York عمومی
[search 0]
بیشتر
برنامه را دانلود کنید!
show episodes
 
قهرمانان بر ترس‌هایشان غلبه می‌کنند؛ قهرمانان به فراتر از خود می‌نگرند؛ قهرمانان دنیا را نجات می‌دهند؛ گاه با قدرت‌های جادویی؛ و گاه بدون جادو، بدون شنل، بدون نقاب؛ قهرمانان بی‌نقاب: قصّه‌های واقعی از قهرمان‌های واقعی، برگرفته از Humans of New York کاری از غزل سرمد و نوید توکّلی
  continue reading
 
Loading …
show series
 
قهرمان شصت‌وششم، مبارز تسلیم‌ناپذیر: چند سال پیش توی یه هتل تو اورلاندو شیفتِ شب بودم؛ از اون هتلای درب و داغون و ارزون. اونجا کار می‌کردم و همونجا هم زندگی می‌کردیم. قهرمان شصت‌وهفتم، قهرمان جارو به‌ دست: بیست و یک سالم بود که فیلیپین رو ترک کردم. پدرم تازه فوت کرده بود و ما یه خانواده‌ بزرگ بودیم، ولی هیشکی نبود که خرج ما رو بده. تو شهرمون هم کار…
  continue reading
 
قهرمان شصت‌وچهارم، دانشجوی هاروارد: محله‌ ما نزدیک دانشگاه هاروارد بود. نوجوون که بودم تو میدون هاروارد اسکیت‌برد سواری می‌کردم. ولی هیچ‌وقت حس نکردم به اون‌جا تعلق دارم. چون تو خانواده‌ من به تحصیلات اهمیتی نمی‌دادن. قهرمان شصت‌وپنجم، جوانا در طهران: وقتی ۱۹ سالم بود کنکور دادم. می‌خواستم وارد رشته‌ مهندسی بشم، ولی بلافاصله بعد از امتحان فهمیده بو…
  continue reading
 
قهرمان شصت‌ودوم، بابای من و برادرم: از زمانی که یادم میاد خانواده‌ من این بوده: من، پدرم و برادرم. ما می‌دونستیم که بابا، پدرِ واقعی برادرم نیست ولی درموردش حرف نمی‌زدیم، حتی بهش فکرم نمی‌کردیم. قهرمان شصت‌وسوم، مادرم و تریسی: قبل از فوتش به بابا گفت که دلش می‌خواد بابا دوباره عاشق بشه. گفت: «من یه زن خیلی خوب برات پیدا می‌کنم. کسی که دخترامو دوست …
  continue reading
 
قهرمان پنجاه‌وهشتم، پناه‌جوی فداکار: خیلی از ما وقتی قایقو دیدیم می‌خواستیم برگردیم، ولی قاچاقچی گفت اگه منصرف بشیم پولمونو برنمی‌گردونه. اینه که چاره‌ای جز ادامه‌ سفر نداشتیم. قهرمان پنجاه‌ونهم، نانوای لبنانی در یونان: پدرم کشاورز بود و ما هشت تا بچه بودیم. هیچ‌وقت به اندازه‌ کافی غذا نداشتیم، به همین خاطر پونزده سالم که بود رفتم استرالیا. چهل روز…
  continue reading
 
قهرمان پنجاه‌و‌پنجم؛ پدر، همبازی، بااراده: وقتی بچه‌دار شدیم، احساس کردم فرصت جوونی‌کردن رو از دست دادم. این بود که آخر هفته‌ها می‌رفتم بیرون و تا دیروقت خوش می‌گذروندم. قهرمان پنجاه‌وششم؛ پدر، پزشک، طرفدار: وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم برم مطب بابا. بابا روپوش سفید می‌پوشید و چارت پزشکی دستش می‌گرفت و مردم برای قدردانی، کیسه‌های بادوم و پیاز میاو…
  continue reading
 
