قصهها به مناسبت صدمین سال صعود حضرت عبدالبهاء توسط پارسا فنائیان تهیه شده. در این برنامه، باربد روحانی و مهران ایمانی برای ما قصههایی از زندگی حضرت عبدالبهاء را تعریف میکنند تا ما بیشتر با زندگی آن حضرت آشنا بشیم
در یکی از قسمتهای قبلی اگر یادتون باشه داستانی براتون گفتیم از ملاقات ظل السلطان فرزند ناصر الدین شاه قاجار با حضرت عبدالبهاء در اروپاتوسط PersianBMS
حاجی میرزا علی پیش حضرت عبدالبهاء رفت و گفت، قربان نمیتوانم از پیش حضرت بهاءالله دور شوم و آرزو دارم چندی دیگر در اینجا بمانم . بعد از گفتن این کلمات اشک بود که سرازیر شد و با گریه و التماس درخواست خودش را تکرار کرد.توسط PersianBMS
بعدازظهر خوبی بود و کسانی که در اون مهمونی بودن اوقات خوشی در کنار حضرت عبدالبهاء و دیگران میگذروندن. اما یه مرتبه مردی در سالن رو باز کرد و مستخدم رو کنار زد و خودشو به جمع مهمونا رسوند.توسط PersianBMS
زمانی که وارد خونه شدن حضرت عبدالبهاء رو دیدن که اون زمان حدود ۱۰ سالشون بود و در حیاط قدم میزدن و آیات قرآن میخوندن و معنی میکردن.توسط PersianBMS
تو دهه اول قرن بیستم عکا و نواحی اطرافش دچار خشکسالی شده بود. مردم خیلی نگران بودن و چون پیروان سه دین اسلام، مسیحی و یهودی تو شهر عکا بودن، روسای سه دین دور هم جمع شدن تا یه برنامه دعای عمومی ترتیب بدن اما نتونستن سر یه روز به توافق برسن تا همه دعا بخونن.توسط PersianBMS
در بین راه یک نفر اسب سوار در نهایت کثیفی و ضعف با جثهای نحیف و لاغر و موهای ژولیده و ریشهایی که در اثر دود چپق زرد شده بود با اسبی لاغر و کم بنیه به ما برخورد و پرسید:توسط PersianBMS
دو نفر از بهائیان یعنی جناب دکتر یونس خان و جناب حاج میرزا حیدرعلی وقتی میفهمن یک معمار در شهر هست با هم مشورت میکنن و قرار میذارن که از استاد آقابالای معمار بخوان یک حموم در خونه حضرت عبدالبهاء بسازه.توسط PersianBMS
آمدهام به شما بگويم كه مىخواهم براى چهار ساعت پدر شما بشومتوسط PersianBMS
بعد حضرت عبدالبهاء تو یه چادر مستقر شدن و دیدن که چوپانها همه بهترین لباساشون رو پوشیده بودن. چون اون روز جشن چوپانها بود و اونا به ترتیب میومدن تا حضرت عبدالبهاء رو ببیننتوسط PersianBMS
حضرت عبدالبهاء فرمودند: «یاران عشق آباد مشغول ساختمان مشرق الاذکارند. هرکس هر چه میل دارد برای این ساختمان کمک نماید.»توسط PersianBMS
وقتی حضرت عبدالبهاء تو امریکا بودن روزی کشیش مسنی به ملاقات ایشون اومد. کشیش میخواست مقالهای در رد دیانت بهایی برای یکی از مجلات امریکایی بنویسهتوسط PersianBMS
اما موقعی که بیرون کلبه ایستاده بودن مردی رو در جاده دیدن که کودکی در بغل داشت و گروهی از کودکان، اون دو نفر رو همراهی میکردن.توسط PersianBMS
ظل السلطان و محمدعلی شاه فشار زیادی بر بابیان و بهاییان وارد کرده بودن و بهاییان از دست این دو رنجهای زیادی کشیده بودن.توسط PersianBMS
مرد فقیر روزنامه رو نشون داد؛ عکس حضرت عبدالبهاء بر روی اون چاپ شده بود.توسط PersianBMS
