Artwork

محتوای ارائه شده توسط Alireza M. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Alireza M یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal
Player FM - برنامه پادکست
با برنامه Player FM !

من اما از دختر بودن راضیم! - باران نیکراه

7:01
 
اشتراک گذاری
 

Manage episode 313323820 series 3266433
محتوای ارائه شده توسط Alireza M. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Alireza M یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal

بچه که بودم دنیا زیباتر و محدودتر بود

تمام دغدغه ام این بود که زودتر ظرف ها را بشویم تا بگذارند رها شوم در کوچه مان

با نخود چه های دیگر دوچرخه سواری کنم و گهگاهی هفت سنگی بزنیم به بدن

با تمام کودکی ام منتظر سر برجی که وعده اش را میدادند می ماندم تا حقوق بگیرند و چیزهای کوچکی که میخواستم را برایم بخرند

از همان سالها یاد گرفتم که باید منتظر ماند و خودمانیم چقدر به دست آوردنشان لذت بخش بود

با برادرم کیم دوقلو می خریدیم و قُل به قُل قسمت میکردیم

قُلک پر میکردیم و قول میدادیم شکسته که شد دُنگ ها یکی باشد

در حیاط خانه مان برای ماهی ها استخر درست میکردیم و تیله ها جایزه میدادیم به هر کسی که تندتر بدود

صندل و کفش و لباس سایز بزرگتر میپوشیدیم و غلت به غلت میخندیدیم کف اتاق و کوچه و

بچه که بد و خوب عرف را کمتر میفهمیدم و راحت تر قبول میکردم

درست یادم نیست ، همه چیز روزی سرم خراب شد که گفتند دیگر نمیتوانی سر کوچه بازی کنی

و جوابشان در مقابل این سوال که چرا بردارم میتواند تنها یک چیز بود ، او پسر است

این یکی را نمیفهمیدم

روزها از پشت پنجره غبطه میخوردم به بچه هایی که بی خیال از همه لِی لِی میکردند و میخندیدند و لذت میبردند

سال ها میخواستم منش پسرانه داشته باشم شاید این جبر را بردارند

حالا اما از آن روزها دور شده ام ، دیگر همه چیز را قبول کرده ام

دیگر دنیا برایم آنقدرها زیبا نیست

دیگر بهانه ایی برای شستن ظرف ها ندارم

دوچرخه سواری نمیکنم

هفت سنگ به کلی یادم رفته

دیگر به وعده های کسی دلخوش نمیکنم

تیله ایی ندارم ، ماهی ها را گم کرده ام

دیگر کیم های دوقلو که نصف میشوند ، یک قُل کامل نصیب من نمیشود

قلک ها که میشکنند ، دُنگ ها یکی نیستند

صندل های بزرگ آن روزها برایم کوچک شده اند و به آنها نمیخندم

حالا تاریخ ها خوانده ام از زنده به گور شدن دختران

داستان ها شنیده ام از داس ها

تصویرها دیده ام از تجاوز ها

اما ، اما دختران زیادی دیده ام که دست روی زانو هایشان گذاشتند و بلند شدند

دخترها دیدم که دکتر شدند ، نقاش شدند ، مهندس شدند ، معلم شدند ، مادر شدند

دخترها دیدم که خوانده اند ، دیده اند ، رفته اند و رسیده اند

دخترها دیدم که قله ها فتح کرده اند

دخترها دیدم که پرواز کرده اند

دخترها دیدم که پرواز کرده اند

بزرگ تر که شدم بد و خوب عرف را بهتر میفهمم و سخت تر قبول میکنم

دنیا بی رحم تر شده و زندگی عجیب تر

من اما از دختر بودنم راضی ام

  continue reading

39 قسمت

Artwork
iconاشتراک گذاری
 
Manage episode 313323820 series 3266433
محتوای ارائه شده توسط Alireza M. تمام محتوای پادکست شامل قسمت‌ها، گرافیک‌ها و توضیحات پادکست مستقیماً توسط Alireza M یا شریک پلتفرم پادکست آن‌ها آپلود و ارائه می‌شوند. اگر فکر می‌کنید شخصی بدون اجازه شما از اثر دارای حق نسخه‌برداری شما استفاده می‌کند، می‌توانید روندی که در اینجا شرح داده شده است را دنبال کنید.https://fa.player.fm/legal

