دریچهای گشودام تا ببینی جهان پر آشوب مرا، رقص حنجرهام با غبارهای ذهن مرا، ترک برداشتن بغضهای مرا، ریختن اشکهای مرا، رویای مرا و مرا © Instagram: @gholamreza_aminian https://www.instagram.com/gholamreza_aminian
پی.آی.دی. – ماجرای حوادث بزرگ صنعتی در زمان سفر میکنیم و به نقاط تاریک تاریخ صنعت سرک میکشیم تا حوادثی رو کندوکاو کنیم که دنیای بعد از خودشون رو برای همیشه تغییر دادن. حوادثی که ایمنی فرآیند رو تعریف میکنند !ایمنی هزینهبر نیست و ما علاقهای به تجربهی حوادث نداریم PID – the Story of Process Industry Disasters We travel through the time to the dimmest periods of industrial history to review incidents that have changed the world then after. Incidents that define process safety. Safety is ...
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


1
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged
Shirin Nasseri
اواخر سال ۲۰۱۹ بود که پادکست ترشحات ذهنی منو دوستم با من، شیرین ، به همراه دوستم مارال شروع شد. ما از موضوعاتی که باهم صحبت میکردیم لذت میبردیم و میدونستیم که مخاطبینمونم اکثرا همون دغدغه ها رو دارن. پس صحبتامونو ضبط و منتشر کردیم. کمکم زندگی و سختی ها و مشغله هاش باعث شد گاهی من به تنهایی ضبط کنم، گاهی با مارال و گاهی با دوستای دیگهم. اما چیزی که تغییر نکرده دغدغههای ماست: کمک به بهتر کردن حال مخاطبینمون (که اکثرا زنان و دختران هستن) توسط به اشتراک گذاشتن افکار ، عقاید و زاویه های دید مخ ...
I feel motions, flatters of a silent bird flying over far oceans As our bird presses the air down, the sound of her wings travels miles beyond before entering my body and making my imagination to shine She doesn’t take a rest, I know this, because the vibrations never ends or bends. Someone tell me what is the purpose of all this tense? She flies a…
صدای زوزه گرگ در باد میآید از دور شبهی میبینم سایه ترس و وحشت میآید با قدمهایی رقصکنان خندههایی مستکنان صنمی میآید و چه با جنم میآید با زولفهایی پریشان، چشمانی درخشان ابلیس بزرگ میآید برای دیدن من میآید چرا اما بدون رخش میآید چهرهاش عبوس است از اینش بدم میآید حالا چه کنم؟ سلامش کنم یا نفرینش؟ پژواک صدایم در گوشش چه طربی میانداز…
چگونه میشود گفت آن جمله (دوستت دارم) را ویران کرد، دوباره چید و بنا کرد این واژههای بهم پیوسته را و در جهانی به این آشفتگی، منتظر گذاشت جانهای آکنده از درد و رنج را چگونه میتوان زیر باران راه رفت دید و در آغوش گرفت این قطرههای از هم گسسته اشک را و در روزگاری چنین بیرحم، فراموش کرد دلهای شکسته از نگاههای سرد را چگونه میتوان در خیابان راه…
اوشاقلیق ( این شعر به زبان آذری است)
شرُشرُ ناودون رویا! تو از من از شرُشرُ ناودون بپرس، اینکه آب بارونه یا برفه هیچ مپرس تو دل فقط به دریا بده، سفارش فال به هر کی حسود و رمال نده آخه کدوم یک از اینا حباب زندگی رو دور پای عنکبوت زیر آب دیده تو چشمای آهو خیره شده تمام راز هستیو تو برق نگاش دیده کدوم یک از اینا شب تا صبح تو جنگل راه رفته زندگیو زیر نور ماه دیده با درختها دست داده، ق…
