Unlock the richness of Persian culture, language, and music with Radio Safa - the ultimate podcast for kids to discover the magic of their heritage and beyond! Join us on a fun and engaging journey as we explore the wonders of Persian traditions, share stories and songs, and learn new words in Farsi. Our bilingual podcast is designed to inspire and educate kids aged 2-10 years old, introducing them to the vibrant world of Iranian culture and keeping them connected to their roots. From Nowruz ...
…
continue reading
اگه به قصه علاقمندین و شنیدنش هم براتون جذابه؛ اگه قصههای کوتاه درباره زندگی خودمون و آدمهای دوربرمون براتون جالبه، پس به پادکست های ما در شبانه گوش بدین. شبانه پاتوقی یه برای کسانی که قصه دوست دارن و از شنیدنش لذت میبرن. you can listen to our stories about ordinary things
…
continue reading
مطالبی که گفته شد تا کنون ، مفهوم هوش هیجانی ، تفاوتش با هوش و مولفه های هوش هیجانی ، ضرورت یادگیری مهارتهای ،فواید و نقش آن در زندگی بود . هوش احساسی یا هوش هیجانی یا هوش عاطفی ،به توانایی شناسایی و مدیریت احساسات خود و احساسات دیگران اشاره دارد. در واقع هوش هیجانی به معنای توانایی مهار احساسات و به کار بردن آنها در کارهایی مانند تفکر و حل مسئله ا…
…
continue reading
چگونه میتوانیم هوش هیجانی را در کودکانمان تقویت کنیم تا عملکرد تحصیلی و روابط بین فردی آنان را ارتقاء دهیم تا در آینده موفقیت تحصیلی و روابط اجتماعی آنان را تضمین کنیم . Support the show Thank you for tuning in to this episode of "Radio Safa." We hope you found it informative and enjoyable. Donate to Radio Safa here: https://www.buzzsprout.com/2135…
…
continue reading
هوش هیجانی یا EQ، به معنای توانایی تشخیص، شناسایی و مدیریت احساسات است. هوش هیجانی،کلید خوشبختی، ضامن موفقیت های تحصیلی و پایهای برای مدیریت صحیح روابط با دیگران است. Support the show Thank you for tuning in to this episode of "Radio Safa." We hope you found it informative and enjoyable. Donate to Radio Safa here: https://www.buzzsprout.com/213556…
…
continue reading
محو، گنگو مدهوش. این بود حال من در اون روزی که داشتی از دور میاومدی. تو در زمان و مکاندر حرکت بودی و من در بیزمانی و بیمکانی محض بودم. تو متافیزیک بودی و فیزیک داشتیمن فیزیک بودم و فیزیک نداشتم. پرت و پلا نمیگم حالم همینجوری بود...
…
continue reading
..میدرخشیدی.مثل قرص کامل ماه. بدون خودنمایی. ستارههای چشمک زن جلوهای نداشتند و فقط تو در آسمانشب تابناک بودی. حیرتانگیزی میدونی؟ معلومه که نمیدونی. مثل پرستویی که با خوندش آدمرو مبهوت میکنه...
