Artwork

محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
Player FM - برنامه پادکست
با برنامه Player FM !

Ganje Hozour audio Program #917

 
اشتراک گذاری
 

Manage episode 328989382 series 1755842
محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
برنامه شماره ۹۱۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۱۷ می ۲۰۲۲ - ۲۸ اردیبهشت.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۱۷ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا، به باطن در چه کاری؟شکاری می‌کنی، یا تو شکاری؟کز او در آینه ساعت به ساعتهمی‌تابد عَجَب نقش و نگاریمثالِ بازِ سلطان است هر نقششکار است او و می‌جوید شکاریچه ساکن می‌نماید صورتِ تودرونِ پرده تو بس بی‌قراریلباست بر لبِ جوی و تو غَرقه(۱)ازین غَرقه(۲)، عَجَب سر چون برآری؟حریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید، شرم داریبه هر شیوه که گردد شاخ رقصاننباشد غایب از بادِ بهاریمجه تو سو به سو ای شاخ، ازین بادنمی‌دانی کزین باد است یاری؟به صد دستان به کارِ توست این بادتو را خود نیست خویِ حق گزاریازو یابی به آخر هر مرادیهمو مستی دهد، هم هوشیاریبپرس او کیست؟ شمس الدّینِ تبریزبه جز در عشقِ او تا(۳) سر نخاری(۱) غرقه: غرق شده، مغروق(۲) غرقه: غرق شدن، غرقگی(۳) تا: زنهار------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا، به باطن در چه کاری؟شکاری می‌کنی، یا تو شکاری؟مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2472تا که پُشکی مُشک گردد ای مُریدسال‌ها باید در آن روضه چرید مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4678چون به من زنده شود این مُرده‌تنجانِ من باشد که رُو آرَد به منمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1057گر بِرویَد، ور بریزد صد گیاهعاقبت بَررویَد آن کِشتهٔ الهمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3259من غلامِ آنکه اندر هر رِباط(۴)خویش را واصِل نداند بر سِماط(۵) بس رِباطی که بباید ترک کردتا به مسکن در رسد یک روز مرد(۴) رِباط: خانه، سرا، منزل، کاروان‌سرا(۵) سِماط: بساط، سفره، خوان، فضای یکتایی، فضای بی‌نهایتِ گشوده شده------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213 زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَستحَزم را خود، صبر آمد پا و دستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار و بتازکارِ کوته را مکن بر خود درازمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1259گر قضا صد بار، قصدِ جان کندهم قضا جانت دهد، درمان کندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدَمِ او جان دَهَدَت رو ز نَفَخْتُ بپذیرکارِ او کُنْ فَیکون‌ است، نه موقوفِ عللقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #30جمله عالَم آکل(۶) و مأکول(۷) دانباقیان را مُقبِل و مقبول داناین جهان و ساکنانش منتشروان جهان و سالکانش مُستمراین جهان و عاشقانش مُنقطِع(۸)اهل آن عالَم مُخَلَّد(۹) مُجتمِعپس کریم آنست کو خود را دهدآبِ حیوانی که ماند تا ابدباقیاتُ الصّالحات آمد کریمرَسته از صد آفت و اَخطار(۱۰) و بیمقرآن کریم، سورهٔ مريم (۱۹)، آیهٔ ۷۶Quran, Sooreh Maryam(#19), Line #76«وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَرَدًّا»«و آنان که هدایت یافته اند، خدا بر هدایتشان می افزاید، و نیکی های ماندگار (اعمال صالح) نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهی نیکوتر است.»گر هزاران اند، یک کس بیش نیستچون خیالاتِ عدداندیش نیستآکل و ماکول را حلق است و نایغالب و مغلوب را عقل است و رای(۶) آکِل: خورنده(۷) مَأکُول: خورده شده(۸) مُنقطِع: بریده، گسسته، متفرّق(۹) مُخَلَّد: جاودان(۱۰) اَخطار: جمع خطر------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4462 عزم ها و قصدها در ماجَراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طَمْعِ(۱۱) آن دلت نیّت کندبارِ دیگر نیّتت را بشکندور به کلّی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید، اَمَل(۱۲) کی کاشتی؟(۱۱) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۱۲) اَمَل: آرزو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویشبا‌خبر گشتند از مولایِ خویشبی‌مرادی شد قَلاووزِ(۱۳) بهشتحُفَّتِ‌الْجَنَّة شنو ای خوشْ‌سرشت(۱۳) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر------------ حدیث نبوی«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4469پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکستِ عاشقان؟