1865آمد از حضرت ندا کِای مردِکار(۵۷)ای به هر رنجی به ما امّیدوارحُسنِ ظَنّ است و، امیدی خوش تو راکه تو را گوید به هر دَم برتر آهر زمان که قصدِ خواندن باشدتیا ز مُصحف‌ها قِرائت بایدتمن در آن دَم وادَهَم چشمِ تو راتا فرو خوانی، مُعَظَّم جوهرا(۵۷) مردِکار: آن که کارها را به نحو احسن انجام دهد، ماهر، استاد، حاذق، لایق، مرد کار الهی.------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2313چشم‌ بندِ خلق، جز اسباب نیست هر که لرزد بر سبب، ز اصحاب نیستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1768لا شَک(۵۸)، این تَرکِ هوا تلخی‌دِه استلیک از تلخیِّ بُعدِ حق بِه استگر جِهاد و صَوم(۵۹) سخت است و خشنلیک این بهتر ز بُعدِ مُمتَحِن(۶۰)رنج کی مانَد دَمی که ذُوالـْمِنَن(۶۱)گویدت: چونی؟ تو ای رنجورِ منور نگوید، کِت نه آن فهم و فن استلیک آن ذوقِ تو پرسش کردن استآن مَلیحان(۶۲) که طبیبانِ دل‌اندسوی رنجوران به پرسش مایل‌اند(۵۸) لا شَک: بدون شک، بی‌‌تردید(۵۹) صَوم: روزه، روزه گرفتن(۶۰) مُمتَحِن: امتحان‌ کننده(۶۱) ذُوالـْمِنَن: صاحبِ منت‌ها، صاحبِ عطاها، از صفاتِ خداوند(۶۲) مَلیح: نمکین، زیبا------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1875لا نُسَلِّم(۶۳) و اعتراض، از ما برفتچون عوض می‌آید از مفقود، زَفْت(۶۴)چونکه بی‌آتش مرا گرمی رسدراضیَم گر آتشش ما را کُشدبی‌چراغی چون دهد او روشنیگر چراغت شد، چه افغان می‌کنی؟(۶۳) لا نُسَلِّم: تسليم نمی‌شويم(۶۴) زَفْت: ستبر، عظیم------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٣٠٧٣Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3073قفلِ زَفتَست و، گشاینده خدادست در تسلیم زن و اندر رضامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2301ای دَقوقی با دو چشمِ همچو جوهین مَبُر اومید، ایشان را بجوهین بجو، که رکنِ دولت، جُستن استهر گشادی، در دل اندر بستن استاز همهٔ کارِ جهان، پرداختهکو و کو می‌گو به جان، چون فاختهنیک بنگر اندرین ای مُحْتَجِبکه دعا را، بست حق در اَسْتَجِبْهر که را دل پاک شد از اِعتلال(۶۵)آن دعا‌اش می‌رود تا ذوالجلالقرآن کریم، سورهٔ غافر (۴۰)، آیهٔ ۶۰Quran, Sooreh Al-Ghaafir(#40), Line #60«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»«پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم. آنهايى كه از پرستش من سركشى مى‌كنند زودا كه در عين خوارى به جهنم درآيند.»(۶۵) اِعتلال: بیماری، علّت، عارضه------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsدیدهٔ قِطّارِ شترهایِ مستمنتظرانند کشاننده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 72, Divan e Shamsخُنُک(۶۶) آن اشتری کاو را مهارِ عشقِ حق باشدهمیشه مست می‌دارد میانِ اشتران ما را(۶۶) خُنُک: خوش، خوشا------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsزلف برافشان و در آن حلقه کشحلقِ دو صد حلقه رباینده راحافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۹۵تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیاراییصبا را گو که بردارد زمانی بُرقَع(۶۷) از رویتو گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازیبرافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت(۶۷) بُرقَع: روبنده، روپوش------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۹۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1951گفت پیغمبر: که نَفْحَت‌هایِ(۶۸) حَقاندرین ایّام می‌آرد سَبَق(۶۹)گوش و هُش دارید این اوقات رادر رُبایید این چنین نَفحات رانَفْحِه آمد مر شما را دید و رفتهر که را می‌خواست جان بخشید و رفتنَفحِهٔ دیگر رسید، آگاه باشتا ازین هم وانمانی، خواجه‌تاش(۷۰)(۶۸) نَفحَت: بوی خوش، مراد عنایات و رحمت‌ها و دَمِ مبارکِ خداوندی است.