دایی بهمن شاعر است و در نامههایی خطاب به بهار، خواهرزادهی دو سالهاش، از تجربهها و درک و دریافتهای شاعرانهاش از اتفاقات ساده و روزمرهی زندگی با او حرف میزند.
در ادامهی قسمت قبل، پگاه در قصهاش از پدربزرگی صحبت میکند که راه عبور از زمستان را به خوبی میداند. بر این داستان، منطق «پایان شب سیه سپید است» حاکم نیست بلکه عملا خود شب سیه سپید است. داستان با آرزویی زیبا که مادر برای پگاه دارد به پایان میرسد.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
پگاه نام قهرمان داستان منظومی است که دایی بهمن هنگامی که سرباز بوده آن را سروده است. قصه در شبی اتفاق میافتد که بر خلاف همهی شبها، این پگاه است که قصد دارد برای مادرش قصه بگوید و مادر با مهربانی این را میپذیرد.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
در این نامه، دایی بهمن ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی استرالیا را توصیف میکند که یکی از زیباترین آنها، از نظر او، برعکس بودن هلال ماه در نیمکره جنوبی از جمله استرالیاست.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
بعد از یک شب طوفانی در همان مدرسهی شبانه روزی، دایی بهمن یکی از بزرگترین و زیباترین گلدانهای محوطه را شکسته در کف حیاط پیدا میکند. اما متوجه میشود بخشی مهم از آن مجموعهی گل و گلدان و خاک و گیاه سالم مانده که موجب نجات گیاه شده است.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
دایی بهمن در مدرسهای شبانهروزی مسئول آبیاری باغچههایی است طبقهطبقه و پر از گل و گیاه. اما آخرین بوتهی آخرین باغچه در وضعیتی خاص و متفاوت قرار دارد و باید برای رساندن آب به آن چارهی دیگری اندیشید. همین تفاوت بهمن را به کشفی شاعرانه میرساند.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
یکی از دوستان دایی بهمن، کارش آموزش پرواز با پاراگلایدر است. بهمن گاهی با او به سایت پرواز میرود و در آماده کردن چتر برای پرواز به دوستش کمک میکند. یک بار در حین این کار، بین چتر، قبل و بعد از پرواز و همچنین زندگی و مرگ انسان تشابهی زیبا مییابد.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
دایی بهمن دوست هنرمندی دارد که نوازندهی چندین ساز است. یک بار که دایی از طریق اسکایپ مهمان نوازندگی دوستش میشود، او برایش باقلاما (نوعی ساز ترکی) مینوازد و بعد نی. اما در حین نواختن اتفاقی در اتاق میافتد که حیرتانگیز است.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
در قسمت قبل، دایی بهمن از تاریخ مهمی در زندگیاش حرف زد که بر سرنوشت او تاثیری ماندگار گذاشته است. در ادامه، او از اتفاقی کاملا مرتبط با حادثهی شگفت انگیز اول میگوید که هفده سال بعد دقیقا در همان روز مهم، برای دایی بهمن میافتد و باعث تثبیت و تحکیم بیشتر آن خاطره و تاثیراتی که بر زندگیاش گذاشته میشود.…
در این نامه، دایی بهمن از تاریخ مهمی در زندگیاش حرف میزند که بر سرنوشت او تاثیری ماندگار گذاشته است. در این تاریخ او با شخصی ملاقات میکند که زیربنای تفکر و عواطف شاعرانهی او را پی میریزد و او را در مسیر سختی که در پیش دارد ثابتقدم نگاه میدارد.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
در آخرین سیزدهبهدر در ایران، دایی بهمن در روستایی زیبا نزدیک مشهد پرندهای خوشآوا با پرهایی رنگارنگ میبیند. هنگام بازگشت دختری روستایی با لباسهایی رنگارنگ برای آنها دست تکان میدهد. کشف تشابه بین دخترک و آن پرنده، بهمن را به غمی عمیق فرو میبرد.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
یکی از دوستان دایی بهمن از درخت خرمالوی باغچهی خانهاش و نردهی چوبی پشت آن برایش تعریف میکند و کشف ارتباط زیبای بین آن دو منجر به سرودن دو ترانه میشود.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی
روزی دایی بهمن در باغچهی حیاط خانهای، قایق چوبی کهنهای را پای درختی میبیند. با دلسوزی برای قایق دورمانده از دریا، از این صحنه عکس میگیرد و در فیسبوک میگذارد. اما دیدگاه متفاوت یکی از دوستانش، نگاه او را کاملا تغییر میدهد.توسط Persian Media Production | رسانه پارسی