عاقلان، اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان، اشکسته با صد اختیارعاقلانش، بندگانِ بندی‌اندعاشقانش، شِکّری و قندی‌انداِئْتِیا کَرْهاً مهارِ عاقلاناِئْتِیا طَوْعاً بهارِ بیدلان«از روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است.»قرآن كريم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آيهٔ ۱۱Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»«سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.» مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بَلا دادتا بازکِشد به بی‌جَهاتَت(۱۴)(۱۴) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #544ناز کردن خوش‌تر آید از شِکَرلیک، کم خایَش، که دارد صد خطرایمنْ‌آبادست آن راهِ نیازتَرکِ نازش گیر و، با آن ره بسازمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1468جمله استادان پیِ اظهارِ کارنیستی جویند و جایِ اِنکسار(۱۵) لاجَرَم استادِ استادان صَمَد(۱۶)کارگاهش نیستیّ و لا بُوَدهر کجا این نیستی افزون‌تر استکارِ حق و کارگاهش آن سَر است(۱۵) اِنکسار: شکسته‌شدن، شکستگی؛ مَجازاً خضوع و فروتنی(۱۶) صَمَد: بی‌نیاز و پاینده، از صفاتِ خداوند------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3013, Divan e Shamsیار در آخر زمان کرد طَرَب سازییباطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازییجملهٔ عشّاق را یار بدین عِلم کُشتتا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازییمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #719مرغکی اندر شکارِ کِرم بودگُربه فرصت یافت او را در ربودآکِل(۱۷) و مأکول(۱۸) بود و بی‌خبردر شکارِ خود ز صیّادی دگر(۱۷) آکِل: خورنده(۱۸) مَأکُول: خورده شده------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1360 عاشقِ صُنعِ(۱۹) تواَم در شکر و صبر(۲۰)عاشقِ مصنوع کِی باشم چو گَبر(۲۱)؟عاشقِ صُنعِ خدا با فَر بودعاشقِ مصنوعِ او کافر بود(۱۹) صُنع: آفرینش، آفریدن(۲۰) شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.(۲۱) گَبر: کافر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۵۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 652, Divan e Shamsاشکاریِ شه باش و مَجو هیچ شکاریکاشکارِ تو را بازِ اجل بازستاندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsکز او در آینه ساعت به ساعتهمی‌تابد عَجَب نقش و نگاریمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #4105همچو مستی، کو جنایت‌ها کندگوید او: مَعذور بودم من ز خَودگویدش لیکن سبب ای زشتکاراز تو بُد در رفتنِ آن اختیاربیخودی نآمد به خود، توش خواندیاختیارت خود نشد، توش راندیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsمثالِ بازِ سلطان است هر نقششکار است او و می‌جوید شکاریمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار(۲۲) و بتازکارِ کوته را مکن بر خود درازخواه در صد سال، خواهی یک زماناین امانت واگُزار و وارهان(۲۲) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3734چونکه قَبضی(۲۳) آیدت ای راهروآن صَلاحِ توست، آتَش‌دل(۲۴) مشو (۲۳) قَبض: گرفتگی، دلتنگی و رنج(۲۴) آتش دل: دلسوخته، ناراحت و پریشان حال------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsلباست بر لبِ جوی و تو غَرقهازین غَرقه، عَجَب سر چون برآری؟مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3240کرده حق، ناموس را صد من حَدید(۲۵)ای بسی بسته به بندِ ناپدید(۲۵) حَدید: آهن------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #623بنگر این کَشتیِّ خَلقان غرقِ عشقاژدهایی گشت گویی حلقِ عشقاژدهایی ناپدیدِ دلرُباعقل همچون کوه را او کهرُباعقلِ هر عطّار کآگه شد از اوطبله‌ها(۲۶) را ریخت اندر آبِ جورَو کزین جو برنیایی تا ابدلَمْ یَکُن حَقّاً لَهُ کُفْواً اَحَد(۲۶) طبله: صندوقچه------------قرآن کریم، سورهٔ اخلاص (۱۱۲)، آیهٔ ۴Quran, Sooreh Al-Ikhlas(#112), Line #4«وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ» «و نه هيچ كس همتاى اوست.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsحریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید، شرم داریمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #613وقتِ آن آمد که من عریان شومنقش بگذارم، سراسر جان شومای عدوِّ شرم و اندیشه بیآکه دریدم پرده‌ی شرم و حیاحدیث«اَلْحَیاءُ یَمْنَعُ الْایمان.»«شرم، بازدارنده‌ی ایمان است.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsعاشقِ دلبرِ مرا شرم و حیا چرا بُوَد؟چون‌که جمال این بُوَد، رسمِ وفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۸۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2484, Divan e Shamsعاشقِ مست از کجا؟ شَرم و شکست از کجا؟شنگ(۲۷) و وقیح(۲۸) بودیی، گر گِروِ اَلَستییی(۲۷) شَنگ: شوخ و شاد، شنگول(۲۸) وَقیح: بی‌شرم، بی‌حیا------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #840جهد فرعونی، چو بی‌توفیق بودهرچه او می‌دوخت، آن تفتیق(۲۹) بود(۲۹) تَفتیق: شکافتن------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2582, Divan e Shamsمن پیشِ تواَم حاضر، گرچه پسِ دیواریمن خویشِ توام، گرچه با جور تو جفتَسْتیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه هر شیوه که گردد شاخ رقصاننباشد غایب از بادِ بهاریمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #172شاد باش و فارغِ(۳۰) و آمن(۳۱) که منآن کنم با تو که باران، با چمنمن غمِ تو می‌خورم تو غم مَخَوربر تو من مشفق‌ترم از صد پدر(۳۰) فارِغ: راحت و آسوده(۳۱) آمن: رستگار، محفوظ و در امان، سالم------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه صد دستان به کارِ توست این بادتو را خود نیست خویِ حق گزاریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدَمِ او جان دهدت رو ز نَفَخْتُ بپذیرکارِ او کُن فَیَکون‌ست، نه موقوفِ عللقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذّتِ بی‌کرانه‌ای است، عشق شده‌ست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #316آن درِ اوّل که خوردی استخوانسخت گیر و حق گزار، آن را مَمان(۳۲)(۳۲) آن را مَمان: آنجا را ترک نکن------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #310ناسپاسیّ و، فراموشیِّ تویاد نآورد آن عسل نوشیِّ تومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 914, Divan e Shamsز ناسپاسی ما بسته است روزن دلخدای گفت که انسان لِربِّه لَکَنودقرآن کریم، سوره عادیات (۱۰۰)، آیه ۶Quran, Sooreh Al-Adiyat(#100), Line #6«إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ.»«همانا آدمی نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.»مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۷۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4772شاه را دل، دَرد کرد از فکرِ اوناسپاسیِّ عطایِ بِکرِ اوگفت: آخِر ای خَسِ واهی‌اَدَب(۳۳)این سزایِ دادِ من بود؟ ای عجبمن چه کردم با تو زین گنجِ نفیس؟تو چه کردی با من از خویِ خسیس؟من تو را ماهی(۳۴) نَهادم در کنارکه غروبش نیست تا روزِ شِماردر جزایِ آن عطایِ نورِ پاکتو زدی در دیدهٔ من خار و خاک؟من تو را بر چرخ گشته نَردبانتو شده در حَربِ(۳۵) من تیر و کمان(۳۳) واهی‌اَدَب: نافرهیخته، گستاخ(۳۴) ماه: در اینجا کنایه از ایمان و اعمال صالحه است.(۳۵) حَرب: جنگ، پیکار------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsازو یابی به آخر هر مرادیهمو مستی دهد، هم هوشیاریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1905, Divan e Shamsنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی(۳۶) رسیده‌ستغم بیش و غم کم را رها کن(۳۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.------------قرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»------------------------مجموع لغات:(۱) غرقه: غرق شده، مغروق(۲) غرقه: غرق شدن، غرقگی(۳) تا: زنهار(۴) رِباط: خانه، سرا، منزل، کاروان‌سرا(۵) سِماط: بساط، سفره، خوان، فضای یکتایی، فضای بی‌نهایتِ گشوده شده(۶) آکِل: خورنده(۷) مَأکُول: خورده شده(۸) مُنقطِع: بریده، گسسته، متفرّق(۹) مُخَلَّد: جاودان(۱۰) اَخطار: جمع خطر(۱۱) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۱۲) اَمَل: آرزو(۱۳) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر(۱۴) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی(۱۵) اِنکسار: شکسته‌شدن، شکستگی؛ مَجازاً خضوع و فروتنی(۱۶) صَمَد: بی‌نیاز و پاینده، از صفاتِ خداوند(۱۷) آکِل: خورنده(۱۸) مَأکُول: خورده شده(۱۹) صُنع: آفرینش، آفریدن(۲۰) شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.(۲۱) گَبر: کافر(۲۲) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن(۲۳) قَبض: گرفتگی، دلتنگی و رنج(۲۴) آتش دل: دلسوخته، ناراحت و پریشان حال(۲۵) حَدید: آهن(۲۶) طبله: صندوقچه(۲۷) شَنگ: شوخ و شاد، شنگول(۲۸) وَقیح: بی‌شرم، بی‌حیا(۲۹) تَفتیق: شکافتن(۳۰) فارِغ: راحت و آسوده(۳۱) آمن: رستگار، محفوظ و در امان، سالم(۳۲) آن را مَمان: آنجا را ترک نکن(۳۳) واهی‌اَدَب: نافرهیخته، گستاخ(۳۴) ماه: در اینجا کنایه از ایمان و اعمال صالحه است.(۳۵) حَرب: جنگ، پیکار(۳۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.
  continue reading