(۶۹) سَبَق: پیشی گرفتن، پیش افتادن(۷۰) خواجه‌تاش: هریک از غلام یا نوکرانی که یک خواجه یا رئیس دارند.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4686گوشِ بی‌گوشی درین دَم بَرگُشابهرِ رازِ یَفْعَلُ الله ما یَشامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 872, Divan e Shamsهِل تا کُشد تو را، نه که آبِ حیات اوست؟تلخی مکن که دوست، عسل وار می کشدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsروزِ وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا مدّتِ آینده رامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #566عکس، چندان باید از یارانِ خَوشکه شوی از بحرِ بی‌عکس، آب‌ْکَشعکس، کَاوّل زد، تو آن تقلید دانچون پیاپی شد، شود تحقیق آنتا نشد تحقیق، از یاران مَبُراز صدف مَگْسَل، نگشت آن قطره، دُرّمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3782آن سلیمان، پیشِ جمله حاضرستلیک غیرت چشم‌بند و، ساحرستتا ز جهل و، خوابناکیّ و، فضولاو به پیشِ ما و، ما از وی مَلول(۷۱)تشنه را دردِ سر آرد بانگِ رعدچون نداند کو کشاند ابرِ سَعد(۷۲)چشمِ او مانده ست در جویِ روانبی ‌خبر از ذوقِ آبِ آسمانمَرکبِ همّت سوی اسباب رانداز مُسَبِّب لاجَرَم محروم ماندآنکه بیند او مُسَبِّب را عَیانکی نهد دل بر سبب های جهان؟ (۷۱) مَلول: افسرده، اندوهگین(۷۲) سَعد: خجسته، مبارک، مقابل نحس------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsعاشقِ زخمست دفِ سخت رومیلِ لبست آن نیِ نالنده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذّتِ بی‌کرانه‌ای است، عشق شده‌ست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsبر رخِ دف چند طپانچه بزندم ده آن نایِ سِگالنده رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1570 عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِدبوالعَجَب، من عاشقِ این هر دو ضدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsور به طمع ناله برآرد ربابخوش بگشا آن کفِ بخشنده رامولوى، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۲۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #822جمله عالَم زین غلط کردند راهکز عدم ترسند و، آن آمد پناهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1445بازگرد اکنون تو در شرحِ عدمکه چو پازهرست و، پنداریش سَممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2980برد هم‌جنسیِّ پَرْیانَش چنانکه رُباید روح را زخمِ سِنان(۷۳)چون بهشتی جنسِ جنّت آمده‌ستهم ز جنسیّت شود یزدانْ‌پرستنه نَبی فرمود: جود و مَحْمَده(۷۴)شاخِ جَنّت دان، به دنیا آمده؟(۷۳) سِنان: سر نیزه، نیزه(۷۴) مَحْمَده: ستایش، خصلت نیک------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1273 این سَخا، شاخی است از سروِ بهشتوای او کز کف چنین شاخی بِهِشت(۷۵)حدیث«بخشندگی، درختی از درختان بهشت است که شاخساران آن در دنیا فروهشته است. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه او را به بهشت راه بَرَد. و تنگ‌چشمی، درختی از درختان دوزخ است که شاخساران آن در دنیا فروهشته. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه، او را به دوزخ راه بَرَد.»(۷۵) هِشتَن: رها کردن، فروگذاشتن------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کُنی مَر غیر را حَبْر(۷۶) و سَنی(۷۷)خویش را بَدخو و خالی می‌کُنیمُتَّصِل چون شُد دِلَت با آن عَدَن(۷۸)هین بِگو مَهْراس(۷۹) از خالی شُدنامر قُل زین آمدش کای راستینکم نخواهد شد بگو دریاست ایناَنْصِتوا یعنی که آبَت را به لاغ(۸۰)هین تَلَف کَم کُن، که لبْ‌خُشک است باغ(۷۶) حَبر: دانا، دانشمند(۷۷) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۷۸) عَدَن: عالم قدس و جهان حقیقت(۷۹) مَهراس: نترس(۸۰) لاغ: هزل، شوخی، در اینجا به معنی بیهوده است.