رقص قاصدک اگر انتظار تو مرا نکشد، تمنای شکستن سکوت شبم با ضربهای آهنگین صدای تو همچون بادی که در گوش قاصدک آواز میخواند، هر روز ذهن مرا را چنان به وجد خواهد آورد که تکه تکههای افکار آشفتهام را تا بلندیهای بادگیر با خود خواهد برد. سنگینی بار این خواهشها و نتوانستهای دل است که قطار افکار آدمی را هر نیمهشبی از ریل مدار عقل خارج میکند و ا…
رویای بر روی آب از که بگویم از چه بگویم از کجا شروع کنم کجا تمام کنم این قصه که نه آغازی دارد نه پایانی تو فقط تصور کن که خوابی و میپرسند بیداری؟! اما این بار خواب نبود من دیدمش با همین دو چشم خود دیدمش روی آب راه میرفت با یک ساز میرفت گیسوانش بلند بود، زحمت شانهاش با باد بود روبرویش مهتاب، دلبری کامل بود پشت سرش اما سایه نبود آخر این چگونه ممک…
در تو میبینم نفسم را حرفهای حبس کرده در قفسم را کلید رهایی کجاست مرز زندگانی از کجا تا به کجاست برق چشمانت، این ابدیت چرا بیانتهاست میشنوی ترانههای حزنانگیز آزادی را التماسهای گاه و بیگاه زندانیت را این صدای پرندهایست که در چال صورتت افتاده که سیاهی اسارتش سرخی لبانت را تیره ساخته دل پرنده برای لبخندهای تو تنگ شده حس پرواز در او در حد مرگ …
درد خوشمزه این درد هم حکایتی غریبی دارد. اول از در دوستی و همدلی وارد میشود، وبعد از مدتی خودش را جای صاحب عزا جا میزند. مثل همان مهمانی که به بهانه دیدار تو با کلی سوقاتی میآید ولی بعدش میفهمی مثل اینکه قصد مراجعت ندارد و به مرور زمان زبانش دراز و گردنش کلفت میشود. حالا تو باید قربان صدقه او هم بروی. درد را میگویم آن مهمان میزباننما را ولش کن.…
تو خفه، خاموش در کنج اتاق یک صندلی خالی، روبرویش یک تابلو با مضمون آبی نور اتاق میآید از گوشه این تابلو به پهنای صورتی غرق در شادمانی کنارش یک چای دمنوش و کتابی برای قلقک هوش صدای درون چه؟ میتوان گفت تو خفه، خاموش آسمان امروز آبیترست از دیروز حتی آسمان هم میفهمد معنی سکوت را بعد چند روز چموش این همسایه باز در کوچه مشغول شستن چیزیست! به سلامتی ه…
آینه در آینه من در شب و شب در سکوت از بغضهای من که ترانه سرود اشکهایم بر شانههای که ریخت گونههایم بر گونههای که سایید که اینگونه خواب از چشمان من ربود در خوابهایم مجنون مرد صحنه است در رویاهایم شیرین نه مهمان که میزبان هملت است وصف این جهان پرطلاطم شیرینتر از هر شیرین است در تاریکی صدای او بود که میآمد ناله میکرد از آشفتگیهای رمزآلود چه…
راهبه یادت میاد اومدن بهار رو، روییدنا بوسیدنای ناب رو یا شلوغی خیابونا تو شبا، هیاهوی مردم تو کوچه و بازارا، بوی خاک بلند شده از بارونا یا غنچههای شمعدونی بازنشده تو تاقچه، برفهای هنوز آبنشده تو باغچه، ماهی قرمزهای حبس شده تو کیسه یا چشمهای دوختهشده به بخار آب چاییها، میوههای پوستشده به قسم عمه و خالهها، کامهای حجیمشده از خوردن قاطی…
در مسیر باد در مسیر باد، هیاهوی بیپایان زندگی چو توفندی بیتاب مردمی را میبینم در حال فغان، داد و بیداد درخت زندگیشان شکسته زیر فشار دایمی چرخش باد ریخته بر روی زمین میوههای باغ جوانیشان، فریاد دیر زمانیست در تاریکی شب نشستهاند، این را میگویی به مهتاب؟ آیا باید که در دلشان بذر امیدی کاشت؟! جوابش را تنها میداند رود فرات همچو قطرههای قلطان بی…
این قسمت به هیچ عنوان برای کودکان مناسب نیست. البته کلا این پادکست برای کودکان مناسب نیست. پیشنهاد میکنم با هدفون گوش بدید.