شاهین هم بالای سر جمعیت چرخید و چرخید و چرخید و از آسمان همینطور پایین اومد و یه مرتبه بر سر جوان جهانگرد فرود اومد.توسط PersianBMS
روزی موشها جمعیِتی بسیار مهم آراستند و موضوع انعقاد آن مجمع صلح با گربه بود. پس از مذاکرات طولانی و پرحرارت بالاخره تصمیم بر آن گرفتند که...توسط PersianBMS
حضرت عبدالبهاء فرمودن وقتی که در وسط راه بودیم صدای حضرت بهاءالله رو شنیدیم که فرمودند: او را نیاورید، او را نیاورید.توسط PersianBMS
کودک سیاهپوست ۱۳ سالهای هم وارد اتاق حضرت عبدالبهاء شد؛ اونم درست در روزگاری که سیاهپوستان آمریکا اجازه ورود به جمعهای سفیدپوستان رو نداشتن.توسط PersianBMS
بعد از چند لحظه حضرت عبدالبهاء از نگهبان موزه پرسیدند: «نظر شما چیست؟ آیا دنیای روحانی را ترجیح نمیدهید؟»توسط PersianBMS
قصه امروز درباره یکی از فرزندان حضرت عبدالبهاء هست به نام حسینافندی. فرزندی که مورد توجه همه فامیل و دوستان حضرت عبدالبهاء بود.توسط PersianBMS
خونه اون فرد فقیر جایی دورافتاده و در محلهای خیلی بد بود. او در خونه مخروبه بسیار کثیفی ساکن بود که به شدت بوی بدی میداد. لوا وقتی اونجا رسید جا خورد و ترسید که بیمار بشه. پس به سرعت خونه رو ترک کرد و برگشت پیش حضرت عبدالبهاء.توسط PersianBMS
اسفندیار به شدت به حضرت عبدالبهاء علاقه داشت. بزرگترین دلخوشی او این بود که حضرت عبدالبهاء قصد داشته باشن جایی برن و اسفندیار با اشتیاق اسبها و کالسکه رو حاضر کنه تا اون حضرت سوار کالسکه بشن و اسفندیار ایشون رو به مقصد برسونه.توسط PersianBMS
داستان امروز درباره حاکم سابق عکاست که در مقابل کارهایی که علیه جامعه بهایی انجام میدهد با برخوردی متفاوت از سوی حضرت عبدالبهاء مواجه میشود.توسط PersianBMS
داستان این هفته در مورد خانمی است که به حضور حضرت عبدالبهاء میرسد و در ابتدا به صحبتهای آن حضرت اهمیت نمیدهد و آنها را به سخره میگیرد.توسط PersianBMS
قناعت چیزی است که تمام ادیان آن را مهم شمردهاند. این هفته قصهای داریم برای شما از حضرت عبدالبهاء در همین رابطهتوسط PersianBMS
سرور و مسرورکردن دیگران موضوعی است که در دیانت بهائی بسیار به آن بها داده شده. در این قسمت قصهای میشنوید در همین رابطه.توسط PersianBMS
در این قسمت دو داستان میشنوید از حضرت عبدالبهاء و محبت آن حضرت به دیگران. این بار هم با باربد روحانی و مهران ایمانی همراه شوید.توسط PersianBMS
در این قسمت، قصهای میشنوید در مورد بخشندگی.توسط PersianBMS
لوئی گریگوری بهائی سیاهپوست، یکی از شخصیتهای معروف امر بهائی است. در این قسمت از قصهها، داستان زندگی او و رابطهاش با حضرت عبدالبهاء خیلی مختصر توضیح داده میشود.توسط PersianBMS
در اولین قسمت به طور خیلی کوتاه حضرت عبدالبهاء معرفی میشوند و مقام ایشان برای بهاییان عالم توضیح داده میشود. حضرت عبدالبهاء در روز اظهار امر حضرت باب متولد شدهاند ولی ایشان هیچگاه نمیخواستند که برای ایشان جشنی بگیرند اماتوسط PersianBMS