------------------------مجموع لغات:(۱) قِطار: صف شتران(۲) حلقه رباینده: کسی که در نوعی مسابقه حلقه را با نیزه برباید.(۳) مپا: منتظر مباش(۴) زخم: زخمه، ضربه(۵) طپانچه: ضربه، سیلی(۶) سِگالنده: جوینده، اندیشه کننده(۷) رَباب: نوعی ساز موسیقی، ابر پر باران(۸) ابتر: ناقص(۹) خاطر: خطاب یا واردی که بر دل گذرد و نپاید.(۱۰) ماجرا: جنگ و کدورتِ خاطر(۱۱) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی(۱۲) ناگوارش: سوء هضم، مجازاً تبه روزی، بدحالی(۱۳) گوار آمدن: گوارا شدن(۱۴) ذُو دَلال: صاحب ناز و کرشمه(۱۵) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار(۱۶) فایق: چیره، مسلط، برتر(۱۷) فِطَن: جمع فِطنَه، به معنی زیرکی، هوشیاری، دانایی(۱۸) ریش: زخم، جراحت(۱۹) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۲۰) اَمَل: آرزو(۲۱) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر(۲۲) کاهلی: تنبلی(۲۳) رنجور: بیمار(۲۴) لاغ: شوخی(۲۵) روتلخ: اخمو(۲۶) قَرین: همنشین(۲۷) سرکه‌رویی: ترش‌رویی، بی‌دماغی(۲۸) بَربستن: سود بردن، بهره‌مند شدن(۲۹) لولیان: جمعِ لولی به معنی سرمست، با نشاط(۳۰) آبِ مَعین: آب جاری و زلال(۳۱) غَمّاز: بسیار سخن‌چین، در اینجا به معنی آشکارکننده.(۳۲) شَقِّ حَجَر: شکافتن سنگ(۳۳) اِنشَقَّ الْقَمَر: شکافتن ماه(۳۴) مُقتدا: پیش‌نماز، رهبر، پیشوا(۳۵) حَبر: دانشمند، دانا(۳۶) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۳۷) نَسْخ: نسخه‌برداری از روی کتاب، نوشتن(۳۸) تضرّع: زاری(۳۹) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز‌ کنید.(۴۰) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه(۴۱) عَیار: مخفّفِ عَیّار به معنی جوانمرد(۴۲) تقلیب: برگردانیدن، واژگونه کردن(۴۳) اِکسیر: کیمیا(۴۴) اُدْعُوا: بخوانید(۴۵) سُفول: پستی(۴۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.(۴۷) غلط‌ دِه: غلط انداز، هرچیز که آدمی را دچار اشتباه کند.(۴۸) حِرمان: بدبختی، محرومی(۴۹) مُقَلِّب: دگرگون کننده، واژگون کننده(۵۰) سوءُالقضا: قضای بد، بدفرجامی(۵۱) ظُلّه: سایبان، سایهٔ هرچیزِ سایه‌دار(۵۲) مَلیک: صاحب ملک، پادشاه. از اسماء الهی است؛ در اینجا مراد خداوند و زندگی است.(۵۳) نسیان: فراموشی(۵۴) پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده(۵۵) سُمّاقی: منسوب به سُمّاق، معرّب سُماک، گیاهی که میوهٔ آن مزهٔ ترش دارد، تُرُشی(۵۶) قلاووز: راهنما، پیشرو(۵۷) مردِکار: آن که کارها را به نحو احسن انجام دهد، ماهر، استاد، حاذق، لایق، مرد کار الهی.(۵۸) لا شَک: بدون شک، بی‌‌تردید(۵۹) صَوم: روزه، روزه گرفتن(۶۰) مُمتَحِن: امتحان‌ کننده(۶۱) ذُوالـْمِنَن: صاحبِ منت‌ها، صاحبِ عطاها، از صفاتِ خداوند(۶۲) مَلیح: نمکین، زیبا(۶۳) لا نُسَلِّم: تسليم نمی‌شويم(۶۴) زَفْت: ستبر، عظیم(۶۵) اِعتلال: بیماری، علّت، عارضه(۶۶) خُنُک: خوش، خوشا(۶۷) بُرقَع: روبنده، روپوش(۶۸) نَفحَت: بوی خوش، مراد عنایات و رحمت‌ها و دَمِ مبارکِ خداوندی است.(۶۹) سَبَق: پیشی گرفتن، پیش افتادن(۷۰) خواجه‌تاش: هریک از غلام یا نوکرانی که یک خواجه یا رئیس دارند.(۷۱) مَلول: افسرده، اندوهگین(۷۲) سَعد: خجسته، مبارک، مقابل نحس(۷۳) سِنان: سر نیزه، نیزه(۷۴) مَحْمَده: ستایش، خصلت نیک(۷۵) هِشتَن: رها کردن، فروگذاشتن(۷۶) حَبر: دانا، دانشمند(۷۷) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۷۸) عَدَن: عالم قدس و جهان حقیقت(۷۹) مَهراس: نترس(۸۰) لاغ: هزل، شوخی، در اینجا به معنی بیهوده است.