قهرمان پنجاه‌و‌سوم، ماری، فرشته‌ نجات: آدم انتظار یه دونه رو داره و بر همون اساس برنامه‌ریزی می‌کنه. بنابراین، وقتی فهمیدیم قراره دوقلو داشته باشیم حسابی شوکه شدیم. قهرمان پنجاه‌ودوم، اریک: درست مثل صحنه‌های کلیشه‌ای فیلم‌ها، ما رو ترک کرد. با هم رفته بودیم رختشویی، بابا ماشینو برداشت که بره برامون ناهار بگیره و هرگز برنگشت.…
  continue reading
 
قهرمان پنجاه‌و‌یکم، همیشه همراه: تشخیص دکترا «اختلال گُنگی انتخابی» بود. من در حضور آدمای دیگه آن‌قدر دچار اضطراب می‌شدم که از نظر فیزیکی قادر به حرف زدن نبودم. قهرمان پنجاه‌ودوم، دوستِ دومتریِ من: پدرم، با وجود دو متر قد و هیکل بزرگ، خیلی آدم مهربون و ملایمیه. موزیک خیلی دوست داره و یادم نمیاد تا حالا داد زده باشه.…
  continue reading
 
قهرمان چهل‌وهشتم، زندانی زندان فدرال: من اینجا تو زندان کلی برنامه سازمان‌دهی کرده‌ام. یکی از کلاسایی که ترتیب دادم اسمش اینه: والدینِ خلاق. قهرمان چهل‌ونهم، مأموران پلیس برلین: ما پلیسیم. چند سال پیش داشتیم واحد کلانتری‌مونو تمیز می‌کردیم که یه جعبه‌ی قدیمی بزرگ پیدا کردیم. قهرمان پنجاهم، افشاکننده‌ حقایق: اون زمان که پسرم آدیتیا به دنیا اومد، این…
  continue reading
 
انیمه Blood of Zeus که پیش‌تر با نام «خدایان و قهرمانان» شناخته می‌شد، توسط چارلی و ولاس پارلاپانیدس برای شبکه نتفلیکس ساخته شده است. این انیمه در ژانر فانتزی، ماجراجویی و اکشن قرار می‌گیرد و توانسته عملکردی ورای تصورات داشته باشد. همین مسئله باعث شده بسیاری از منتقدان و رسانه‌ها بیشتر به آن بپردازند و به عقیده برخی بهترین محصول ایالات متحده محسوب …
  continue reading
 
قهرمان چهل‌وششم، مامان، مهاجر سخت‌کوش: مامان هیچ‌وقت درمورد زندگیش تو ویتنام حرف نمی‌زد. تنها موقعی که بهش اصرار کردم توضیح بده، وقتی بود که تو دبیرستان باید شجره‌نامه‌مونو می‌کشیدیم، و من ازش خواستم درمورد گذشته‌اش برام بگه. قهرمان چهل‌وهفتم، پدرومادر شجاع من: والدین من تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودن که شوروی به افغانستان حمله کرد. پدرم فیز…
  continue reading
 
قهرمان چهل‌وچهارم، پدرومادر نجات‌دهنده: وقتی نسل‌کشی شروع شد، پدر و مادرم همسایه‌های توتسی‌مونو آوردن تو خونه و قایمشون کردن. اونا هفت نفر بودن. قهرمان چهل‌وپنجم، پدرروحانی نجات‌دهنده: اولین روزی که کشتار شروع شد، توتسی‌ها به کلیسای من پناه آوردن. اولین گروه، صبح زود رسیدن؛ از ترس می‌لرزیدن و نمی‌تونستن حرف بزنن. فقط می‌گفتن: «ما رو قایم کنید. ما ر…
  continue reading
 
مقدمه: شب شیشم آوریل سال ۱۹۹۴، هواپیمای حامل رئیس جمهور وقت رواندا مورد هدف قرار گرفت و هواپیما سقوط کرد. همین موضوع بهانه‌ای شد برای جنگ داخلی رواندا و نسل‌کشی گسترده‌ گروه اقلیت توتسی توسط گروه حاکم هوتو‌. قهرمان چهل‌وسوم، مغازه‌ داران نجات‌دهنده: تو اون دوره‌ نسل‌کشی، من و شوهرم مغازه‌ دار بودیم. همه می‌دونستن که ما رابطه‌ خوبی با توتسی‌ها داریم…
  continue reading
 
