این پادکست، سفرنامه من، محمد تاجران، از سفر دور دنیا با دوچرخهام است. گزارش های یک مسافر که سالهاست داره دورنیا با دوچرخه اش سفر میکنه و درخت میکاره و با کودکان در مورد اهمیت درختان صحبت میکنه. طبیعتدوستی که عاشق محیطزیسته خودش در حال آموختن و آموختن و آموختنه و تازه داره سفر کردن رو بعد از ۱۰۴۰۰۰ کیلومتر و ۶۰ تا کشور و کاشتن ۴۰۰۰ درخت در ۲۵۰ مدرسه مختلف دنیا یاد میگیره. وبسایت : www.weneedtrees.com توییتر : www.twitter.com/tajeran اینستاگرام : www.instagram.com/mohammad.tajeran دستنوشته ...
…
continue reading
روبرو شدن با خودم همیشه از سخت ترین جاهای زندگی بوده برام.ا
…
continue reading
…
continue reading
نقطه عطفی در سفر و زندگی
…
continue reading
در کلمبیا روستاهای زیادی هستن که از زمان کلنی های اسپانیا به چا موندن.
…
continue reading
توی شهر تونخا کنار میدون وایساده رودم که میگل بهم نزدیک شد و کمی حرف زدیم. مسیری رو بهم پیشنهاد داد و منم اون مسیرو انتخاب کردم و بعد از ۲-۳ روز بهش پیام دادم تشکر کنم و اون منو دعوت کرد خونش و این شد که چند روزی مهمانش شدم.
…
continue reading
توی جاده های زیبای کلمبیا در حال رکاب زدن ام.
…
continue reading
من بالاخره وارد کلمبیا شدم و در آستانه سفر و جستجو در این کشور زیبا هستم.
…
continue reading

1
یه گفتگوی متفاوت با دوستم اوروس
1:30:29
1:30:29
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:30:29یه گفتگوی متفاوت با دوستم اوروس
…
continue reading
روزهایی در خلوت و سکوت
…
continue reading
من بایستی برمیگشتم به سائوپائولو به انتظار ویزای اکوادور.خیلی ژولانی شده بود فرایند ویزا و واقعا حوصله ام سر رفته ولی چاره ای همنیست و بایستی مثل یه بچه گربه پشت در منتظر بشینم تا لحظه ای در باز بشه و بپرم بیرون
…
continue reading
وقتی رسیدم به اوباتوبا، به دوستم پیام دادم و اون هم گفت که برم و توی کلبه جنگلی اون اقامت کنم. یه جایی وسط جنگل کنار یک رودخونه هیجان انگیز و زیبا. بهترین جایی که میشد روزهای بارونی روبه انتظار نشست تا تموم بشن و خورشید دوباره خودشونشون بده
…
continue reading
شهر کامپو دوژوردائو یک شهر واقعا جذابه تو استان سائوپائولو، یه بافت اروپایی در ارتفاع حدود ۱۸۰۰ متر که کمک کرده آب و هوایی بسیار دل انگیز داشته باشه ومم واقعا خوشحال بودم که دوباره به اون ارتفاع رفته بودم و از هوای مطبوع کهستان داشتم لذت میبردم.
…
continue reading
من از سائوپائولو زدم بیرون تا خودم رو کنی سرگرم کنم. خسته کننده شده بود برام موندن توی شهر و از طرفی مجبور بودم بمونم و این فرصت مغتنم لود تا زمانم روکمی صرف کاری کنم که دوست دارم.