----------------------------************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده راآن مه تابنده فرخنده رابنده کند روی تو صد شاه راشاه کند خنده تو بنده راخنده بیاموز گل سرخ راجلوه کن آن دولت پاینده رابسته بدان است در آسمانتا بکشد چون تو گشاینده رادیده قطار شترهای مستمنتظرانند کشاننده رازلف برافشان و در آن حلقه کشحلق دو صد حلقه رباینده راروز وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا مدت آینده راعاشق زخمست دف سخت رومیل لبست آن نی نالنده رابر رخ دف چند طپانچه بزندم ده آن نای سگالنده راور به طمع ناله برآرد ربابخوش بگشا آن کف بخشنده راعیب مکن گر غزل ابتر بماندنیست وفا خاطر پرنده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsچند نهان داری آن خنده راآن مه تابنده فرخنده رامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1298چیز دیگر ماند اما گفتنشبا تو روح‌القدس گوید بی‌منشنی تو گویی هم به گوش خویشتننی من و نی غیر من ای هم تو منهمچو آن وقتی که خواب اندر رویتو ز پیش خود به پیش خود شویمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۴۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2346, Divan e Shamsچو فرمود‌ست حق کالصلح خیررها کن ماجرا را ای یگانهقرآن کریم، سورهٔ نساء (۴)، آیهٔ ۱۲۸Quran, Sooreh An-Nisaa(#4), Line #128«…وَالصُّلْحُ خَيْرٌ…»«…كه آشتى بهتر است…»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا به باطن در چه کاریشکاری می‌کنی یا تو شکاریحریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید شرم داریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بلا دادتا بازکشد به بی‌جهاتتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مرده بیرون می‌کندنفس زنده سوی مرگی می‌تندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3056, Divan e Shamsقضا که تیر حوادث به تو همی‌انداختتو را کند به عنایت از آن سپس سپری‏مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 323, Divan e Shamsجمله بی‌قراریت از طلب قرار توستطالب بی‌ قرار شو تا که قرار آیدتجمله ناگوارشت از طلب گوارش استترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدتجمله بی‌مرادیت از طلب مراد توستور نه همه مرادها همچو نثار آیدتمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علتی بتر ز پندار کمالنیست اندر جان تو ای ذو دلالاز دل و از دیده‌ات بس خون رودتا ز تو این معجبی بیرون رودعلت ابلیس انا خیری بده‌ستوین مرض در نفس هر مخلوق هستقرآن کریم، سوره اعراف (۷)، آیه ۱۲Quran, Sooreh Al-A’raaf(#7), Line #12«…قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ.»«… ابلیس گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش و او را از گل‌ آفریده‌ای.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2935, Divan e Shamsبستی تو هست ما را بر نیستی مطلقبستی مراد ما را بر شرط بی‌مرادیمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهی‌ستتا بدانی سر سر جبر چیستترک کن این جبر جمع منبلانتا خبر یابی از آن جبر چو جانترک معشوقی کن و کن عاشقیای گمان برده که خوب و فایقیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2842, Divan e Shamsبت من ز در درآمد به مبارکی و شادیبه مراد دل رسیدم به جهان بی‌مرادیحافظ، دیوان غزلیّات، غزل شمارهٔ ۳۹۳Poem(Qazal)# 393, Divan e Hafezمراد دل ز تماشای باغ عالم چیستبه دست مردم چشم از رخ تو گل چیدنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3220هست پیر راه‌دان پر فطنجوی‌های نفس و تن را جوی‌کنجوی خود را کی تواند پاک کردنافع از علم خدا شد علم مردکی تراشد تیغ دسته خویش رارو به جراحی سپار این ریش رامولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #635در هر آن کاری که میل استت بدانقدرت خود را همی بینی عیانواندر آن کاری که میلت نیست و خواستاندر آن جبری شدی کین از خداستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #544ناز کردن خوش‌تر آید از شکرلیک کم خایش که دارد صد خطرایمن‌آبادست آن راه نیازترک نازش گیر و با آن