قهرمان چهل‌و‌یکم، من و برادر جدیدم: وقتی یه گوینده‌ خبر محلی کلیه‌‌اش رو به همسرِ رئیسم اهدا کرد، این خبر حسابی تو شهر پخش شد و باعث شد چیزای بیشتری درمورد اهدای کلیه بفهمم. قهرمان چهل‌ودوم، خواهر بزرگه: اونا یه زوج مسن اهل لوئیزیانا بودن، که خیلی مسأله‌دار بودن؛ اون‌ قدری که حتی تو ایالت خودشون صلاحیت‌شون برای فرزندپذیری تائید نشده بود.…
  continue reading
 
جو یک معلم موسیقی است که زندگی هیچوقت بر وفق مرادش نبوده است. او به موسیقی جاز علاقه ی زیادی دارد و در نواختن نیز مهارت دارد. این قسمت از پادکست گپ دایو رو به بررسی این انیشمین و موسیقی متن اون اختصاص دادیم. ویدئوی این قسمت گپ دایو
  continue reading
 
قهرمان سی‌وهشتم، خانم هانت: در ظاهر همه‌چی خوب بود. من دانش‌آموزِ ممتاز بودم و تو همه‌ برنامه‌ها شرکت می‌کردم. ورزش، موسیقی، هرچی فکرشو بکنید. قهرمان سی‌و‌نهم، اوُوِن: اوون تا حالا سه بار قلبشو جراحی کرده، بنابراین بخش زیادی از عمرِ ده ساله‌شو تو بیمارستان گذرونده. قهرمان چهلم، مشاوری از اوکراین: پونزده سالم که بود، سه تا پسر بهم تجاوز کردن. من اون…
  continue reading
 
قهرمان سی‌و‌ششم، زن آهنین: ۱۵ سالم بود که بابام خودکشی کرد. مطمئنم این تجربه برای مامانم خیلی سخت و دردناک بوده، ولی یه جورایی تونست از پسش بر بیاد. قهرمان سی‌و‌هفتم، انسان‌دوستی از سودان جنوبی: ارتش دستورِ جمع‌آوری نیرو داد بود. من کوچیک‌ترین عضو خانواده بودم، برای همینم خانوادم منو انتخاب کردن، درحالی‌که هفت‌هشت سالم بیشتر نبود.…
  continue reading
 
در این قسمت از پادکست گپ‌دایو به سراغ جدیدترین ساخته کریستوفر نولان رفتیم. فیلم (تنت) که منتقدین زیادی داشت و در موردش حرف های زیادی گفته شد. با ما همراه باشید. پادکست بررسی موسیقی فیلم تنت
  continue reading
 
قهرمان سی‌و‌چهارم، مادرم از آن سوی کره‌ی زمین: اوایل دهه ۹۰ چین تازه محدودیت‌های فرزند پذیری توسط خارجی‌ها رو کم کرده بود. اونم همراه هشت تا خانواده‌ دیگه رفت چین. قهرمان سی‌و‌پنجم، بابای مشوق: مامانم یه نامه خطاب به دولت چین نوشت و توضیح داد که چطور مردی که از دست و پا فلجه میتونه پدر خوبی باشه.توسط PersianBMS
  continue reading
 
در این قسمت گپ دایو سراغ فیلمی در ژانر اکشن/جنگی رفتیم، فیلمی که با همکاری استیون اسپیلبرگ و جان ویلیامز و با بازی تام هنکس به یک اثر تاریخی در سینما تبدیل شد گپ دایو
  continue reading
 
قهرمان سی‌و‌دوم، دکتر نلسون: پدر و مادر من به امید پیشرفت ما بچه‌ها به امریکا مهاجرت کردن. بنابراین ادامه‌ تحصیل ما براشون خیلی مهم بود و همیشه بهم می‌گفتن: «تو باید دکتر بشی.» قهرمان سی‌و‌سوم، پزشک بخش اطفال در مرکز سرطان: اگه یک درصد امید به درمانی باشه، ارزش امتحان کردن رو داره. حتی اگه هیچ‌کس نخواد امتحانش کنه، من این کارو می‌کنم.…
  continue reading
 