…
continue reading
این روزها همه ما توی هر گوشه دنیا غمگینیم از آنچه داره به سر سرزمیمنمون میاد. روزهای سختیه و من هم این گوشه دنیا حوصله هیچ کاریو ندارم
…
continue reading
بعدا اضافه میشه
…
continue reading
جلوی چادرم نشسته م و منتظرم که خشک بشه و راه بیفتم . احتمالا امشب آخرین شب کمپ زدنم تو شیلی باشه .چون باید فردا خودم رو به سانتیاگو برسونم و تکلیف خودم رو مشخص کنم که میتونم برم ایران یا نه .اگه هزینه بلیط جور بشه میرم ایران و گرنه باید برم برزیل . در ادامه گزارش قبلی، بعد از چند روزی که خونه اولگا بودم ..…
…
continue reading
این گزارش رو از خونه اولگا و رائول دوستان آرژانتینی م در نوکول تقدیمتون می کنم . هفتصد کیلومتری به سمت جنوب سانتیاگو اومدم تا مقداری از شلوغی و هیاهوی فضای شهری دور باشم و چند روزی رو سپری کنم تا وضعیت ویزا و ادامه سفرم مشخص بشه چون ده روز از ویزام بیشتر نمونده و هنوز مشخص نیست که کجا باید
…
continue reading
دوسه روز هست که به سانتیاگو رسیده م و یه آپارتمان اجاره کرده م و درحال استراحت و بازیابی خودم هستم و بقیه مسیرم رو مدیریت و طراحی می کنم . بعد از گزارش قبلی به جاده زدم هرروز تا غروب دوچرخه سواری می کرد م و صبح ها دیرتر راه می افتادم تا استراحت کنم و از فضای اطراف لذت ببرم و بعد راه بیفتم ...
…
continue reading
در ساحل اقیانوس آرام جنوبی توی چادرم نشسته م و امواج بزرگ اقیانوس رو تماشا می کنم و از نشستن زیر آفتاب دل انگیز لذت می برم .در این مدتی که گزارش نداده م در حال دوچرخهسواری بودم و...
…
continue reading
این گزارش رو نه از زیر چادر که از روی دوچرخه و در حال رکاب زدن پر می کنم و باینکه من تو گزارش دادن متکلم وحده هستم ولی همیشه حضورتون رو تجربه می کنم . مسیرم خیلی از دریا دور نیست و بعضی جاها دوسه کیلومتر با دریا فاصله دارم .مسیرم اتوبان هست و چیز خاصی نداره و فقط پر ماشین و ترافیک هست و مثل پاتوگونیا شگفت انگیز و پر از آب و رود خونه نیست و به راحتی…
…
continue reading
قرار بود این گزارش رو از ایران تقدیمتون کنم ولی شرایط فراهم نشد به همین دلیل هنوز در شیلی هستم ؛ به سمت شمال حرکت می کنم و اینجاها خشک و بیابانی و به سمت کویر هست و دیگه از رودخونه و سرسبزی خبری نیست . برنامه ذهنیم این بود که برای نوروز میرم ایران و فکر می کردم مثل همیشه همه چیز جور میشه .....
…
continue reading
"چند روزی سفر با ماشین " کمی بیشتر ازدو هفته هست که یه ماشین کرایه کرده م . به کارترواوسترال جاده جنوبی رفتم و باز کمی اونجا رو دیدم هنوز از اونجا دل نکنده بودم .امروز به سمت سانتیاگو می رم و فردا ماشین رو تحویل می دم و به شکل نرمال زندگیم بر می گردم باید دنبال مدیریت شرایط ویزا باشم تا بعد از یک سال برگردم ایران . چند روزی که با ماشین بودم زندگی و…
…
continue reading
بر خلاف گزارشهای قبلی پشت فرمون هستم ! و علتش رو و اینکه روزای گذشته چطور گذشت رو در این گزارش براتون تعریف می کنم . بعد از گزارش قبلی که کنار دریا بودم چند روزی در چیلوئه سپری کردم و بعد ازون باید خودم رو به شهر اونکود می رسوندم تا قطعات دوچرخه م برسه چون ادامه دادن با اون وضعیت دوچرخه دیگه تقریبا غیر ممکن شده بود ....…
…
continue reading
"چیلوئه " جلوی چادر نشسته م توی هوای ابری در پارک مزرعه مانندی که محصولش رو جمع کرده و کفِش فضای نرم و آرومی بود برای چادر زدن .و شب دل انگیزی آرومی رو داشتم و الان داشتم کم کم جمع می کردم که راه بیفتم به سمت پورتومونت ،دو روز تا اونجا راه دارم . در ادامه گزارش قبلی به چیلوئه اومدم و هدف خاصی نداشتم وصرفا می خواستم…
…
continue reading
زیر چادر کنار ساحل دریا نشسته م و دارم تماشا می کنم که آب کم کم بالا میاد . بعد از گزارش قبلی که سانتیاگو بودم باید مدتی می موندم تا وسایل دوچرخه م به والدیویا برسه و از طرفی اینجا حالا فصل توریست هست و همه جا خیلی شلوغه و برای من لذت بخش نیست و میخواستم بخشی از این زمان رو به دیدار دوستات سپری کنم و استراحت کنم تا این زمان بگذره و خلوت تر بشه و بع…
…
continue reading
سانتیاگو ی شیلی هستم . بعد از اینکه از پورتوواراس که عاشقش بودم و بعد از سه ماه بودن در طبیعت زیبای پاتوگونیا وارد شهر شده بودم دچار شوک بودم و خیلی برام دشوار بود اما خوشبختانه خیلی آروم وارد این فضا شدم و بعد از چند جا در نهایت برای کارای ویزام وارد شلوغی سانتیاگو شدم ...