1178 قسمت

Artwork

Ganje Hozour audio Program #917

Ganj e Hozour Programs

403 subscribers

published

iconاشتراک گذاری
 
Manage episode 328989382 series 1755842
محتوای ارائه شده توسط Parviz Shahbazi. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Parviz Shahbazi یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
برنامه شماره ۹۱۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۱۷ می ۲۰۲۲ - ۲۸ اردیبهشت.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۱۷ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا، به باطن در چه کاری؟شکاری می‌کنی، یا تو شکاری؟کز او در آینه ساعت به ساعتهمی‌تابد عَجَب نقش و نگاریمثالِ بازِ سلطان است هر نقششکار است او و می‌جوید شکاریچه ساکن می‌نماید صورتِ تودرونِ پرده تو بس بی‌قراریلباست بر لبِ جوی و تو غَرقه(۱)ازین غَرقه(۲)، عَجَب سر چون برآری؟حریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید، شرم داریبه هر شیوه که گردد شاخ رقصاننباشد غایب از بادِ بهاریمجه تو سو به سو ای شاخ، ازین بادنمی‌دانی کزین باد است یاری؟به صد دستان به کارِ توست این بادتو را خود نیست خویِ حق گزاریازو یابی به آخر هر مرادیهمو مستی دهد، هم هوشیاریبپرس او کیست؟ شمس الدّینِ تبریزبه جز در عشقِ او تا(۳) سر نخاری(۱) غرقه: غرق شده، مغروق(۲) غرقه: غرق شدن، غرقگی(۳) تا: زنهار------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه تن اینجا، به باطن در چه کاری؟شکاری می‌کنی، یا تو شکاری؟مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2472تا که پُشکی مُشک گردد ای مُریدسال‌ها باید در آن روضه چرید مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4678چون به من زنده شود این مُرده‌تنجانِ من باشد که رُو آرَد به منمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1057گر بِرویَد، ور بریزد صد گیاهعاقبت بَررویَد آن کِشتهٔ الهمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3259من غلامِ آنکه اندر هر رِباط(۴)خویش را واصِل نداند بر سِماط(۵) بس رِباطی که بباید ترک کردتا به مسکن در رسد یک روز مرد(۴) رِباط: خانه، سرا، منزل، کاروان‌سرا(۵) سِماط: بساط، سفره، خوان، فضای یکتایی، فضای بی‌نهایتِ گشوده شده------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213 زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَستحَزم را خود، صبر آمد پا و دستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار و بتازکارِ کوته را مکن بر خود درازمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۵۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1259گر قضا صد بار، قصدِ جان کندهم قضا جانت دهد، درمان کندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدَمِ او جان دَهَدَت رو ز نَفَخْتُ بپذیرکارِ او کُنْ فَیکون‌ است، نه موقوفِ عللقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #30جمله عالَم آکل(۶) و مأکول(۷) دانباقیان را مُقبِل و مقبول داناین جهان و ساکنانش منتشروان جهان و سالکانش مُستمراین جهان و عاشقانش مُنقطِع(۸)اهل آن عالَم مُخَلَّد(۹) مُجتمِعپس کریم آنست کو خود را دهدآبِ حیوانی که ماند تا ابدباقیاتُ الصّالحات آمد کریمرَسته از صد آفت و اَخطار(۱۰) و بیمقرآن کریم، سورهٔ مريم (۱۹)، آیهٔ ۷۶Quran, Sooreh Maryam(#19), Line #76«وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَرَدًّا»«و آنان که هدایت یافته اند، خدا بر هدایتشان می افزاید، و نیکی های ماندگار (اعمال صالح) نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهی نیکوتر است.»