قهرمان سی‌ام، بابابزرگ و نجات‌دهنده‌اش: من از بچگی با مامان‌ بزرگم زندگی می‌کردم. اون با هر چیز کوچیکی به هم می‌ریخت و دعوام می‌کرد. بابابزرگ‌ جیمز نمی‌تونست تو این قضیه دخالت کنه، چون بابابزرگ واقعیم نبود... قهرمان سی‌و‌یکم، تکیه‌گاه: کارل از همون اول تو زندگیم حضور داشت. با این‌ که پدرِ تنی من نبود، اسمش توی شناسنامه‌ام بود. اونم به مواد اعتیاد د…
  continue reading
 
قهرمان بیست‌و‌هفتم، معلم زندگی: ما کُردیم. خانواده‌ من سال ۱۹۸۹ مهاجرت کردن به آلمان و خوب مجبور شدیم از صفر شروع کنیم. قهرمان بیست‌و‌هشتم، همدل: همسرم در مقابل همه با همدلی عمل می‌کنه. یعنی سعی می‌کنه خودشو به جای طرف مقابل بذاره و احساسِ اون فرد رو درک کنه. قهرمان بیست‌ونهم، خانم مهفود: اول بعضی از رفتاراش تغییر کرد، مثلا گاهی وسط حرف زدن خوابش م…
  continue reading
 
قهرمان بیست‌ و‌چهارم، بهترین پرستار از پاکستان: تازه ازدواج کرده بودیم که من سل گرفتم و تمام بدنم پر از تاول شد. قهرمان بیست‌و‌ششم، عاشقی از ایران: همسرم سرطان ریه داره، تا الانم کلی وزن کم کرده. چون هوای تمیز براش خوبه، خونه‌مونو عوض کردیم و رفتیم شمال، و یه خونه نزدیک دریا گرفتیم. قهرمان بیست‌وپنجم، مهاجران: قبل از این‌ که من به دنیا بیام، بارها …
  continue reading
 
قهرمان بیست‌و‌دوم، جان‌بخش تا مغز استخوان: وسط راه خواهش کردم بابا ماشینو نگه داره تا یه نوشیدنی بخرم. بعد رفتم صندلی عقب نشستم تا برای برادرم کتاب بخونم. همین قضیه جون منو نجات داد. قهرمان بیست‌وسوم، لارکین: لارکین با همسرش کیتی تو کلاس شرکت می‌کرد و من فورا مجذوبشون شدم. اونا به وضوح آدمای خیلی خوبی بودن.…
  continue reading
 
قهرمان نوزدهم، رویاپردازی از قاهره: همیشه آرزو داشتم برم دانشگاه، ولی بلافاصله بعد از تموم شدن دبیرستان ازدواج کردم و خیلی زود بچه‌دار شدیم. قهرمان بیستم، زنی که روحش را پس گرفت: پدرم خیلی روی مامان حساس بود. از روابط مامان با همکاراش خوشش نمی‌اومد. ولی به جای حل مشکل یا حتی ترک کردنش، تصمیم گرفت بدبختش کنه. قهرمان بیست‌ویکم، گوش‌سپارندگانی از غنا:…
  continue reading
 
قهرمان هفدهم، فرشته‌ نگهبان من: بارها خطر از بیخ گوشش رد شده بود. یه بار توی اسکی تو دمای زیر صفر گم شد. یه بار دیگه موقع چتربازی جای اشتباهی فرود اومده بود و تو یه درخت گیر کرده بود قهرمان هجدهم، پیام‌آورِ آرامش: مامانو جراحی کردن و متوجه شدن سرطان تمام بدنش رو گرفته، اما حتی اون موقع هم تسلیم نشد و قول داد که دست از مبارزه برنداره. این مبارزه خیل…
  continue reading
 