…
continue reading
هوش هیجانی یا عاطفی به عنوان توانایی فرد برای بیان و مدیریت احساسات و هیجانات مناسب در عین احترام به احساسات دیگران تعریف می شود. هوش هیجانی، مجموعه ای از مهارت هایی است که کودکان می توانند در هر سنی شروع به یادگیری کنند. کودکانی که سطح هوش هیجانی بالاتری دارند در آزمون های استاندارد هوشی نیز عملکرد بهتری دارند. Support the show Thank you for tunin…
…
continue reading
کلمات کلید ارتباطات هستند. هرچقدر کلیدهای بیشتری در اختیار داشته باشیم ،درهای ارتباط بیشتری را میتوانیم بگشاییم. در زبان فارسی بیش از نیم ملیون واژه وجود دارد و اغلب ما فارسی زبانان در بهترین حالت روزانه تنها ازحدود200 ,یا 300 واژه استفاده میکنیم، و درمحاورات خود مدام از کلمات تکراری مدد می جوییم. برخورداری از دایره واژگان گسترده، راههای ارتباطی ما…
…
continue reading
به فصل کارشناسی رادیو صفا که ویژه والدین هست خوش آمدید در این اپیزود که بخش مقدماتی و آغازین کارشناسی رادیو صفا هست، خانم ناهید کیوانمنش کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مدیر موسسه اختلالات یادگیری- رفتاری کودکان مهمان برنامه هستند و توضیحاتی مقدماتی در مورد هوش شناختی و هوش هیجانی _ عاطفی و تفاوتهای آن ارائه کرده اند این مبحث بعنوان پیش درآمد مباحث…
…
continue reading
درود به همراهان رادیو صفا قبل از پرداختن به اپیزود ،لازمه توضیح بدم که وقفه پیش آمده در انتشار این اپیزود تعمدی نبود، من دچار یک سانحه شدم و مجبور به سه هفته استراحت و گذراندن دوره ی درمان. و این عبارت معروف « حادثه خبر نمی کند» اینجا خیلی کاربرد داره😁 این اتفاق کل برنامه ریزی های رادیو صفا از جمله ویژه برنامه روز جهانی پدر را تحت تاثیر قرار داد و …
…
continue reading
بازی با کلمات ،به روشهای گوناگون، یکی از راههای بسیار موثر برای تربیت ذهن در به یادآوری واژگان و نیز ورزیده کردن فک و دهان و زبان در بیان سریع و بدون لکنت و تپق هنگام تلفظ است. تنبل بودن ذهن در بارگیری کلمات هنگام نیاز یکی از دلایل ناتوانی ما در بیان و ایجاد ارتباط قوی با دیگران است .که این تمرینها در قالب بازی علاوه بر مفرح بودن به ورزیدگی ذهن در …
…
continue reading
واژه ها ، اساس ارتباط ما انسانها هستند. آنها میتوانند یا راه بندان ویا راهگشای حصول به موفقیت باشند. بیان خوب یک هنر است.و آدمهای سخنور طوری کلمات را به کار می برند که گویی واژه ها در دهان آنها جان میگیرد و بر جان مخاطب می نشیند. دست یافتن به هنر ارتباط موثر، اکتسابی است و نه ژنتیکی.و والدین آگاه از سالهای ابتدایی زندگی فرزند، بدنبال تقویت این قدر…
…
continue reading
تحقیقات و تجربه ثابت کرده که ارتباط قوی و موثر کلامی ، تاثیر شگرفی در رشد روحی _ روانی انسانها داشته که در سایه همین رشد،قدرت و توان لازم برای کسب مهارتها وعلوم و فنون نیز حاصل میشود..انسانها هرچقدر هم که از استعداد و هوش و حتی قدرت جسمانی برخوردار باشند،اگر.فاقد مهارت برقراری ارتباطات و تعامل مناسب با دیگران باشند، هرگز موفق نخواهند بود. بازی با ک…
…
continue reading
« حرف ز» یکی از عوامل موثر در بیان ، تمرین « گوش کردن» است. شنیدن با گوش کردن بسیار متفاوت است. در گوش کردن، تمرکز و دقت بر بیان شخص مقابل وجود دارد. ،خوب گوش کردن ،از عوامل بسیار مهم و موثر در ایجاد ارتباطات سالم بین افراد است. پیامد تمرکز و دقت بر صحبتهای شخص مقابل، واکنش صحیح و پاسخ معقول و منطقی است و نیز میزان یادگیری در کودکان به طور شگرفی اف…
…
continue reading