…
continue reading
پورتو واراسا هستم شهری تو باریکه شمال شیلی ودوساعتی وقت دارم که اتاق رو تحویل بدم وتو این فاصله گزارش رو پر می کنم . یکماهی تو کارترواوسترال بودم که بهشت فوقالعاده ای بود یکی از زیباترین جاهایی که تاحالا سفر کرده بودم و سفر پر حرکتی بود .تو سی وچهار شب گذشته هرشب توی چادر بودم .
…
continue reading
این روزها چون همش در حرکت هستم و کار خاصی انجام نمیدم و اینترنت هم زیاد دردسترس نیست ،گزارش کمتری میدم . خیلی وقت بود دلم می خواست چنین جایی دوچرخه سواری کنم طبیعت بکر وزیبا ست ،جمعیت کم و فاصله روستاها زیاده ،الان جایی که چادر زدم کنار یه دریاچه در یه جنگل حفاظت شده انبوه هست که فقط یه مسیر باریک باز هست…
…
continue reading
الان نگاه کردم ودیدم که دوهفته هست که گزارش نکردم .از گزارش قبلی که تو اویخینز بودم پونصد کیلومتر جاده خاکی طی کردم و وارد جاده کارترواوسترال شدم . این چند روز با یه دوچرخه سوار هلندی که تو کشتی آشنا شدم تا یونگای همراه بودم و بعد از هم جدا شدیم و من به سمت شمال حرکت کردم
…
continue reading
در روستای اویخیز هستم و از زیر چادرم گزارش رو تقدیمتون می کنم . بعد گزارش قبلی به سمت شهر پورتو ناتالس راه افتادم ،چون بعد از چهار روز توی پارک نیاز به حمام گرم و غذای خوب وشستن لباسهام داشتم .و باید بررسی کنم که چکار کنم .چون تنها گزینه ای که بعد از رسیدن به پورتو ناتالس داشتم این بود که با کشتی خودم رو به ایستگاهی به نام کلتایونگای برسونم ولی…
…
continue reading
در روستای کوچکی به اسم سروکاسترو هستم . بعد از پارک ملی به این روستا رسیدم و بعد از پنج روز تونستم سوپر مارکت ببینم وخرید کنم وغذای گرم بخورم . بعد از گزارش قبلی به سمت پارک ملی رفتم ،ورودی پارک ملی خیلی زیاد بود و هنوز در کشمکش هستم که چرا باید برای دیدن طبیعت پول بدم ،مالک این کوه کیه که برای حق طبیعی دیدن طبیعت…
…
continue reading
این گزارش رو هم طبق معمول از توی چادرم تقدیمتون می کنم . بعد از گزارش قبلی که چهارشنبه هفته پیش بود، به پونتو آرنا رفتم باید برگشتم چون صبح پنجشنبه یه کارگاه در یه مدرسه داشتم
…
continue reading
این گزارش رو از ته دنیا تقدیمتون می کنم . انتهای جاده های شیلی ،که بعد از اینجا دیگه هیچ جاده ای نیست . از اینجا که جنوبی ترین جای شیلی هست، حرکت به سمت شمال رو شروع می کنم که چهار پنج سال این مسیر طول می کشه که خودم رو به شمال قاره ی آمریکا برسونم
…
continue reading