گر هزاران اند، یک کس بیش نیستچون خیالاتِ عدداندیش نیستآکل و ماکول را حلق است و نایغالب و مغلوب را عقل است و رای(۶) آکِل: خورنده(۷) مَأکُول: خورده شده(۸) مُنقطِع: بریده، گسسته، متفرّق(۹) مُخَلَّد: جاودان(۱۰) اَخطار: جمع خطر------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4462 عزم ها و قصدها در ماجَراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طَمْعِ(۱۱) آن دلت نیّت کندبارِ دیگر نیّتت را بشکندور به کلّی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید، اَمَل(۱۲) کی کاشتی؟(۱۱) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۱۲) اَمَل: آرزو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویشبا‌خبر گشتند از مولایِ خویشبی‌مرادی شد قَلاووزِ(۱۳) بهشتحُفَّتِ‌الْجَنَّة شنو ای خوشْ‌سرشت(۱۳) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر------------ حدیث نبوی«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4469پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکستِ عاشقان؟عاقلان، اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان، اشکسته با صد اختیارعاقلانش، بندگانِ بندی‌اندعاشقانش، شِکّری و قندی‌انداِئْتِیا کَرْهاً مهارِ عاقلاناِئْتِیا طَوْعاً بهارِ بیدلان«از روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است.»قرآن كريم، سورهٔ فصّلت (۴۱)، آيهٔ ۱۱Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.»«سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.» مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بَلا دادتا بازکِشد به بی‌جَهاتَت(۱۴)(۱۴) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #544ناز کردن خوش‌تر آید از شِکَرلیک، کم خایَش، که دارد صد خطرایمنْ‌آبادست آن راهِ نیازتَرکِ نازش گیر و، با آن ره بسازمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1468جمله استادان پیِ اظهارِ کارنیستی جویند و جایِ اِنکسار(۱۵) لاجَرَم استادِ استادان صَمَد(۱۶)کارگاهش نیستیّ و لا بُوَدهر کجا این نیستی افزون‌تر استکارِ حق و کارگاهش آن سَر است(۱۵) اِنکسار: شکسته‌شدن، شکستگی؛ مَجازاً خضوع و فروتنی(۱۶) صَمَد: بی‌نیاز و پاینده، از صفاتِ خداوند------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3013, Divan e Shamsیار در آخر زمان کرد طَرَب سازییباطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازییجملهٔ عشّاق را یار بدین عِلم کُشتتا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازییمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #719مرغکی اندر شکارِ کِرم بودگُربه فرصت یافت او را در ربودآکِل(۱۷) و مأکول(۱۸) بود و بی‌خبردر شکارِ خود ز صیّادی دگر(۱۷) آکِل: خورنده(۱۸) مَأکُول: خورده شده------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1360 عاشقِ صُنعِ(۱۹) تواَم در شکر و صبر(۲۰)عاشقِ مصنوع کِی باشم چو گَبر(۲۱)؟عاشقِ صُنعِ خدا با فَر بودعاشقِ مصنوعِ او کافر بود(۱۹) صُنع: آفرینش، آفریدن(۲۰) شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.