در این اپیزود ،تمرکزبر حرف(چ) است. بچه ها تلاش می کنند کلماتی که این حرف را در خود دارند به خاطر بیاورند، و غذاها،حیوانات،شهرها و همینطور اعضا بدن که حرف چ دارند را پیدا کنند. ضمنا جهت ایجاد حس الفت با موسیقی درکودکان،موسیقی های گوناگون و مرتبط با موضوع مورد بحث استفاده شده است. با تمرینهای زبان ورزی مربوط به این حرف تلاش میشود قدرت بیان را در بچه …
…
continue reading
در این پادکست به حرف(میم) پرداخته ایم. هنرجو تلاش میکند کلمات حاوی این حرف را به یاد آورد و با ترکیب آنها جمله بسازد.همین عمل و تکرار آن گامی موثر در تقویت هوش کلامی کودکان( و حتی بزرگسالان) است. در ضمن این تمرینات ، کودکان با اعضای بدن و کارکرد آنها، حیوانات و گیاهان گوناگون،برخی پدیده های طبیعی و همینطور شهرها ی ایران آداب و رسوم،موسیقی های محلی …
…
continue reading
یکی از ابزارهای مهم موفقیت ،توانمندی در ایجاد ارتباط قوی با دیگران است ،که این حاصل نمی شود ،مگر با برخورداری از یک بیان موثر و قدرتمند ، که آن نیز در گرو برخورداری فرد، از دایره ی واژگان و لغات گسترده می باشد. در سلسله پادکستهای رادیو صفا، با تکیه بر این عامل مهم ، یعنی گسترش دایره واژگان( هوش کلامی)کودکان، در هر اپیسود با تمرکز بر یکی از حروف الف…
…
continue reading
Welcome to the very first episode of Radio Safa Podcast ! Designed for kids aged 3 to 10, this episode is about celebrating Nowruz, the Persian New Year. Join our host as she takes you on a fun and educational journey to learn about the culture, music, and traditions that make Nowruz such a special holiday. We'll explore the different symbols a…
…
continue reading
آغاز و پایان دو روی یک سکه اند و هیچ چیز ابدی و ماندگار نیست، تنها ماندگار همیشگی هستی امید است. امید هدیهایست آسمانی؛ شوق تازه شدن و نوشدن در خود دارد و بهار سرآمد همه امیدهای زندگیست. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
اگه از ما بپرسن مهمترین معلم زندگیتون کیه، فقط یه جواب داریم. اگه به ما بگن مهربونترین آدم زندگیتون کیه، بازهم همون یه جواب رو داریم. اگه بگن تو این دنیا کی بیشتر از همه دوستتون داره، بازهم جوابمون همونه. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
آخه بلندی و کوتاهی یه شب چه معنایی میتونه داشته باشه؟ مگه چرخیدنهای بیوقفه این سیاره آبی زیبای دوستداشتنی دور خودش و خورشید معنا و مفهوم داره؟ اصلن خودش میدونه؟ نه نمیدونه؛ خود خورشید با عظمت هم نمیدونه. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
سکسکه امانم رو بریده بود؛ تمام طول شبانه روز در حال سکسکه بودم و با هیچ دارویی هم برطرف نمیشد. برای همین تصمیم گرفتم خودم وارد عمل بشم. سکسکه رو نصف کردم. به قسمت اولش یه سرکش اضافه کردم شد سگ؛ بعد راهیش کردم که بره دخلش رو بیاره. قسمت دومش یعنی سکه رو هم فرستادم که شاید بتونه بخردش. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید …
…
continue reading
خونه مادربزرگ با همه خونهها فرق داشت؛ نه به خاطر فضای وسیع و بنای خاطرهانگیزش، نه به خاطر درختهای میوهش که طرفدارهای زیادی داشت، نه به خاطر حال و هوای شاد وکارناوال گونه ای که جوونهای ساکن اون خونه به وجود آورده بودن، نه؛ اون خونه به خاطر وجود مادربزرگ با بقیه خونه ها فرق داشت. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شی…
…
continue reading