گاهی دلت رو بزن به دریا، پای برهنه راه برو رو شنای صحرا. نگو نفسمو بند میاره هواش یا کف پامو خط میندازه خاراش یا موهام شن میره لاهاش لبات اگه ترک ورداشت واسه اینه که نشونههای کویر همینطور بیریاست. تازه وقتی که تو افقش گم میشی میفهمی که زندگی خودش یه رویاست اینورو نگاه کن، حالا اون ورو نگاه کن! میبینی آسمون همش یه رنگیه. زمین زیر پات چرا این رنگی…
این قسمت رو اختصاص دادم به علاقهی درونیم که سالها در خودم کشفش کرده بودم و بعد از شاید یک دهه بالاخره مهمترین قدم رو در راستای محقق کردنش برداشتم.
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


1
قسمت ۴۲: داستان زندگی با ثمین - پایهگذار خانه کجاست
1:14:00
1:14:00
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:14:00
ثمین یک کارآفرین موفق و پایه گذار صفحهی اینستاگرامی، پادکست و وبسایت «خانه کجاست» هست که در شهر تورنتو در کانادا زندگی میکنه. تو این قسمت با ثمین از چالش ها و سختی های راهش صحبت میکنم.
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


I think I'll do a dual language podcast from now on! It's fun :) So the first half is in English, and the second is in Farsi! Hope you guys enjoy. از این به بعد سعی خواهم کرد که دو زبانه ضبط کنم. نیمه اول انگلیسی و نیمه دوم فارسی. امیدوارم لذت ببرید.
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


تو این قسمت در مورد فصل جدید میگم. این دفعه من (شیرینم) - تنها هستم. و هر قسمت در مورد دغدغهها و آموزه های شخصی خودم باهاتون صحبت میکنم. این قسمت مقدمهایه بر آنچه گذشت و آنچه در ادامه خواهیم شنید.از این ۲ سال پندمیک میگیم و براتون در مورد زنوایب توضیح میدم.
روزگار جوانی به که گذرد به خامی و از سر نادانی چو زمستان پیری گرم نشود به صد چوب دانایی حیف همه فرصتهای نادانی که دیروز بر باد دادی حال مپرس از من ره آزادی، دیرزمانیست که وادادی ترسم زان روز که نهیب رسد نه آنچه بر دوش داری و تو مانی و آنچه داری غافل از آنچه در پیش داری قر و غمزه نرو به حظ دیدن یک صورت حوریایی که ندید جز او جمالی چه تو که بینا یا ک…
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


چه چیزایی روزانه روی مخ شماست؟ بوی بدن دیگران؟ بوی دهنشون؟ صدای غذا خوردنشون؟ ... تو این قسمت ما راجع به این چیزا حرف میزنیم.
چقدر چاق شدی. چقدر لاغر شدی. چقدر جوش زدی. چرا چاق شدی؟ نه بابا تو که خوبی. وای تو به این خوبی. چرامطابق سلیقه من نیستی؟ چراااا؟ کلا یکی بیاد به ما بگه چرا بعضیا فکر میکنن باید حتما نظر بدن؟ هدفشونم اگر همیشه نه، ۹۹ درصد مواقع زنان هست.
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


1
(ویژه) مصاحبه بیتا حجازی با شیرین ناصری / اوتیسم و سندروم اسپرگر
1:04:16
1:04:16
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:04:16
این گفتگو تنها بیان تجربه زیسته و شخصیست و در مورد همه لزوما صدق نمیکند.
از این پس تصویری ما رو میتونید در کانال اینستاگرام شیرین یا مارال ببینید یا حتی روی رویتیوب تماشامون کنید. اگرم که با صوتی راحتید، ما فایل صوتی رو براتون اینجا هم میذاریم.
