میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم Тавсифи сонетхои Хофиз
…
continue reading
1
ای آفتاب آينهدار جمال تو ۴۰۸
1:13:01
1:13:01
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:13:01«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای آفتاب آينهدار جمال تو مشک سياه مجمرهگردان خال تو صحن سرای ديده بشستم ولی چه سود کاين گوشه نيست درخور خيل خيال تو اين نقطهی سياه که آمد مدار نور عکسیست در حديقهی بينش ز خال تو در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن يا رب مباد تا به قيامت زوال تو مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز طغرانو…
…
continue reading
1
مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمانابرو ۴۱۲
1:06:17
1:06:17
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:06:17«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۱۲ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارينگلشنش روی است و مشکينسايبان ابرو هلالی شد تنم زين غم که با طغرای ابرويش که باشد مه که بنمايد ز طاق آسمان ابرو رقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دم ه…
…
continue reading
1
تاب بنفشه میدهد طرهی مشکسای تو ۴۱۱
1:18:23
1:18:23
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:18:23«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۱۱ مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن تاب بنفشه میدهد طرهی مشکسای تو پردهی غنچه میدرد خندهی دلگشای تو ای گل خوشنسيم من بلبل خويش را مسوز کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی میکشم از برای تو دولت عشق بين که چون از سر فقر و افتخار گوشهی تاج سلطنت میشکند گدای تو خرقهی زهد…
…
continue reading
1
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو ۴۱۰
1:13:56
1:13:56
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:13:56«««««🍷میبهـا»»»»» اینستاگرام آیدا غزل نمره ۴۱۰ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو زينت تاج و نگين از گوهر والای تو آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد از کلاه خسروی رخسار مهسيمای تو جلوهگاه طاير اقبال باشد هر کجا سايه اندازد همای چترگردونسای تو از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای تو آب ح…
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۹ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن ای خونبهای نافهی چين خاک راه تو خورشيد سايهپرور طرف کلاه تو نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام ای جان فدای شيوهی چشم سياه تو خونم بخور که هيچ ملک با چنین جمال از دل نيايدش که نويسد گناه تو آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار ديده و دل تکيه گاه تو با هر ستارهای سر و کار است…
…
continue reading
1
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ۴۰۷
1:12:27
1:12:27
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:27«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۷ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو يادم از کشتهی خويش آمد و هنگام درو گفتم ای بخت بخفتيدی و خورشيد دميد گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو گر روی پاک و مجرد چو مسيحا به فلک از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتو تکيه بر اختر شبگرد مکن کاين عيار تاج کاووس ببرد ربود و کمر کيخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گر…
…
continue reading
1
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو ۴۰۶
1:09:39
1:09:39
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:09:39«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو عمریست تا دلم ز اسیران زلف توست غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافهی مشکين به نيم جو تخم وفا و مهر در اين کهنهکشتهزار آنگه عيان شود که رسد موسم درو ساقی بيار باده که رمزی بگويمت از …
…
continue reading
1
به جان پیر خرابات و حق صحبت او ۴۰۵
1:04:13
1:04:13
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:04:13«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به جان پير خرابات و حق صحبت او که نيست در سر من جز هوای خدمت او بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بيار باده که مستظهرم به همت او چراغ صاعقهی آن سحاب روشن باد که زد به خرمن ما آتش محبت او بر آستانهی ميخانه گر سری بينی مزن به پای که معلوم نيست نيت او بيا که دوش به مستی سروش عالم غيب نويد داد …
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۴ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن میفکن بر صف رندان نظری بهتر از اين بر در ميکده میکن گذری بهتر از اين در حق من لبت اين لطف که میفرمايد سخت خوب است وليکن قدری بهتر از اين آن که فکرش گره از کار جهان بگشايد گو در اين کار بفرما نظری بهتر از اين ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجهی عاقل هنری بهتر از اين؟ دل بدان…
…
continue reading
1
شراب لعل کش و روی مهجبينان بین ۴۰۳
1:02:26
1:02:26
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:02:26«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۳ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب لعل کش و روی مهجبينان بين خلاف مذهب آنان جمال اينان بين به زير دلق ملمع کمندها دارند درازدستی اين کوتهآستينان بين به خرمن دو جهان سر فرو نمیآرند دماغ و کبر گدايان و خوشهچينان بين بهای نيم کرشمه هزار جان طلبند نياز اهل دل و ناز نازنينان بين حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت وفای صحبت…
…
continue reading
1
نکتهای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین ۴۰۲
1:08:21
1:08:21
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:21«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۲ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن نکتهای دلکش بگويم خال آن مهرو ببين عقل و جان را بستهی زنجير آن گيسو ببين عيب دل کردم که وحشیوضع و هرجایی مباش گفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببين حلقهی زلفش تماشاخانهی باد صباست جان صد صاحب دل آن جا بستهی يک مو ببين عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامتگو خدا را رو مبين آن رو ببين …
…
continue reading
1
چون شوم خاک رهش دامن بیافشاند ز من ۴۰۱
1:16:13
1:16:13
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:16:13«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۱ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من ور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز من روی رنگين را به هر کس مینمايد همچو گل ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من چشم خود را گفتم آخر يک نظر سيرش ببين گفت میخواهیمگر تا جوی خون راند ز من او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود کام بستانم از او يا داد بستاند ز م…