قهرمان پانزدهم، خانواده‌ تیمبلین: پدر و مادرم از ویتنام پناهنده شده بودن امریکا. یه کم بعد از به دنیا اومدنم، مادرم کاری به عنوان خدمتکار پیدا کرد، ولی از این‌که باید منو بسپاره به کس دیگه خیلی ناراحت بود قهرمان شانزدهم، خانواده‌ رودین: من اهل گامبیا هستم. چون تو دوران دبیرستان تو یه کنفرانس سازمان ملل شرکت کرده بودم، ویزای امریکا رو داشتم و فکر می…
  continue reading
 
قهرمان سیزدهم، بنِ: سال دوم دانشگاه بودم که بیماری‌ام شروع شد. اون زمان «بنِ» تو یه شهر دیگه زندگی می‌کرد، ولی آخر هفته‌ها تا شهر ما می‌اومد که از من مراقبت کنه. وقتی پیشم بود، مدام با خودم فکر می‌کردم: حقش نیست اینجا باشه قهرمان چهاردهم، کِلِر: سال اول دانشگاه بودم که با کلر آشنا شدم. اون اولین دختری بود که باهاش قرار گذاشتم. قبلا بارها دلبسته شده…
  continue reading
 
قهرمان یازدهم، مامان جنگنده: مادر من اهل خطر کردن نبود، باور کنید. از اون آدمایی نبود که از هواپیما می‌پرن یا از این‌ جور کارا می‌کنن. حتی از عنکبوت‌ وحشت داشت قهرمان دوازدهم، اوما: فقط هفت سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدن. به همین خاطر، مادربزرگ تنها موجود ثابت زندگی‌ام بودتوسط PersianBMS
  continue reading
 
قهرمان نهم، پدرم، بزرگ‌ترین نعمت و افتخار: مامان و بابا از هجده سالگی عاشق هم بود‌ن. همیشه همدیگه رو بغل می‌کردن، می‌بوسیدن یا تو آشپزخونه با هم می‌رقصیدن... قهرمان دهم، بهترین خانواده‌ی دنیا: پدر و مادرم، مثل همه‌ مردم پورتوریکو، این ذهنیت رو داشتن که خانواده از همه‌ چی مهمترهتوسط PersianBMS
  continue reading
 
قهرمان هفتم، خواهر کوچولو: وقتی تو بیمارستان به هوش اومدم، اولین کسی که دیدم خواهرم اِلیا بود. قهرمان هشتم، برادرم برایان: قسمت اعظم ارتباط اجتماعی من با برادر بزرگ‌ترم برایان بود. رابطه‌ ما یه رابطه‌ خواهر،برادری معمولی بود. حتی همدیگه رو اذیت و با هم دعوا می‌کردیمتوسط PersianBMS
  continue reading
 
قهرمان پنجم، کمک‌کننده‌ ناشناس: مادر واقعی‌ام تو سن پایین صاحب سه تا بچه شده بود و نمی‌تونست از عهده‌ بزرگ کردن‌مون بر بیاد، به همین خاطر، همه‌ ما رو داد به خاله‌مون و ما رو ول کرد و رفت قهرمان ششم، خانم افینگِر: اسم محله‌مون رو گذاشته بودم مثلث برمودا، چون خیلی از بچه‌های بااستعداد عمرشون رو تو اون محله هدر دادن. هر سه تا خواهر و برادر بزرگ‌ترم تر…
  continue reading
 
قهرمان سوم، بابای عاشق: بابا پنج تا دختر داشت. هر وقت از یه سفر کاری برمی‌گشت، همه‌مون صف می‌کشیدیم تا ببوسیمش. ولی بابا همیشه اول از همه مادرمو می‌بوسید قهرمان چهارم: دولورس: من فقط یه بچه بودم، اهل یه شهر کوچیک تو مونتانا. ولی فکر می‌کردم خیلی حالیمه. برای همین با پدرم به اختلاف خوردم و نتیجه‌اش این شد که تو نیروی هوایی ثبت‌نام کردم.…
  continue reading
 
قهرمان اول، مامان قوی: بابا می‌تونست خیلی مهربون باشه. حداقل یکی دو هفته در ماه. ولی بعد داروهای مسکن‌اش تموم می‌شد و همه‌چی حسابی به‌هم می‌ریخت. قهرمان دوم، خانم ریپلی: سرپرستی موقت من و برادرم، وقتی کوچیک بودیم، به خونواده‌های مختلف داده شد. برادرم خوش‌شانس بود، چون سرپرستی‌اش به خانواده‌ ریپلی رسید.…
  continue reading
 