Beep! I’m in a bush, singing a song from an old man who lived on this land but died of a white man’s gunshot wound. He felled from the first round while his son collecting seeds around. Roo, roo, roo. Don’t run from me you too! Come to me, I need a mouthful from your ghee. I like how you bending your knees then throwing them in the air like bungees…
در نظرگاه خیالم آوازی خوش آمد از کوه طور بر من افتاد مرا هم شاید زان نصیبی رسد کرور خفتهای بیدار شد و با من گفت از اسرار سرور کان برخیز بر این هیبت نیست جز امیال غرور فردا چو برآید از پس افکار باطل مردمان دیروز آتش زند بر دل هر که امید بسته بود به امروز طوفان فکر در دشت بیحاصل عمر چو افتد از بن برکند هر که را باور نبود داستان نمرود دریغا که زین…
به ناقوص جان پروانه را با شمع سوزان آشنا کنید گر پرسیدند ز قصدتان آن صداها را خاموش کنید در سوختن مجنون به دور لیلی هیچ دردی نیست جا دارد این گفته را هر شب رنگ روی آب کنید رفت آن زمان که گرگ بیچاره نماد درندگی بود آغوشتان را برای گرگ و میش به یک اندازه باز کنید مرا بین درخت سیب و آن سرو آزاد فرقی نیست زیبایی را فارغ از نگاه زمینیان دوپا فاش ک…
در جستجوی زندگی، مستی بوی خوش جاودانگی شنیدن نغمههای دلدادگی زیر باران با ابرهای ساختگی با هر قهقهه کودکان من رقصکنان، همه از سر شیدایی خیرهمانده چشم من بر این همه زیبایی، با تم کبریایی لرزش انگشتان سرد بر پیکر درختی خیس و استخوانی میگوید به من ای بیخبر از هرجایی، زینهار مگر دریابی آب این کوزه که تو در آنی، نیست آن بهر ژرف خراباتی خاک این من…
دیدهها پر خونرخصارها محزون گلوها پاره از فزونی جنون درون انسان، قاصر از ابعاد این قساوت در حمام فین کنون حین سکون سقوط در پی هبوط از بام اهلیت با شکستن استخوانهای استاد فنون سلب حیات با نیت کسب غنود آرزوی نافرجام دو پیر اهل فسون دستانپیر و لرزان پدر بر گلویپسر آخرین پرده از نمایشنامه مضحک خون باز اسماعیل زیر تیغ به رسم سهراب اما اینبار قربانی خ…
نام و رسم آنکسی که دلشخوش به باقی است ساقی است مرا چشمداشتی به باقی نیست سرخوشم ز هر چه از ساقی است این تن و چشم و گوش و بینی که بینی همه از عاریت است چو بازگردانی آنچه ماند تمثالیست که نشاناز خطاط ماهر است عالم فرش نفیسیست که تار و پودش ز ریسمانی دو رنگ است رنگ سپیدش برای طنازی و رنگ سیاهش برای خبط نظر است آنچه بر آدمی عیان است صورت وجود بر کال…
I close my eyes and dream of living in another land. There is no life as you may imagine on this land. Not even soil, sea or sand. Not sure if I still can call it land. I want to invite someone to come and live with me in my newly discovered land. I don’t want to be alone in my new land. It isn’t my land? You’re jealous or have lost your own childh…
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


در قسمت ۳۹ از ترشحات ذهني من و دوستم با سحر، آنالیستی که هیچوقت آروم نمیشینه و کارآفرینی که میخواد برندش تو همهی خونهها از هرقشری پیدا بشه صحبت میکنیم.