ره بسازمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4462عزم‌ها و قصدها در ماجراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طمع آن دلت نیت کندبار دیگر نیتت را بشکندور به کلی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید امل کی کاشتیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌های خویشبا‌خبر گشتند از مولای خویشبی‌مرادی شد قلاووز بهشتحفت‌الجنه شنو ای خوش‌سرشتمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4469پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکست عاشقانعاقلان اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان اشکسته با صد اختیارعاقلانش بندگان بندی‌اندعاشقانش شکری و قندی‌اندائتیا کرها مهار عاقلانائتیا طوعا بهار بیدلاناز روی کراهت و بی میلی بیایید افسار عاقلان است اما از روی رضا و خرسندی بیایید بهار عاشقان استقرآن كريم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آيهٔ ۱۱Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»«سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.» مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبراو همین داند که گیرد پای جبرهر که جبر آورد خود رنجور کردتا همان رنجوری‌اش در گور کردمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگان خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4038عام می‌خوانند هر دم نام پاکاین عمل نکند چو نبود عشقناکمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3145ذره‌یی گر جهد تو افزون بوددر ترازوی خدا موزون بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1961بی‌نهایت حضرت است این بارگاهصدر را بگذار صدر توست راهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #663بعد از آن این دو به بی‌هوشی روندوالد و مولود آنجا یک شوندچونکه کردند آشتی شادی و دردمطربان را ترک ما بیدار کردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2142, Divan e Shamsچون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از اوروی ترش سازم از او بانگ و فغان آرم از اوبا ترشان لاغ کنی خنده زنی جنگ شودخنده نهان کردم من اشک همی‌بارم از اومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 96, Divan e Shamsخواهی که ز معده و لب هر خام گریزیپرگوهر و روتلخ همی‌باش چو دریامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قرین بی‌قول و گفت‌وگوی اوخود بدزدد دل نهان از خوی اومولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #838جز عنایت که گشاید چشم راجز محبت که نشاند خشم رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2948, Divan e Shamsای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندیوالله ز سرکه رویی تو هیچ برنبندیای لولیان لالا با لا پریده بالاوارسته زین هیولا فارغ ز چون و چندیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2719هین بیا ای جان جان و صد جهانخوش غنیمت‌دار نقد این زماندر مدزد آن روی مه از شبروانسر مکش زین جوی ای آب روانتا لب جو خندد از آب معینلب لب جو سر برآرد یاسمینچون ببینی بر لب جو سبزه مستپس بدان از دور کانجا آب هستگفت سیماهم وجوه کردگارکه بود غماز باران سبزه‌زارحق تعال فرمود که باطن اشخاص از ظاهر رخسارشان نمایان است به همین جهت وجود چمنزار حاکی از اینست که بارانی نازل شده استقرآن کریم، سورهٔ الرحمن (۵۵)، آیهٔ ۴۱Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #41«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ… .»«كافران را به نشان صورتشان مى‌شناسند… .»