در قسمت 59 پادکست گپ دایو به سراغ فیلمی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و آهنگسازی هاوارد شور رفتیم. Gangs of New York (دارودسته‌های نیویورکی) فیلمی است که در این قسمت زیر ذره بین گپ دایو قرار گرفت.
  continue reading
 
در قسمت 58 پادکست گپ دایو به بررسی موسیقی فیلم "چشم اندازی در مه" فیلم غبطه برانگیز تـئودوروس آنـگلوپولوس‌ که یک تراژدی زیبا است میردازیم، با بیانی چنان ساده‌ و سرشار از زیبایی که دست یافتن به آن جز با تحمل رنج سالیان ممکن نیست.
  continue reading
 
بازی The Last Of Us Part 2 به‌تازگی منتشر شده است و توانست تحسین منتقدین را به‌خود جلب کند. این بازی به‌دلایل زیادی یک تجربه به‌یاد ماندنی محسوب می‌شود؛ جلوه‌های دیداری زیبا، گیم پلی درگیر کننده، داستان درجه یکش و البته موسیقی متن زیبایش. حال ما به مناسبت انتشار این بازی تصمیم به بررسی موسیقی بازی The Last Of Us 2 برای شما مخاطبین گپ دایو گرفتیم. م…
  continue reading
 
در قسمت 55 پادکست گپ دایو در مورد موسیقی فیلم The Village که خواکین فینیکس و آدرین برودی و سیگورنی ویور در اون بازی میکنند صحبت کردیم. فیلمی به کارگردانی ام نایت شیامالان کارگردان هندی هالیوود و با موسیقی متنی از James Newton Howard که بارها نامزد اسکار شده است.
  continue reading
 
مجموعه فیلم های ماتریکس ساخته برادران واچوفسکی یکی از فیلم های تاثیرگذار درسینمای جهان محسوب میشود. نماد ها و تمثیل های زیاد این فیلم مثال زدنی است و در کنار آهنگسازی و تدوین منحصر به فردی که داشت مخاطبان زیادی را به دست آوردند. موسیقی متن فیلم ماتریکس
  continue reading
 
موسیقی متن فیلم (ارابه‌های آتش) یکی از شاهکارهای جاودان ونجلیس آهنگ‌ساز بزرگ یونانی سبک الکترونیک، نیو ایج، پراگرسیو، امبینت، جاز و ارکسترال است. موسیقی فیلم ارابه‌های آتش برای ونجلیس جایزه‌ی اسکار بهترین موسیقی فیلم در سال 1981 را به ارمغان آورد. تم موسیقی این فیلم بدون شک یکی از زیباترین آثار موسیقی فیلم در تمام تاریخ سینما است. https://melodive.…
  continue reading
 
در اپیزود 52 پادکست موسیقی متن گپ دایو در مورد موسیقی شگفت انگیز بازی (گیم) فاینال فانتزی 2020 صحبت کردیم . همراه باشید https://melodive.com/ https://www.instagram.com/melodive_official/ نظرات و بازنوازی موسیقی های خودتون رو برای ما ارسال کنید
  continue reading
 
داستان بینوایان اثر جاودانه‌ی ویکتور هوگو یکی از مشهورترین داستان‌های کلاسیک تاریخ ادبیات است و تاکنون اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی بسیاری از روی این داستان ساخته شده است، سریال تلویزیونی بینوایان ساخته‌ی شبکه‌ی بی‌بی‌سی جدیدترین اقتباس تلویزیونی از این داستان است که بسیار مورد استقبال تماشاگران قرار گرفته است. به همین مناسبت در جدیدترین پادکست گ…
  continue reading
 
