اينجا مينويسم و ميخونم
…
continue reading
يه روز با بچه ها قرار گذاشتيم هر كي يه غذا با خودش بياره مدرسه، زنگ ورزش با هم بخوريم ...
…
continue reading
اغلب تو خونه با مادرم تنها بودم، هنوز خوب نمي تونستم حرف بزنم،چندتا كلمه بيشتر بلد نبودم، يكي از اون كلمات "اينقد" بود
…
continue reading
در قصه ي زندگي هر مردي حداقل يه فصل به دوچرخه اختصاص داره . . . (روايت قصه اي كه سي ساله ادامه داره)
…
continue reading
فكر ميكنم شما هم با من هم عقيده باشيد كه در اين شهر درندشت هر كسي يه بهونه برا زندگي داره كه حداقل برا خودش قشنگه ...
…
continue reading