گر ببارد شب نبیند هیچ‌کسکه بود در خواب هر نفس و نفستازگی هر گلستان جمیلهست بر باران پنهانی دلیلمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1478زور جان کوه‌کن شق حجرزور جان جان در انشق القمرمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2867هر که او را مقتدا سازد برستدر مقام امن و آزادی نشستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حبر و سنیخویش را بدخو و خالی می‌کنیمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #151مرده خود را رها کرده‌ست اومرده بیگانه را جوید رفومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #479دیده آ بر دیگران نوحه‌گریمدتی بنشین و بر خود می‌گریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2781این حروف حال‌ هات از نسخ اوستعزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوستجز نیاز و جز تضرع راه نیستزین تقلب هر قلم آگاه نیستاین قلم داند ولی بر قدر خودقدر خود پیدا کند در نیک و بدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالک خود باشد اندر اتقواچون نباشد حفظ و تقوی زینهاردور کن آلت بینداز اختیارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2081حافظان را گر نبینی ای عیاراختیارت را ببین بی‌اختیارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۷۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3749در تضرع جوی و در افنای خویشکز تفکر جز صور ناید به پیشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوال دنیا روز و شبچون قلم در پنجه تقلیب ربمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3386پس چه چاره جز پناه چاره‌گرناامیدی مس و اکسیرش نظرمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1950ور نمی‌تانی به کعبه‌ی لطف پرعرضه کن بیچارگی بر چاره‌گرزاری و گریه قوی سرمایه‌ای استرحمت کلی قوی‌تر دایه‌ای استدایه و مادر بهانه‌جو بودتا که کی آن طفل او گریان شودطفل حاجات شما را آفریدتا بنالید و شود شیرش پدیدگفت ادعوا الله بی زاری مباشتا بجوشد شیرهای مهرهاشقرآن کریم، سوره اسراء (۱۷)، آیه ۱۱۰Quran, Sooreh Al-Israa(#17), Line #110«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلاً.»«بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتای او را خوانده اید] نیکوترینِ نام‌ها [که این دو نام هم از آنهاست] فقط ویژه اوست. و نماز خود را با صدای بلند و نیز با صدای آهسته مخوان و میان این دو [صدا] راهی میانه بجوی.»هوی هوی باد و شیرافشان ابردر غم مااند یک ساعت تو صبرفی السما رزقکم نشنیده‌ایاندرین پستی چه بر چفسیده‌ایمگر نشنیده‌ای که حق تعالی می‌فرماید روزی شما در آسمان استپس چرا به این دنیای پست چسبیده‌ایقرآن کریم، سوره ذاريات (۵۱)، آیه ٢٢ Quran, Sooreh Adh-Dhaariyat(#51), Line #22«وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ.» «و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است.»ترس و نومیدیت دان آواز غولمی‌کشد گوش تو تا قعر سفولهر ندایی که تو را بالا کشیدآن ندا می‌دان که از بالا رسیدهر ندایی که تو را حرص آوردبانگ گرگی دان که او مردم دردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1905, Divan e Shamsنفخت فیه من روحی رسیده‌ستغم بیش و غم کم را رها کنقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2761ای بسا دولت که آید گاه گاهپیش بی‌دولت بگردد او ز راهای بسا معشوق کاید ناشناختپیش بدبختی نداند عشق باختاین غلط‌‌ده دیده را حرمان ماستوین مقلب قلب را سوءالقضاستچون بت سنگین شما را قبله شدلعنت و کوری شما را ظله شدچون بشاید سنگتان انبازِ حقچون نشاید عقل و جان همراز حقپشه مرده هما را شد شریکچون نشاید زنده همراز ملیکمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3781آفتی نبود بتر از ناشناختتو بر یار و ندانی عشق باختمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2878باز چون پروانه نسیان رسیدجانتان را جانب آتش کشیدکم کن ای پروانه نسیان و شکیدر