…
continue reading
1
بالابلند عشوهگر نقشباز من ۴۰۰
1:12:28
1:12:28
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:28«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۴۰۰ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن بالابلند عشوهگر نقشباز من کوتاه کرد قصه زهد دراز من ديدی دلا که آخر پيری و زهد و علم با من چه کرد ديده معشوقهباز من؟ میترسم از خرابی ايمان که میبرد محراب ابروی تو حضور نماز من گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق غماز بود اشک و عيان کرد راز من مست است يار و ياد حريفان نمیکند ذکرش به خي…
…
continue reading
1
کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن ۳۹۹
1:12:35
1:12:35
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:12:35«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن به باد ده سر و دستار عالمی، يعنی کلاهگوشه به آيين سروری بشکن به زلف گوی که آيين دلبری بگذار به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن برون خرام و ببر گوی خوبی از همهکس سزای حور بده رونق پری بشکن به آهوان نظر شير آفتاب بگير به ابروان دوتا …
…
continue reading
1
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن ۳۹۸
1:02:07
1:02:07
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:02:07«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۸ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن پيران سخن ز تجربه گويند گفتمت هان ای پسر که پير شوی پند گوش کن در راه عشق وسوسهی اهرمن بسیست پيش آی و گوش دل به پيام سروش کن تسبيح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در اين عمل، طلب از میفروش کن بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق خوا…
…
continue reading
1
ز در درآ و شبستان ما منور کن ۳۹۷
1:04:13
1:04:13
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:04:13«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ز در درآ و شبستان ما منور کن هوای مجلس روحانيان معطر کن به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان بيا بيا و تماشای طاق و منظر کن ستارهی شب هجران نمیفشاند نور به بام قصر برآ و چراغ مه برکن ز خاک مجلس ما ای نسیم باغ بهشت ببر شمامه به فردوس و عود مجمر کن از اين مزوجه و خرقه نيک در تنگم به يک کرش…
…
continue reading
1
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن ۳۹۶
1:02:55
1:02:55
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:02:55«««««میبهـا🍷»»»»» غزل نمره ۳۹۶ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن صبح است ساقيا قـدحی پرشـراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن زان پيشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام بادهی گلگون خراب کن خورشيد می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عيش میطلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند زنهار کاسهی سر ما پرشراب کن ما مرد زهد و توبه و طامات نيستيم با ما …
…
continue reading
1
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن ۳۹۵
1:02:57
1:02:57
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:02:57«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۵ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن گلبرگ را ز سنبل مشکين نقاب کن وانگه نقاب درکش و عالم خراب کن بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را چون شيشههای ديدهی ما پرگلاب کن ايام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور بادهی گلگون شتاب کن بگشا به شيوه، نرگسِ پرخوابِ مست را و از رشک، چشمِ نرگسِ رعنا به خواب کن بوی بنفشه بشنو و زلف …
…
continue reading
1
ای روی ماهمنظر تو نوبهار حسن ۳۹۴
1:03:09
1:03:09
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:03:09توسط فرزآن
…
continue reading
1
منم که شهرهی شهرم به عشق ورزیدن ۳۹۳
1:04:41
1:04:41
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:04:41توسط فرزآن
…
continue reading
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۲ مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن دانی که چيست دولت؟ ديدار يار ديدن در کوی او گدایی بر خسروی گزيدن از جان طمع بريدن آسان بود وليکن از دوستان جانی مشکل توان بريدن خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ و آنجا به نيکنامی پيراهنی دريدن گه چون نسيم با گل راز نهفته گفتن گه سر عشقبازی از بلبلان شنيدن بوسيدن لب يار اول ز دست …
…
continue reading
1
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن ۳۹۱
1:03:25
1:03:25
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:03:25«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۱ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن تا ببينم که سرانجام چه خواهد بودن غم دل چند توان خورد که ايام نماند گو نه دل باش و نه ايام چه خواهد بودن مرغ کمحوصله را گو غم خود خور که بر او رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن باده خور غم مخور و پند مقلد منيوش اعتبار سخن عام چه خواهد بودن دست رنج تو هم…
…
continue reading
1
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن ۳۹۰
1:11:11
1:11:11
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:11:11«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۹۰ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن مقدمش يا رب مبارک باد بر سرو و سمن خوش به جای خويشتن بود اين نشست خسروی تا نشيند هر کسی اکنون به جای خويشتن خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان میوزد باد يمن شوکت …
…
continue reading
1
چو گل هر دم به بویت جامه بر تن ۳۸۹
1:16:59
1:16:59
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:16:59«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۸۹ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل چو گل هر دم به بويت جامه در تن کنم چاک از گريبان تا به دامن تنت را ديد گل گویی که در باغ چو مستان جامه را بدريد بر تن تنت در جامه چون در جام باده دلت در سينه چون در سيم آهن من از دست غمت مشکل برم جان ولی دل را تو آسان بردی از من به قول دشمنان برگشتی از دوست نگردد هيچ کس با دوست دشمن دلم را مشکن…
…
continue reading
1
بهار و گل طربانگيز گشت و توبهشکن ۳۸۸
1:08:31
1:08:31
در پخش در آینده
در پخش در آینده
لیست ها
پسندیدن
دوست داشته شد
1:08:31«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۳۸۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بهار و گل طربانگيز گشت و توبهشکن به شادی رخ گل بيخ غم ز دل برکن رسيد باد صبا، غنچه در هواداری ز خود برون شد و بر خود دريد پيراهن طريق صدق بياموز از آب صافیدل به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر شکنج گيسوی سنبل ببين به روی سمن عروس غنچه رسيد از حرم به طالع سعد به ع…
…
continue reading