داستان های واقعی که سال ها پنهانشان کردیم/ روایت هایی از خشونت خانگی علیه زنان در ایران
…
continue reading
«میگفت من یک زن سالم میخوام که اندامش بی عیب باشه»
…
continue reading
«مامان با اینکه شاغل بود هیچ وقت استقلال اقتصادی نداشت»
…
continue reading
هیچ وقت فکر نمیکردم که اون علاقه ای که یک زمان به سینما و دوربین داشتم تبدیل به یه وحشت روزانه و هراس من از هر دوربینی بشه
…
continue reading
وقتی فرزند اولم سه ساله شد همسرم اولین خیانت را در حق من انجام داد. او زنی را صیغه کرده بود
…
continue reading
هرگز کتک نخوردم اما زخم ایجاد شده از تحقیر و تهدید و توبیخ دردناکتر و شدیدتر از تنبیه جسمی است
…
continue reading
هیچكی دخالت نكرد، هیچکی! نه دوستانمان٬ نه مردمی که رد میشدند و نه حتی برادرم
…
continue reading
بهش گفته بودن زن باید با لباس عروس بیاید و با کفن برود
…
continue reading
اما هرموقع بحث حق طلاق میشد می گفت ، مگه منو دوست نداری ؟
…
continue reading
مرتب میپرسید چطوریه که تو قانون ما دختر رو تو سنین پایین میشه شوهر داد و ازش انتظار داشت که یه زندگی را بچرخونه ولی زنی که دانشگاه رفته و کار میکنه نمیتونه برای زندگی خودش تصمیم بگیره.
…
continue reading
پایان خشونت خانگی از کجا شروع می شود؟ این چرخه ی خشونت در کجا متوقف می شود؟ برای مشاهده ی وبسایت ما اینجا کلیک کنید ما را در اینستاگرام و توییتر دنبال کنید و نظرات و روایت هایتان را با ما در میان بگذارید
…
continue reading