پر سوزیده بنگر تو یکیچون رهیدی شکر آن باشد که هیچسوی آن دانه نداری پیچ پیچتا تو را چون شکر گویی بخشد اوروزیی بی‌دام و بی‌خوف عدوشکر آن نعمت که‌تان آزاد کردنعمت حق را بباید یاد کردمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #345توبه می‌آرند هم پروانه‌وارباز نسیان می‌کشدشان سوی کارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #348بار دیگر بر گمان طمع سود خویش زد بر آتش آن شمع زودبار دیگر سوخت هم واپس بجستباز کردش حرص دل ناسی و مستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2883چند اندر رنج‌ها و در بلاگفتی از دامم رها ده ای خداتا چنین خدمت کنم احسان کنمخاک اندر دیده شیطان زنممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3101, Divan e Shamsچگونه خنده بپوشم انار خندانمنبات و قند نتاند نمود سماقیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین بی صبر و حزمی کس نجستحزم را خود صبر آمد پا و دستحزم کن از خورد کین زهرین گیاستحزم کردن زور و نور انبیاستکاه باشد کو به هر بادی جهدکوه کی مر باد را وزنی نهدهر طرف غولی همی ‌خواند تو راکای برادر راه خواهی هین بیاره نمایم همرهت باشم رفیقمن قلاووزم در این راه دقیقنی قلاوزست و نی ره داند اویوسفا کم رو سوی آن گرگ‌ خوحزم آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دام‌های این سراکه نه چربش دارد و نی نوش اوسحر خواند می‌دمد در گوش اومولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1865آمد از حضرت ندا کای مردکارای به هر رنجی به ما امیدوارحسن ظن است و امیدی خوش تو راکه تو را گوید به هر دم برتر آهر زمان که قصد خواندن باشدتیا ز مصحف‌ها قرائت بایدتمن در آن دم وادهم چشم تو راتا فرو خوانی معظم جوهرامولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2313چشم‌ بند خلق جز اسباب نیست هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1768لا شک این ترک هوا تلخی‌ده استلیک از تلخی بعد حق به استگر جهاد و صوم سخت است و خشنلیک این بهتر ز بعد ممتحنرنج کی ماند دمی که ذوالـمننگویدت چونی تو ای رنجور منور نگوید کت نه آن فهم و فن استلیک آن ذوق تو پرسش کردن استآن ملیحان که طبیبان دل‌اندسوی رنجوران به پرسش مایل‌اندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1875لا نسلم و اعتراض از ما برفتچون عوض می‌آید از مفقود زفتچونکه بی‌آتش مرا گرمی رسدراضیم گر آتشش ما را کشدبی‌چراغی چون دهد او روشنیگر چراغت شد چه افغان می‌کنیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٣٠٧٣Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3073قفل زفتست و گشاینده خدادست در تسلیم زن و اندر رضامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2301ای دقوقی با دو چشم همچو جوهین مبر اومید ایشان را بجوهین بجو که رکن دولت جستن استهر گشادی در دل اندر بستن استاز همه کار جهان پرداختهکو و کو می‌گو به جان چون فاختهنیک بنگر اندرین ای محتجبکه دعا را بست حق در استجبهر که را دل پاک شد از اعتلالآن دعا‌اش می‌رود تا ذوالجلالقرآن کریم، سورهٔ غافر (۴۰)، آیهٔ ۶۰Quran, Sooreh Al-Ghaafir(#40), Line #60«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»«پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم. آنهايى كه از پرستش من سركشى مى‌كنند زودا كه در عين خوارى به جهنم درآيند.