گزارش رو از شهر پونتو آرِنا در جنوب شیلی تقدیم می کنم .چون بدنم خیلی خسته بود دو روز هست که اینجا یه اتاق گرفته م که استراحت کنم .در ادامه براتون علت این خستگی رو تعریف می کنم . بعد از پیاده روی در الچاتن به کمپینگ که وسایلم رو گذاشته بودم رسیدم ،یک شب موندم و فردای اونروز به سمت راه افتادم .هنوز دوسه روز از ویزام مونده بود و یه مکان دیدنی هم مونده…
…
continue reading
گزارش رو از مسیر پیاده روی لَگوتوره در الچالتن در پاتوگونیا تقدیمتون می کنم .اینجا دل پاتوگونیا ست جایی که تمام زیباییهای معروفش وجود داره . دارم از کمپ به سمت الچالتن قدم میزنم تا بعد برگردم ریه گایدو پیش دوچرخه م . بعد از گزارش قبلی می خواستم تا الچالتن هیچ هایک (سفر با ماشینهای گذری) کنم .مسیر کمتر از پونصد کیلومتر بود و لی کم تردد ....…
…
continue reading
بعد از آخرین شبی که در پارک ملی لوس آلرسس بودم به شهری به اسم اِسکِل رسیدم ،وقتی به اسکل رسیدم چون بیشتر از دوهفته توی چادر بودم .دلم میخواست به هتل برم و تخت و دوش آب گرم مفصل داشته باشم و قیمتها در این قسمتهای توریستی آرژانتین خیلی بالاست . هتلی توجهم رو جلب کرد و جلوش ایستادم و وقتی قیمت رو پرسیدم خیلی مناسب بود ....…
…
continue reading
این گزارش روهم از توی چادرم تقدیمتون می کنم ، داشتم حساب میکردم دیدم هجده نوزده روز هست که هرشب توی چادر خوابیدم و اتاق وتختی نبوده و چه خوب ... بعد از اینکه از خونه ی خاویر بیرون اومدم و به سمت البورسون حرکت کردم ،مسافتی که داشتم بیشتر از یک روز بود و خودم هم به چند دلیل دوست داشتم که کمی آهسته تر برم و توقفهای بیشتری داشته باشم ....…
…
continue reading
کنار یه دریاچه خیلی زیبا در آرژانتین نزدیک باریلوچه گزارش می کنم ،اینجا از زیبایی در وصف نمی گنجه .آماده هستم ولی برای رفتن دودل هستم . بعد از گزارش وقتی به سمت جاده رودا د سیکلاگوس راه افتادم این مسیر پر از دریاچه ست و بسیار زیباست ولی هیچ محلی برای خرید و جود نداره و اینترنت وتلفن آنتن نداره ...
…
continue reading
از کنار یه دریاچه فوقالعاده زیبا در کنار چادر گزارش رو تقدیمتون می کنم . بعد از گزارش قبلی ،اونروز اومدم کنار جاده که منتظر ماشین باشم . تا ساعت ده ،ده و بیست دقیقه منتظر بودم و تصمیم گرفتم تا دوازده منتظر بودم و اگر موفق نشدم راه بیفتم و برم .رفتم کنار پمپ بنزین که بطری آبم رو پر کنم و برم و راه بیفتم ...…
…
continue reading
زارش رو از شهر کوچکی به اسم کارمنسا تقدیمتون می کنم . دیروز همه ی روز اینجا منتظر ماشین بودم ولی گیرم نیومد و کنار پارک کوچکی که بود چادر زدم و صبح صبحانه خوردم تا بعد از اینکه گزارش رو پر کنم دوباره برم کنار جاده منتظر ماشین بشم ..