(۲۱) گَبر: کافر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۵۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 652, Divan e Shamsاشکاریِ شه باش و مَجو هیچ شکاریکاشکارِ تو را بازِ اجل بازستاندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsکز او در آینه ساعت به ساعتهمی‌تابد عَجَب نقش و نگاریمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #4105همچو مستی، کو جنایت‌ها کندگوید او: مَعذور بودم من ز خَودگویدش لیکن سبب ای زشتکاراز تو بُد در رفتنِ آن اختیاربیخودی نآمد به خود، توش خواندیاختیارت خود نشد، توش راندیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsمثالِ بازِ سلطان است هر نقششکار است او و می‌جوید شکاریمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار(۲۲) و بتازکارِ کوته را مکن بر خود درازخواه در صد سال، خواهی یک زماناین امانت واگُزار و وارهان(۲۲) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3734چونکه قَبضی(۲۳) آیدت ای راهروآن صَلاحِ توست، آتَش‌دل(۲۴) مشو (۲۳) قَبض: گرفتگی، دلتنگی و رنج(۲۴) آتش دل: دلسوخته، ناراحت و پریشان حال------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsلباست بر لبِ جوی و تو غَرقهازین غَرقه، عَجَب سر چون برآری؟مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3240کرده حق، ناموس را صد من حَدید(۲۵)ای بسی بسته به بندِ ناپدید(۲۵) حَدید: آهن------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #623بنگر این کَشتیِّ خَلقان غرقِ عشقاژدهایی گشت گویی حلقِ عشقاژدهایی ناپدیدِ دلرُباعقل همچون کوه را او کهرُباعقلِ هر عطّار کآگه شد از اوطبله‌ها(۲۶) را ریخت اندر آبِ جورَو کزین جو برنیایی تا ابدلَمْ یَکُن حَقّاً لَهُ کُفْواً اَحَد(۲۶) طبله: صندوقچه------------قرآن کریم، سورهٔ اخلاص (۱۱۲)، آیهٔ ۴Quran, Sooreh Al-Ikhlas(#112), Line #4«وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ» «و نه هيچ كس همتاى اوست.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsحریفت حاضر است آنجا که هستیولیکن گر بگوید، شرم داریمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #613وقتِ آن آمد که من عریان شومنقش بگذارم، سراسر جان شومای عدوِّ شرم و اندیشه بیآکه دریدم پرده‌ی شرم و حیاحدیث«اَلْحَیاءُ یَمْنَعُ الْایمان.»«شرم، بازدارنده‌ی ایمان است.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsعاشقِ دلبرِ مرا شرم و حیا چرا بُوَد؟چون‌که جمال این بُوَد، رسمِ وفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۸۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2484, Divan e Shamsعاشقِ مست از کجا؟ شَرم و شکست از کجا؟شنگ(۲۷) و وقیح(۲۸) بودیی، گر گِروِ اَلَستییی(۲۷) شَنگ: شوخ و شاد، شنگول(۲۸) وَقیح: بی‌شرم، بی‌حیا------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #840جهد فرعونی، چو بی‌توفیق بودهرچه او می‌دوخت، آن تفتیق(۲۹) بود(۲۹) تَفتیق: شکافتن------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2582, Divan e Shamsمن پیشِ تواَم حاضر، گرچه پسِ دیواریمن خویشِ توام، گرچه با جور تو جفتَسْتیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه هر شیوه که گردد شاخ رقصاننباشد غایب از بادِ بهاریمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #172شاد باش و فارغِ(۳۰) و آمن(۳۱) که منآن کنم با تو که باران، با چمنمن غمِ تو می‌خورم تو غم مَخَوربر تو من مشفق‌ترم از صد پدر(۳۰) فارِغ: راحت و آسوده(۳۱) آمن: رستگار، محفوظ و در امان، سالم------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه صد دستان به کارِ توست این بادتو را خود نیست خویِ حق گزاریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدَمِ او جان دهدت رو ز نَفَخْتُ بپذیرکارِ او کُن فَیَکون‌ست، نه موقوفِ عللقرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذّتِ بی‌کرانه‌ای است، عشق شده‌ست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #316آن درِ اوّل که خوردی استخوانسخت گیر و حق گزار، آن را مَمان(۳۲)(۳۲) آن را مَمان: آنجا را ترک نکن------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #310ناسپاسیّ و، فراموشیِّ تویاد نآورد آن عسل نوشیِّ تومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 914, Divan e Shamsز ناسپاسی ما بسته است روزن دلخدای گفت که انسان لِربِّه لَکَنودقرآن کریم، سوره عادیات (۱۰۰)، آیه ۶Quran, Sooreh Al-Adiyat(#100), Line #6«إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ.»