فیلم دورافتاده پس از فیلم‌های سینمایی بازگشت به آینده و فارست گامپ یکی دیگر از همکاری‌های موفق رابرت زمه‌کیس کارگردان و آلن سیلوستری آهنگساز محسوب می‌شود. کارگردان و آهنگسازی که اولین بار با ساخت فیلم بازگشت به آینده به شهرت و محبوبیتی باور نکردنی در دنیای سینما دست پیدا کردند. موسیقی فیلم دورافتاده با بازی تام هنکس یکی از آثار متفاوت آلن سیلوستری …
  continue reading
 
علاقه‌مندان پادکست‌های گپ‌دایو به خوبی آهنگساز فیلم مرد نامرئی را می‌شناسند، بنجامین والفیش آهنگسازی که در نقد و بررسی موسیقی متن فیلم آن در مورد برجستگی‌های آثارش صحبت کرده‌ایم. والفیش در این دو، سه سال به خوبی موفق شده است تا خود را به عنوان موسیقیدانی ترسناک‌ساز و وحشت‌آفرین در هالیوود مطرح کند و به یکی از اولین انتخاب‌ها برای ساخت موسیقی متن فی…
  continue reading
 
پادکست گپ‌دایو در قسمت چهل و هشتم از این مجموعه پادکست‌ها به سراغ یکی از محبوب‌ترین و مشهورترین آهنگسازان حال و حاضر سینما می‌رود و برای مخاطبان و علاقه‌مندان دنیای موسیقی متن داستان هنرمندی‌های الکساندر دسپلا آهنگساز فرانسوی را روایت می‌کند. الکساندر دسپلا یکی از پرکارترین و پرافتخارترین آهنگسازان زنده‌ی دنیاست که موسیقی متن فیلم‌هایش به ویژه در د…
  continue reading
 
پادکست فارسی موسیقی گپ دایو در قسمت چهل و هفتم این مجموعه پادکست‌ها با توجه به محبوبیت موسیقی متن فیلم لالالند، کارنامه‌ی جاستین هورویتز آهنگساز جوان و خلاق این فیلم می‌پردازیم. آهنگسازی که پیش از ساخت موسیقی فیلم لالالند با آهنگسازی برای فیلم ویپلش، طرفداران بسیاری را در زمینه‌ی آهنگسازی و ساخت موسیقی متن شیفته‌ی آثار شنیدنی خود کرده بود. جاستین ه…
  continue reading
 
پادکست فارسی موسیقی گپ دایو در قسمت چهل و ششم این مجموعه پادکست‌ها، به بهانه‌ی برگزاری مراسم اسکار 2020 میلادی،‌ نامزدهای برگزیده در بخش بهترین موسیقی متن را سوژه‌ی نقد و بررسی خود قرار داده است. قسمت جدید پادکست موسیقی گپ‌دایو پر است از شاهکارهای شنیدنی که در سال 2019 میلادی برای تماشایی‌تر ساختن فیلم‌های سینمای هالیوود خلق شده‌اند. در این قسمت از…
  continue reading
 
پادکست فارسی موسیقی گپ دایو در قسمت چهل و پنجم این مجموعه پادکست‌ها، به نقد و بررسی موسیقی متن فیلم توگو می‌پردازد. فیلم توگو از جمله فیلم‌های کم‌تر دیده شده‌ی امسال است که با نقش‌آفرینی بازیگر سرشناسی همچون ویلم دفو، جای خالی‌اش به شدت در میان نامزدهای جوایز سینمایی امسال احساس می‌شود. فیلم توگو که بر مبنای داستانی واقعی ساخته شده است، یکی از حماس…
  continue reading
 
پادکست فارسی موسیقی گپ‌دایو در قسم چهل و چهارم این مجموعه پادکست‌ها به دهه‌ی هشتاد میلادی سفر می‌کند تا به بهانه‌ی اکران قسمت ششم فیلم ترمیناتور در سال 2019 دوباره خاطرات نقش‌آفرینی‌های آرنولد در نقش ترمیناتور را برای علاقه‌مندان زنده کند. آهنگساز موسیقی متن فیلم ترمیناتور در سال 1984 برد فیدل است و تم اصلی این فیلم به عنوان یکی از مشهورترین سینت‌ه…
  continue reading
 
Loading …

راهنمای مرجع سریع