شب، تاریک و سرد، ناله سگان از دوردستها بلند برگهای زرد و خشک زیر پای رهگذران میکند رعد سرفههای خشک میخراشد سینه پیرمرد را چو چنگ درد پشتش میکوبد بر سرش با پتک آهنین بنگ بنگ فکر فردا و مرگ دایم میزند در خاطرش رعد و برق سیل ویرانگر خاطرات کرده افکارش را سالها غرق عیالش در بستر بیماری و عاجز از رتق و فتق امور او برف سنگین نشسته بر بامخانه…
در ایام قدیم زالی زیست که خسته دل و رنجور بود نه اینکه جسمش علیل و بیمار بود جانش تیمار بود از کارهای مردم آخر چگونه بگویم سرش سرسام بود از قالهایشان نه دماغ خنده و نه حال گریه و زار بود نظرش مردم مور بودند دو نقطه در سر اما کور بودند به قطار همه پی دانه بودند از غایت جنگل بیخبر بودند به علم ارسطویی آشنا با عشق افلاطونی غریبه بودند یکروز به مرز جنو…
قسمت دوم «نوجوانی» به همراه دُره خطیبی عزیز - استاد کالج لیدز بریتانیا و دانشجوری مقطع دکتری در زمینه علوم فرهنگی از دانشگاه لیدز و معلم نوجوانان - از زوایای دیگر این دوران حساس در زندگی صحبت میکنیم. Dorreh Khatibi is lecturer at Leeds City College and has recently been offered a PhD in Media and Cultural Studies at Leeds Beckett uni. On this episo…
مرا ببر به جهانی که از آنجا آمدهام دشتهایی که گلهایش را بوییدهام آه، لذت وز وز زنبورهای زرد وحشی تسکیندهنده همه دردهایی که ننالیدهام هجوم پر نور خورشید ز میان ابرهای درهم شکسته یادآور روزهاییست که به امید رسیدن فردا نشستهام بارش سنگین برف در پی سکوت کر کننده شب و فردایی که به یاد خاطرات دیروز گریستهام میبینی چکاوک را، غنچههای نشکفته نسترن…
در این قسمت به همراه دکتر لاله مهراد عزیز روانشناس و موسس مركز خودشناسی "جوی" در لسآنجلس در مورد دوران نوجوانی و موضوعات حساس در این دوره از زندگی صحبت میکنیم. شنیدن این پادکست به نوجوانان و والدین و حتی افرادی که در این دو دسته جای نمیگیرند به شدت توصیه میشه. ممنون که همراهمون هستید.
صفحهی اینستاگرام کیمیا در عرض دو ماه بیش از ۷ هزار فالور جذب کرد - ولی فالوراش رو نخرید ، بلکه حرف دل خیلیا رو زد. در صفحه کیمیا ما مصاحبهها و گفتگوهایی رو میبینیم که توضیح میده چرا باید راجب به هیکل و ریخت خودمون ودیگران نه نظر بدیم، نه انقدر برامون مهم باشه. در ضمن شیرین و کیمیا از تجارب خودشون هم صحبت میکنن.…
ت
ترشحات ذهنی منو دوستم | Our Thoughts, Discharged


در این قسمت از ترشحات ذهنی منو دوستم، شیرین به همراه «مینا خانی» رقصنده و بازیگر تئاتر در آلمان و کنشگر حقوق زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی، به این سوال میپردازند که: چرا ما در مکالمه روزمره مان از به کار بردن واژهی زن که گویای کامل و جامع یک انسان مونث هست پرهیز میکنیم و به واژهی بانو پناه میبریم؟ و چرا زنان امروزی ایرانی از این واژه خیلی استفبا…
در این قسمت شیرین به همراه مجری مهمان فرانک عمیدی ، خبرنگار شبکه سرویس جهانی بی بی سی در حوزه زنان در مورد طلاق صحبت میکنن. و اشاره کوچیکی هم به موضوع خیانت دارن.