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsدیده قطار شترهای مستمنتظرانند کشاننده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 72, Divan e Shamsخنک آن اشتری کاو را مهار عشقِ حق باشدهمیشه مست می‌دارد میان اشتران ما رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsزلف برافشان و در آن حلقه کشحلق دو صد حلقه رباینده راحافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۹۵تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیاراییصبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویتو گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازیبرافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویتمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۹۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1951گفت پیغمبر که نفحت‌های حقاندرین ایام می‌آرد سبقگوش و هش دارید این اوقات رادر ربایید این چنین نفحات رانفحه آمد مر شما را دید و رفتهر که را می‌خواست جان بخشید و رفتنفحه دیگر رسید آگاه باشتا ازین هم وانمانی خواجه‌تاشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4686گوش بی‌گوشی درین دم برگشابهر راز یفعل الله ما یشامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 872, Divan e Shamsهل تا کشد تو را نه که آب حیات اوستتلخی مکن که دوست عسل وار می کشدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsروز وصالست و صنم حاضرستهیچ مپا مدت آینده رامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #566عکس چندان باید از یاران خوشکه شوی از بحر بی‌عکس آب‌کشعکس کاول زد تو آن تقلید دانچون پیاپی شد شود تحقیق آنتا نشد تحقیق از یاران مبراز صدف مگسل نگشت آن قطره درمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3782آن سلیمان پیش جمله حاضرستلیک غیرت چشم‌بند و ساحرستتا ز جهل و خوابناکی و فضولاو به پیش ما و ما از وی ملولتشنه را درد سر آرد بانگ رعدچون نداند کو کشاند ابر سعدچشم او مانده ست در جوی روانبی ‌خبر از ذوق آب آسمانمرکب همت سوی اسباب رانداز مسبب لاجرم محروم ماندآنکه بیند او مسبب را عیانکی نهد دل بر سبب های جهان مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsعاشق زخمست دف سخت رومیل لبست آن نی نالنده رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذت بی‌کرانه‌ای است عشق شده‌ست نام اوقاعده خود شکایت است ور نه جفا چرا بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsبر رخ دف چند طپانچه بزندم ده آن نای سگالنده رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1570عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدبوالعجب من عاشق این هر دو ضدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 253, Divan e Shamsور به طمع ناله برآرد ربابخوش بگشا آن کف بخشنده رامولوى، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۲۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #822جمله عالم زین غلط کردند راهکز عدم ترسند و آن آمد پناهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1445بازگرد اکنون تو در شرح عدمکه چو پازهرست و پنداریش سممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2980برد هم‌جنسی پریانش چنانکه رباید روح را زخم سنانچون بهشتی جنس جنت آمده‌ستهم ز جنسیت شود یزدان‌پرستنه نبی فرمود جود و محمدهشاخ جنت دان به دنیا آمدهمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1273این سخا شاخی است از سرو بهشتوای او کز کف چنین شاخی بهشتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حبر و سنیخویش را بدخو و خالی می‌کنیمتصل چون شد دلت با آن عدنهین بگو مهراس از خالی شدنامر قل زین آمدش کای راستینکم نخواهد شد بگو دریاست اینانصتوا یعنی که آبت را به لاغهین تلف کم کن که لب‌خشک است باغ
  continue reading

1180 قسمت

همه قسمت ها

×
 
Loading …

به Player FM خوش آمدید!

Player FM در سراسر وب را برای یافتن پادکست های با کیفیت اسکن می کند تا همین الان لذت ببرید. این بهترین برنامه ی پادکست است که در اندروید، آیفون و وب کار می کند. ثبت نام کنید تا اشتراک های شما در بین دستگاه های مختلف همگام سازی شود.

 

راهنمای مرجع سریع