بچه که بودم دنیا زیباتر و محدودتر بود

تمام دغدغه ام این بود که زودتر ظرف ها را بشویم تا بگذارند رها شوم در کوچه مان

با نخود چه های دیگر دوچرخه سواری کنم و گهگاهی هفت سنگی بزنیم به بدن

با تمام کودکی ام منتظر سر برجی که وعده اش را میدادند می ماندم تا حقوق بگیرند و چیزهای کوچکی که میخواستم را برایم بخرند

از همان سالها یاد گرفتم که باید منتظر ماند و خودمانیم چقدر به دست آوردنشان لذت بخش بود

با برادرم کیم دوقلو می خریدیم و قُل به قُل قسمت میکردیم

قُلک پر میکردیم و قول میدادیم شکسته که شد دُنگ ها یکی باشد

در حیاط خانه مان برای ماهی ها استخر درست میکردیم و تیله ها جایزه میدادیم به هر کسی که تندتر بدود

صندل و کفش و لباس سایز بزرگتر میپوشیدیم و غلت به غلت میخندیدیم کف اتاق و کوچه و

بچه که بد و خوب عرف را کمتر میفهمیدم و راحت تر قبول میکردم

درست یادم نیست ، همه چیز روزی سرم خراب شد که گفتند دیگر نمیتوانی سر کوچه بازی کنی

و جوابشان در مقابل این سوال که چرا بردارم میتواند تنها یک چیز بود ، او پسر است

این یکی را نمیفهمیدم

روزها از پشت پنجره غبطه میخوردم به بچه هایی که بی خیال از همه لِی لِی میکردند و میخندیدند و لذت میبردند

سال ها میخواستم منش پسرانه داشته باشم شاید این جبر را بردارند

حالا اما از آن روزها دور شده ام ، دیگر همه چیز را قبول کرده ام

دیگر دنیا برایم آنقدرها زیبا نیست

دیگر بهانه ایی برای شستن ظرف ها ندارم

دوچرخه سواری نمیکنم

هفت سنگ به کلی یادم رفته

دیگر به وعده های کسی دلخوش نمیکنم

تیله ایی ندارم ، ماهی ها را گم کرده ام

دیگر کیم های دوقلو که نصف میشوند ، یک قُل کامل نصیب من نمیشود

قلک ها که میشکنند ، دُنگ ها یکی نیستند

صندل های بزرگ آن روزها برایم کوچک شده اند و به آنها نمیخندم

حالا تاریخ ها خوانده ام از زنده به گور شدن دختران

داستان ها شنیده ام از داس ها

تصویرها دیده ام از تجاوز ها

اما ، اما دختران زیادی دیده ام که دست روی زانو هایشان گذاشتند و بلند شدند

دخترها دیدم که دکتر شدند ، نقاش شدند ، مهندس شدند ، معلم شدند ، مادر شدند

دخترها دیدم که خوانده اند ، دیده اند ، رفته اند و رسیده اند

دخترها دیدم که قله ها فتح کرده اند

دخترها دیدم که پرواز کرده اند

دخترها دیدم که پرواز کرده اند

بزرگ تر که شدم بد و خوب عرف را بهتر میفهمم و سخت تر قبول میکنم

دنیا بی رحم تر شده و زندگی عجیب تر

من اما از دختر بودنم راضی ام

  continue reading

39 قسمت

همه قسمت ها

×
 
Loading …

به Player FM خوش آمدید!

Player FM در سراسر وب را برای یافتن پادکست های با کیفیت اسکن می کند تا همین الان لذت ببرید. این بهترین برنامه ی پادکست است که در اندروید، آیفون و وب کار می کند. ثبت نام کنید تا اشتراک های شما در بین دستگاه های مختلف همگام سازی شود.

 

راهنمای مرجع سریع