رشتهکن تارهای سخن به قلم تا که کند زار سینه دردمند هر که شد یار غار از این روزگار پارهکن دام صیاد قلم به دشنه بانگ سحر تا شود آزاد پای آهوی تیزپای دشت غمخوار سجده کن وقت سحر ز دیدن شمس اظهر تا روشن شود آینه دل به نور نیرومند استوار بشوی غبار سرًّ سر به ناله ای اسیر مایده تا که شود فاش نقش برجسته خالق دوار بشنو سخن غیب نکن جهل با سرشت گرد چون بر…
در این قسمت با شهده ، یکی دیگه از زنان موفق و قوی روزگاره که فوق تخصص در ارتباطات استراتژیک داره گفتگو میکنیم. در این گپ و مکالمه، شیرین و شهده در مورد طی کردن مسیر زندگی و چگونگی گذر از موانع سر راه صحبت میکنند. On the 30th episode of "Our Thoughts Discharged", I talk to the amazing @Shahdeh about how we can stay on track and find our purpose in l…
مهمون این قسمت ما «ارس» هست. چهرهی ارس رو خیلیها از برنامه ببین تی وی میشناسن. اما شیرین و ارس در این قسمت در مورد موضوعات خیلی عمیقی از جمله چرایی بودن ما در این دنیا صحبت میکنن و ارس از بینش خودش نسبت به دنیا توضیح میده. درضمن این گفتگو هم مثل همهی گفتگوها تنها یک مکالمه دوستانه بین دو دوسته و هیچ نظر کارشناسیای در این گفتمان رد و بدل نمیشه.…
**توجه** همونطور که از اسم پادکست پیداست، این مکالمه تنها تبادل افکار و دانستههای ماست و هیچ کدام از ما در زمینه حقوق تخصصی نداریم. مهمون این قسمت «خوفو» از ایران یک ساله که ازدواج کرده و به عنوان یک زن مدرن ایرانی ، خواسته از حقوق و توانایی هاش در هنگام طلاق آگاه بشه. در ضمن، این مکالمه قرار نبود پادکست بشه،بنابراین بابت کیفیت پایین صدا پوزش میط…
صدا کن آن نام عظیم را بشکن این خوی حقیر را تفکن آن نوش دست ساز را بنوش این جام نفسساز را رها کن آن سخن مغز را بخوان این سخن نغز را ولکن آن سنت پست را بپاکن این رسم وصف را خاک کن آن غریزه جمع را زنده کن این ضمیر فرد را پاره کن آن زنجیر فصل را بیانداز این حلقه وصل را برکش آن صورت ناشکیل را تن کن این سیمای جمیل را جمع کن آن بساط حریر را پهن کن …
صیاد چو پی شکار است عمرش در کمین میگذرد عمر را باید دریافت چون بسان صاعقه میگذرد گر در چاه افتادهای و در آن نوری نیست چه باک هیچ شبی بیسحر نگذشته است این هم میگذرد فرهاد چون به شیرین نرسید پیشه تیشه برگزید یاد شیرین یاد باد که جز آن کام به تلخی میگذرد این دنیا گرچه دار فانی است اما مهمل نور است کوچه دل به نور بشویید چو یار هر آن دم میگذرد پ…
تو این قسمت شیرین و مارال سفرهی دلشونو باز میکنن و از حس و حال این روزاشون میگن.
این قسمت شیرین به همراه مهسا نعمت مجریهای پادکست ترشحات ذهنی منودوستم هستن. مارال در قسمت بعدی دوباره باهامون همراه خواهد بود. تو این قسمت شیرین و مهسا در مورد ایراد و یا مزایای احتمالی تغییر شغل و حرفه در طول زندگی صحبت میکنن و از تجربیات خودشون میگن. مهسا نعمت، طراح گرافیک، مدرس زبان و موسیقی، موزیسین و نوازندهی ویلن، مدیر برنامه و بلاگر حرفها…
در این قسمت من و دوستم با مهمونمون،سیاوش صمدی، در مورد نابرابریها و دیدگاههای کلیشهای که بین دو جنس زن و مرد هست صحبت میکنیم. توقعاتی که از مردان در جامعه ما میره، و حقوقی که هر دفعه صحبتش میشه، میگن حالا وقتش نیست. سیاوش رو میتونید در اینستاگرام با اسم @syavarsan دنبال کنید.
مهمانان عزیز این قسمت ما دو موزیسین و آهنگساز، شایارضا شجاعنوری، از پایه گذاران «دنگ شو» و رهام ماهر هستند. نظر شما چیه؟ برای شما مرز کپی و الهام گرفتن در خلق یک اثر هنری کجاست؟