ثابتی سربازی بود قدبلند، لاغر و همدانی که هر روز صبح وقتی که از شستن و سروصورتش فارغ میشد و وارد آسایشگاه میشد، همون جلوی در میایستاد و در حالی که حوله کوچیکی روی دوشش بود مثل یه خواننده اپرا دستش رو باز می کرد و با صدای بلند میخوند: ثابتتی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی. و تا هر جا که نفس داشت "ی" رو می کشید. تعظیمی میکرد و خندان به سمت…
…
continue reading
خدا باید بخت بده؛ بقیه همش حرفه. اگه بختت بلند باشه همه میخوانت، میشی نُقل هر مجلسی و اگه شوربخت باشی می شی من. درسته که خیلی اهمیت دارم و اگه نباشم خیلی خیلی بد میشه ولی چه فایده،کسی متوجه این موضوع نیست و به هیچ وجه توجهی به من نمیکنه. باورتون نمیشه؟ کافیه یه نظر به دیوان اشعار شعرای معروف بندازین اونوقت خودتون متوجه میشین که من چقدر بیاهم…
…
continue reading
خونه مَلیاینا ته بنبست بود و خونه ما تو همون بنبست چند تا خونه قبل از خونه مَلیاینا. در واقع قبل از انتهای بنبست اصلی یه بنبست کوچولوی دیگه بود که خونه ما اونجا بود. البته خونه خودمون نبود، مستاجر بودیم؛ مَلیاینا هم مستاجر بودن. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی…
…
continue reading
پزشک جوانی که در کودکی به تقاضای برادر مبتلا به سرطانش ارتباط او با دستگاه تنفسی را قطع کرده تا با آرامش بمیرد، همیشه از یادآوری این ماجرا رنج می کشد. یک روز از زندان مجرم نوجوانی را که به سرطان پیشرفته ای مبتلاست نزد پزشک جوان می آورند... انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی…
…
continue reading
هیچ آغازی و هیچ پایانی در کار نیست، هر آغازی ادامه یک پایان است و هر پایانی در پی خود آغازی دارد؛ هیچ یک ابدی و ماندگار نیستند، بهانهاند، بهانههایی برای ... انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
مطمئنم؛ یعنی تردید ندارم اگه ویکتور هوگو من و حال و روزم رو میدید حتمن یه شاهکار دیگه میتونست خلق کنه. اسمش رو هم میذاشت بینوا، یعنی من. نمیدونم چه اصراری داره فرشته که من آدم معروفی بشم. یه اتاقمون رو کرده استودیو؛ به درودیوارش شونه تحممرغ و گونی زده که صدا نپیچه. پردههای ضخیم رو جمع کرده و پرده توری نازک آویزون کرده که نور کافی باشه و البته…
…
continue reading
باز هم مثل همیشه تا بجنبیم و جمع و جور کنیم و راه بیفتیم و از تهران خارج بشیم، هوا تاریک شد. یه آخر هفته پاییزی بود و پا داده بود و دلمون هم تنگ بود و شمال هم منتظرمون بود و دیگه زدیم به جاده. اونموقع هنوز جادهها اینقدر شلوغ نبود. هر موقع دلت میخواست میتونستی راه بیفتی و بیدردسرِ شلوغی و ازدحام و معطلی؛ خودت رو به شمال برسونی. خوش خوشک در حرکت…
…
continue reading
اگه می دونستی اون دم آخر برنمیگشتی و نگاهم نمیکردی. انگار یه چیزی از چشمهات حرکت کرد و اومد توی قلبم جا خوش کرد؛ و الان بیستوپنج ساله که همونجاست و هیچ تغییری نکرده. نمی دونم الان کجایی و چه می کنی، ولی بدون که من همونجام و منتظرم؛ منتظر و امیدوار؛ شاید که برگردی و سری بهم بزنی... انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید …
…
continue reading
دلتنگ بودم. هوس نون سنگک تازه کرده بودم و خامه کوچیکِ پاک با چایی شیرین. نون توی دستم بود، خامه توی کیسه پلاستیکی و پیاده داشتم میرفتم طرف چایی شیرین. توی پیاده رو جوان بلندبالایِ سفیدروشنهای که کلاه کاسکت سرش بود داشت با یه پیرمرد حرف میزد. از کنارشون داشتم رد میشدم که جوان رو به من کرد و گفت این اطراف پمپ بنزین هست؟ انتخاب موسیقی و ترکیب صداه…
…
continue reading
پایدَر یه واژه خیلی قدیمییه؛ یعنی کسی که در کار پاییدنه. وظیفه اصلی پایدَر حفاظت از کسانی بوده که دوروبرش بودن. پایدَر برای دوروبریهاش کار میکرده، در مقابل خطرات ازشون محافظت میکرده ، به مشکلاتی که در زندگی ممکن بوده براشون پیش بیاد توجه میکرده و تلاش میکرده جلوی اتفاقات ناگوار رو بگیره. پایدَر فکر میکرده نباید اجازه بده مشکلاتی رو که…
