#68 - مردی که ادعا میکرد خدا گناهانش را نمیگیرد
Manage episode 326426290 series 3312911
محتوای ارائه شده توسط Mohammad Golshani and فخری قمیشی. تمام محتوای پادکست شامل قسمتها، گرافیکها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Mohammad Golshani and فخری قمیشی یا شریک پلتفرم پادکست آنها آپلود و ارائه میشوند. اگر فکر میکنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخهبرداری شما استفاده میکند، میتوانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
آن یکی میگفت در عهد شعیب * که خدا از من بسی دیدست عیب | چند دید از من گناه و جرمها * وز کرم یزدان نمیگیرد مرا | حق تعالی گفت در گوش شعیب * در جواب او فصیح از راه غیب | که بگفتی چند کردم من گناه * وز کرم نگرفت در جرمم اله | عکس میگویی و مقلوب ای سفیه * ای رها کرده ره و بگرفته تیه | چند چندت گیرم و تو بیخبر * در سلاسل ماندهای پا تا بسر | زنگ تو بر توت ای دیگ سیاه * کرد سیمای درونت را تباه | بر دلت زنگار بر زنگارها * جمع شد تا کور شد ز اسرارها | گر زند آن دود بر دیگ نوی * آن اثر بنماید ار باشد جوی | زانک هر چیزی بضد پیدا شود * بر سپیدی آن سیه رسوا شود | چون سیه شد دیگ پس تاثیر دود * بعد ازین بر وی که بیند زود زود | مرد آهنگر که او زنگی بود * دود را با روش همرنگی بود | مرد رومی کو کند آهنگری * رویش ابلق گردد از دودآوری | پس بداند زود تاثیر گناه * تا بنالد زود گوید ای اله | چون کند اصرار و بد پیشه کند * خاک اندر چشم اندیشه کند | توبه نندیشد دگر شیرین شود * بر دلش آن جرم تا بیدین شود | آن پشیمانی و یا رب رفت ازو * شست بر آیینه زنگ پنج تو | آهنش را زنگها خوردن گرفت * گوهرش را زنگ کم کردن گرفت | چون نویسی کاغد اسپید بر * آن نبشته خوانده آید در نظر | چون نویسی بر سر بنوشته خط * فهم ناید خواندنش گردد غلط | کان سیاهی بر سیاهی اوفتاد * هر دو خط شد کور و معنیی نداد | ور سیم باره نویسی بر سرش * پس سیه کردی چو جان پر شرش | پس چه چاره جز پناه چارهگر * ناامیدی مس و اکسیرش نظر | ناامیدیها بپیش او نهید * تا ز درد بیدوا بیرون جهید | چون شعیب این نکتهها با وی بگفت * زان دم جان در دل او گل شکفت | جان او بشنید وحی آسمان * گفت اگر بگرفت ما را کو نشان | گفت یا رب دفع من میگوید او * آن گرفتن را نشان میجوید او | گفت ستارم نگویم رازهاش * جز یکی رمز از برای ابتلاش | یک نشان آنک میگیرم ورا * آنک طاعت دارد و صوم و دعا | وز نماز و از زکات و غیر آن * لیک یک ذره ندارد ذوق جان | میکند طاعات و افعال سنی * لیک یک ذره ندارد چاشنی
…
continue reading
108 قسمت