«همانا آدمی نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.»مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۷۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4772شاه را دل، دَرد کرد از فکرِ اوناسپاسیِّ عطایِ بِکرِ اوگفت: آخِر ای خَسِ واهی‌اَدَب(۳۳)این سزایِ دادِ من بود؟ ای عجبمن چه کردم با تو زین گنجِ نفیس؟تو چه کردی با من از خویِ خسیس؟من تو را ماهی(۳۴) نَهادم در کنارکه غروبش نیست تا روزِ شِماردر جزایِ آن عطایِ نورِ پاکتو زدی در دیدهٔ من خار و خاک؟من تو را بر چرخ گشته نَردبانتو شده در حَربِ(۳۵) من تیر و کمان(۳۳) واهی‌اَدَب: نافرهیخته، گستاخ(۳۴) ماه: در اینجا کنایه از ایمان و اعمال صالحه است.(۳۵) حَرب: جنگ، پیکار------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsازو یابی به آخر هر مرادیهمو مستی دهد، هم هوشیاریمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1905, Divan e Shamsنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی(۳۶) رسیده‌ستغم بیش و غم کم را رها کن(۳۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.------------قرآن كريم، سورهٔ حجر (۱۵)، آيهٔ ٢٩Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»«چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.»------------------------مجموع لغات:(۱) غرقه: غرق شده، مغروق(۲) غرقه: غرق شدن، غرقگی(۳) تا: زنهار(۴) رِباط: خانه، سرا، منزل، کاروان‌سرا(۵) سِماط: بساط، سفره، خوان، فضای یکتایی، فضای بی‌نهایتِ گشوده شده(۶) آکِل: خورنده(۷) مَأکُول: خورده شده(۸) مُنقطِع: بریده، گسسته، متفرّق(۹) مُخَلَّد: جاودان(۱۰) اَخطار: جمع خطر(۱۱) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۱۲) اَمَل: آرزو(۱۳) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر(۱۴) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی(۱۵) اِنکسار: شکسته‌شدن، شکستگی؛ مَجازاً خضوع و فروتنی(۱۶) صَمَد: بی‌نیاز و پاینده، از صفاتِ خداوند(۱۷) آکِل: خورنده(۱۸) مَأکُول: خورده شده(۱۹) صُنع: آفرینش، آفریدن(۲۰) شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.(۲۱) گَبر: کافر(۲۲) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن(۲۳) قَبض: گرفتگی، دلتنگی و رنج(۲۴) آتش دل: دلسوخته، ناراحت و پریشان حال(۲۵) حَدید: آهن(۲۶) طبله: صندوقچه(۲۷) شَنگ: شوخ و شاد، شنگول(۲۸) وَقیح: بی‌شرم، بی‌حیا(۲۹) تَفتیق: شکافتن(۳۰) فارِغ: راحت و آسوده(۳۱) آمن: رستگار، محفوظ و در امان، سالم(۳۲) آن را مَمان: آنجا را ترک نکن(۳۳) واهی‌اَدَب: نافرهیخته، گستاخ(۳۴) ماه: در اینجا کنایه از ایمان و اعمال صالحه است.(۳۵) حَرب: جنگ، پیکار(۳۶) نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی: از روح خود در او دميدم. اشاره به آفرينش آدم است.
  continue reading

1178 قسمت

همه قسمت ها

×
 
Loading …

به Player FM خوش آمدید!

Player FM در سراسر وب را برای یافتن پادکست های با کیفیت اسکن می کند تا همین الان لذت ببرید. این بهترین برنامه ی پادکست است که در اندروید، آیفون و وب کار می کند. ثبت نام کنید تا اشتراک های شما در بین دستگاه های مختلف همگام سازی شود.

 

راهنمای مرجع سریع