…
continue reading
ماندانا مبصر کلاسمون بود. قدِبلند، موهای لختِ تا پایین شونهها، چشمهای درشت و صورت پهن و سفیدش اصلن با خلق و خوی سختگیرانه و تندش همخوانی نداشت. کلاس سوم راهنمایی بودم و در یک مدرسه مختلط درس میخوندم.تابستون عموی کوچیکم دو تا مسافر دربستی سوار می کنه. دو تا خانوم معلم؛ عموی خوشصحبت من وقتی که میفهمه اونا تو یه مدرسه خیلی خوب و مدرن معلم هستن ازش…
…
continue reading
دلتنگ بودیم، خسته بودیم، نگران بودیم و البته ترس هم باهامون بود؛ ولی با میل خودمون اومده بودیم که آموزش ببینیم و بریم برای کشورمون بجنگیم. هوا سرد بود، و ما به یک پادگان دورافتاده اعزام شده بودیم؛ پادگانی که بیشتر پرسنلش تبعیدی بودن. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی…
…
continue reading
نمیدونم چرا ساعت 5 صبح هوس کردم سوار اتوبوس بشم. نه بلیط داشتم و نه کارت. هیچ وقت سوار اتوبوس نمی شم. ولی اونروز شدم. کارت خریدم و بعد از کمی معطلی داخل اتوبوس بودم؛ صندلی هم گیرم اومد. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
پاییز سال 1358 ما، چند نفر از دانشآموزان دبیرستان خیام، تصمیم گرفتیم که اسم مدرسهمون رو عوض کنیم. فکر میکردیم چون مدیرمون به اندازه کافی انقلابی نیست و درکی از تغییر نداره، پس ما وظیفه داریم که با عمل انقلابی خودمون به او و دیگر اعضای مدرسه حالی کنیم که برای پیشبرد انقلاب باید انقلابی عمل کرد. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبان…
…
continue reading
از مینی بوس که پیاده شدم کفشهام گلی شد. مینیبوس که رفت تازه تونستم اونطرف خیابون رو ببینم. خیابون که نه جاده، جاده ساوه. مغازه الکتروموتور پیچی اونطرف جاده بود. ماشینها و کامیونهایی که عبور میکردن، مثل جابجا شدن اسلاید، برای یک لحظه مانع از دیدن مغازه میشدن و بعد دوباره مغازه همونجا بود و من اینطرف. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش…
…
continue reading
حدود ساعت ۸ صبح رسیدیم میدان تیر. کوله پشتی های سنگین، هوای خیس و نمناک و راهپیمایی طولانی، خسته و لوردهمون کرده بود. باید چادر می زدیم. هر سه نفر یه چادر. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
هر دو میانسال بودن؛ از کنارشون رد شدم اصلن انگار نه انگار، هیچ کس رو نمیدیدن؛ تو حال خودشون دور شدن و پیچیدن تو یکی از کوچهها و رفتن در حالی که صدای مرد هنوز تو هوا میپیچید. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
پشت پنجره بودم ولی چیزی از بیرون رو نمیدیدم ،محو شیشه و قطرههای بارون بودم و ذهنم آروم آروم بدون اینکه خودم بخوام از جایی که بودم دور و دورتر شد، سالها رو طی کرد و رفت به گذشته به خیلی گذشته، گذشتهای دور... انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی
…
continue reading
اتوبوس راه افتاد و وقتی که خواستم از پستهای که دوستام برام خریده بودن بخورم، تازه متوجه بغل دستیم شدم. تعارفش کردم و سر صحبت رو باز کرد. با اینکه حوصله نداشتم کمکم جذب حرفهاش شدم. مثل شکلات تلخ نود درصد بود به همون تلخی و البته همونقدر هم جذب کننده. انتخاب موسیقی و ترکیب صداها: مجتبا درویش کهن پشتیبانی فنی: نوید شیدایی…
…
continue reading
روزها به خودی خود معنایی ندارن. شب ها هم همینطور. بعدازظهرها و صبحها هم. ماییم که بهشون معنا میدیم تا بتونیم معنایی به زندگیمون بدیم، تا بتونیم تبیینی از جهان به دست بدیم، براش معنا و مفهومی پیدا کنیم.