…
continue reading
از کنار رودخونه ای تو شهر سن رافائل گزارش می کنم .داستان چند روز گذشته بامزه و عجیب بود که چون گزارش پر نکردم مقداریش از دست رفت ولی خلاصه ای از اون رو براتون تعریف می کنم . از شهری که آخرین گزارش رو دادم قرار بود دوستم رامین که بوینس آیرس زندگی می کنه بیاد و چند روزی با هم سفر کنیم. رامین اومد و ده یازده روزی با من بود بماند که یه بار همدیگر رو گم…
…
continue reading
" در کاری که بهش عشق می ورزی استمرار داشته باش " جلوی چادرم توی هوای فوق العاده دل انگیزی در آفتاب نشسته م . درگزارش قبلی براتون گفتم که دو نفر دوچرخه سوار دیدم ؛ لولا اسپانیایی بود و ویدنی نیوزلندی و دو روز بود با هم همسفر شده بودن ، همدیگر رو که دیدیم بخشی از مسیر رو باهم بودیم . بعد از گزارش قبلی که به کافایاته رسیدم اونها به من پیام دادن که ها…
…
continue reading
توی چادرم نشسته م در دره ای به نام کِبرادا لاس چانکاس (Quebrada de las Conchas) . اینجا کوههای رنگی شبیه قشم داره ، منتظرهستم که هوا گرمتر بشه تا دوش بگیرم و راه بیفتم . در گزارش قبلی گفتم که با سانتیاگو روی گردنه ای بودم ،صبح که خواستم راه بیفتم ،خانواده ای از من خواسته بودن پیش اونها ، در سالتا برم ...…
…
continue reading
گزارش رو از بالای گردنه ای به نام سنتا لورنا تقدیمتون می کنم جایی در جاده شماره نه آرژانین به سمت سالتو . بیش از یکماه در بویتس آیرس موندم ولی هنوز تکلیف ویزای اوروگوئه من مشخص نشده بود و نمی تونستم بیشتر اونجا بمونم . تصمیم گرفتم که هیچهایک کنم تا خودم رو به خوخوی برسونم ....
…
continue reading
توی یه کافه پشت پنجره نشسته م واز آفتاب زمستان لذت می برم . آخرین بعد از ظهری هست که تو بوینس آیرس هستم . چون توقفم طولانی شده بود تصمیم گرفتم به جای اینکه اینجا منتظر ویزا بمونم برای دیدن ایشوآیا برم و تنها گزینه هواپیما بود و امکانش برام نبود
…
continue reading
این گزارش رو از بوینس آیرس تقدیمتون می کنم .سه هفته هست که اینجام و برای ویزاها و کارهای مربوط بهشون مجبورم منتظر بمونم . گزارش قبلی تا قبل شروع چالش بود.بعد از اون ، ساعت بین یازده تا یازده ونیم صبح که چالش چهل و هشت ساعته رو شروع کردم ....
…
continue reading
بعد از مدتی تاخیر این گزارش رو از بوینس آیرس تقدیمتون می کنم . پشت پنجره ی اتاقی که خیلی دوستش دارم هستم و احتمالا در گزارش بعدی برسم که براتون درمورد اینکه چرا اینجا هستم حرف بزنم . آخرین گزارش جایی بود که تو پارک ملی بودم که قرار بود یک شب بمونم ولی دوشب موندم ... .
…
continue reading
جلوی چادرم کنار جاده نشسته م و بخاطر سرما خودمو تو کیسه خواب پیچیده م و منتظرم خورشید طلوع کنه ... در ادامه گزارش قبل ... وقتی به نوکن اومدوم گوستاوو و مارسلا رو دیدم که تو برنامه کایاکی که تو شیلی شرکت کرده بودم باهاشون آشناشده بودم و براتون از چند روز خوشایندی که گذروندم صحبت می کنم .
…
continue reading
ساعت نه صبحه و خورشید تازه طلوع کرده، بخاطر سرما خودمو ای کیسه خواب پیچیده م و منتظرم گرم بشم تا صبحونه بخورم و راه بیفتم . در ادامه گزارش قبل که تو خونه اولگا و رائول پر شد ،براتون از آشناییم با این دونفر صحبت می کنم و اینکه چطور یه دوستی و محبت عمیق شکل می گیره ....
…
continue reading
روی تخت ، توی یک اتاق زیر شیروونی هستم ، فضای گرم و صمیمی و خونه زن وشوهری هست که در گزارشی قبلی گفتم توی راه دیدمشون . بعد از گزارش قبلی که راه افتادم مسیر فوق العاده زیبایی رو باید امتداد می دادم تا به جاده باریلوچه به نوکن می رسیدم و قصد داشتم در مسیر جاده اصلی مواد غذایی تهیه کنم ....
…
continue reading