…
continue reading
تمام شب تو اتوبوس نتونسته بودیم بخوابیم، صبح زود رسیدیم ترمینال آزادی یه کمی پرسه زدیم ولی خواب امانمون رو برید و حالا جلوی دانشگاه شریف بودیم و روی نیمکت ایستگاه اتوبوس ولو شده بودیم...
…
continue reading
با صدای بلند میگفتن که همه باید همین جا بمونن. بیاختیار یاد سالها پیش افتادم، همون سالی که زمستونشم بهار بود. ولی امسال پاییزش هم یه زمستون سرد و سوزداره.
…
continue reading
وقتیکه سوار وَن شدیم هوا تازه داشت تاریک میشد. اون قصاب که گوسفند تو خونهش نگهمیداشت و همسایهها ازش شکایت کرده بودن؛ اون درجهدار نیروی انتظامی که حیرتانگیز بود سرگذشتش و من، تو تاریکی بیصدا نشسته بودیم و داشتیم میرفتیم.
…
continue reading
دوباره دو ساعت گذشته بود، اتفاق تازهای نیفتاده بود ولی خیلی چیزها عوض شده بود؛ باز همه چیز رنگوبوی دیگهای به خودش گرفته بود. یه زن خسته و تنها دلیلی برای زندگی پیدا کرده بود و داشت برمیگشت به طرف زندگیش.
…
continue reading
گفتم همین جا زندگی میکنی یا در رفتوآمدی؟ گفت بیشتر اوقات تهرانم. گفتم خب مگه تو اهواز کار نیست، گفت خود اهواز نیستیم ما؛ گفتم اطراف اهواز هستین؟ گفت سوسنگرد،
…
continue reading
جنگ طول کشید، بیشتر از همهی دو سال خدمت مون و در در طول اون دو سال ، وقتی میومدم مرخصی، بعضی از هم دوره ای ها رو تو ترمینال آزادی می دیدم، و از حال بقیه هم خبردار می شدم. بعضی ها شهید شده بودن، بعضی ها زخمی شده بودن، بعضی ها اسیر شده بودن و بعضی ها هم هیچ اثری ازشون نبود،
…
continue reading
تو باعث شدی به صدای گنگ و مبهم و اسرارآمیز نهنگها توجه کنم و ازش لذت ببرم ؛ تو بودی که منو با لذت تماشای تلالو نور خورشید و پرتوی نور ماه آشنا کردی. تو به من لذت کشف چیزهای تازه رو چشوندی، به من یاد دادی که می شه جور دیگه ای دید، میشه جور دیگهای شنید
…
continue reading
مرد از بس که دنبال کار گشت و بیکاری نصیبش شد، دیگه انگیزه و توانش رو از دست داد و یک روز رفت نشست کنج خونه. زن مهربونش چند روزی تحمل کرد و چیزی نگفت؛ ولی بعد یک روز بیتاب شد و به مردش گفت آخه مرد چرا نشستی خونه؛ برو پی کار.
…
continue reading